کد خبر : ۶۶۱۴۶
تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۱

ماجرای درختی که به امر پیامبر(ص) جابجا شد!

پیامبر گرامی اسلام (ص) در شرایط گوناگون برای اثبات نبوت خویش و اتمام حجت با مردمان معجزه ای آورده که بزرگترین و ماندگارترین آنها قرآن کریم است ؛ اما علاوه برآن پیامبر (ص) معجزات دیگری داشته اند که برخی از آنها در قرآن و برخی دیگر در تاریخ ثبت شده است.
عقیق:  امیرالمومنین علی (ع) فرموده اند: من با رسول خدا (ص) بودم هنگامی که گروهی از سران قریش نزد ایشان آمدند و گفتند: محمد! تو ادعای بزرگی کرده ای که نه پدرانت چنان ادعایی داشته اند و نه کسی از خاندانت (اینک) ما پیشنهادی داریم اگر آن را پذیرفتی می‌دانیم که تو پیامبر و فرستاده خدایی و اگر از انجام دادن آن درماندی می ‌فهمیم که تو جادوگر و دروغگویی.
حضرت در پاسخ فرمودند: چه می‌خواهید؟
گفتند: از این درخت بخواه که با ریشه های خود از جا کنده شد و در مقابل تو بایستد.
حضرت فرمودند: همانا خدا بر هر کاری تواناست پس اگر خدا برای شما چنین کرد آیا حاضرید ایمان بیاورید و بر وحدانیت حق شهادت دهید؟
گفتند: آری.
پیامبر فرمودند: من آنچه را می ‌خواهید به شما نشان خواهم داد، هر چند بخوبی می‌دانم که شما به خیر و صلاح باز نمی‌گردید و بلکه در میان شما کسانی را می‌بینم که در چاه افکنده شوند (اشاره به کسانی است که در جنگ بدر شرکت کردند و بر روی پیامبر خدا (ص) شمشیر کشیدند و سپس به دستور حضرت اجساد آنان در چاههای بدر افکنده شد) و کسانی که گروه ها را به هم پیوندند و سپاه بر ضدّ من بسیج نمایند.
آنگاه فرمودند: ای درخت، اگر تو به خداوند و روز جزا ایمان داری و می ‌دانی که من فرستاده خدایم پس (هم اینک) به فرمان خدا از جا درآی و با ریشه های خود، در برابر من بایست.
حضرت علی (ع) فرموده اند: سوگند به خدایی که پیامبرش را به حق مبعوث فرمود دیدم که درخت با ریشه هایش از جا کنده شد و همچون پرنده ای بال و پر زنان در حالی که صدای سختی از آن شنیده می‌شد آمد تا مقابل رسول خدا (ص) ایستاد. شاخه بلندش را (همچون چتری) بر رسول خدا (ص) گسترد و پاره ای از شاخه هایش را هم بر دوش من نهاد و من در سمت راست آن حضرت ایستاده بودم.
مشرکان پس از دیدن (این معجزه ها) از روی برتری جویی و گردنکشی گفتند: بگو که نیمی از آن به سمت تو آید و نیمی بر جای خود بماند.
حضرت به درخت چنین فرمان داد و نیمه درخت رو به سوی او نهاد با پیش آمدنی شگفت تر و بانگی سهمگین تر چنانکه گویی می‌خواست خود را به رسول خدا (ص) بپیچد، نزد رسول خدا آمد.
سپس باز آنان از روی سرکشی و ناسپاسی گفتند: این نیمه را بگو که به سمت نیمه خود رود چنانکه پیشتر بود.
حضرت همان فرمود که قوم خواستند. سپس درخت باز گردید.
امیرالمومنین علی (ع) فرموده اند: پس مشرکان قریش با کمال بی شرمی گفتند: نه بلکه او ساحری است دروغگو و تردستی است چابک. آنگاه در حالی که به من اشاره می‌کردند گفتند: کسی جز این، تو را تصدیق نخواهد کرد.


پی نوشت ها:
1-طبرسی، اعلام الوری: 22.
2-علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 14: 467؛ ج 17: 389.
3-شعبان صبوری، خاطرات امیر مؤمنان (ع): 23-24.
منبع:قدس
211008

ارسال نظر
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۶
0
0
من نوکر خاندان اهل نبوت هستم شهردار لاهیجان با تمام سرسبزی که لاهیجان داره رفته از جنوب نخل آورده تو بلوار خیابونا کاشته جای تعجب نداره.
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین