۲۹ دی ۱۴۰۳ ۱۹ رجب ۱۴۴۶ - ۳۵ : ۰۸
عقیق: آن روزها نه اثری از کانالهای تلگرام بود؛ نه خبری از صفحات اینستاگرام! نوارهای کاست بود و فیلمهای ویاچاس! و تازه داشت پای سیدیهای مداحی پاساژ مهستان به خانهها و ماشینهای بچههیاتیها باز میشد!
آن روزها تعداد مداحان مشهور در سطح کشور از انگشتان دو دست تجاوز نمیکرد؛ و حتی برای هیاتهای محلی هم مهم بود مداحی که دعوت میکنند شاگرد کدام یک از بزرگان و پیرغلامان عرصهی مداحی است؟
آن روزها به جز کتابهای معدود شعر و جزوههای فتوکپی محدود که در بعضی مناسبتها به خصوص محرم چاپ میشد، منبعی برای دستیابی به اشعار تازهی شعرا وجود نداشت؛ و جوانها به پیروی از مرحوم آغاسی غالبا مثنوی میسرودند.
یکی از جوانانی که نامش در اواسط دهه هفتاد به عنوان شاگرد مرحوم "نادعلی کربلایی" از گوشه و کنار هیاتهای غرب تهران شنیده میشد "سید محمد جوادی" بود. جوانی که هم مداحی میکرد هم شعر و نوحه میسرود؛ و برخی مداحان همنسلش مانند سیدمجیدبنیفاطمه و ابوالفضلبختیاری آثارش را میخواندند.
"سید محمد" از یکسو به خاطر نشست و برخاست با شعرای آیینی و آزاد، و از یکسو به واسطهی تسلط بر روضهخوانی و نوحهخوانی، هم نبض جلسه را میدانست هم از ظرایف و لطایف شعر آگاه بود؛ به همین دلیل اشعاری میسرود که برخی ابیاتشان بعد از گذشت بیست و چندسال، هنوز که هنوز است در جلسات مذهبی شنیده میشود:
نامردی اینجا باز پابرجاست برگرد
مسلم میان کوچهها تنهاست برگرد
اینجا برای درهمی سر میفروشند
بازار کوفه بعد ازین غوغاست برگرد
"سیدمحمد" نزدیک به بیست سال است که هر شب جمعه روی منبر استاد فقیدش مرحوم نادعلیکربلایی در هیات "انصارالعباس" محله قلعه مرغی مینشیند و روضه میخواند. هیاتی که همیشه پاتوق شاعران بودهاست و بسیاری از شعرا و نوحهسرایان صاحبنام امروز، پای آن پرچم اشک ریختهاند.
شاید امروز خیلیها سیدمحمدجوادی را صرفا به عنوان یک مداح روضهخوان بشناسند، اما صاحب کتاب "علمدار و ندارم" نوحهها و نغمههایی ساخته است که بیشک در تاریخ شعر و نوحهی این کشور ماندگار خواهد بود:"یکی بیاد تو کوچهها به مادرم کمک کنه| اشک حسینو پاک کنه به خواهرم کمک کنه"