عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۱۴۳
تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۳۹۱ - ۱۵:۳۰
بیشترین رویکردی که به پیامبر شده، رویکرد تاریخی است. ما پیامبر را شخصیتی تاریخی دیدیم که در زمانی به دنیا آمده، بزرگ شده، مبعوث شده، دوران مکی و مدنی سر شده و سپس رحلت کرده است. این نوع نگاه، نگاهی تاریخی و البته درست است، اما باید رویکرد دیگری در نظر بگیریم.

عقیق: دکتر "مصطفی دلشاد تهرانی" 55 ساله، اگر چه تحصیلات دانشگاهی اش را در رشته آمار و ریاضی دنبال کرده است اما تحصیل در حوزه علمیه دغدغه اصلی اش بوده است. او در سال 1364 تحصیل در سطوح عالی حوزه (درس خارج) را آغاز کرد و هم اکنون نیز در حوزه و دانشگاه استاد علوم اسلامی است.

 

رویکرد به پیامبر(ص)

 

پیامبر اسوه حسنه زیست مسلمانی ماست. اکثر رویکردهایی که تا به امروز اتفاق افتاده است، پاسخ مناسبی برای این پرسش نیست. بیشترین رویکردی که به پیامبر شده، رویکرد تاریخی است. ما پیامبر را شخصیتی تاریخی دیدیم که در زمانی به دنیا آمده، بزرگ شده، مبعوث شده، دوران مکی و مدنی سر شده و سپس رحلت کرده است. این نوع نگاه، نگاهی تاریخی و البته درست است، اما باید رویکرد دیگری در نظر بگیریم.

 

معتقدم رویکردمان به پیامبر بایستی رویکردی اسوه‌ای،‌ نمونه‌ای و الگویی باشد. یعنی پیامبر مدل زندگی ایمانی است. پیامبر اسوه حسنه زیست مسلمانی است. اگر به دنبال زیست مسلمانی،  ایمانی و انسانی هستیم،‌ بهترین نمونه پیامبر(ص) است.

 

بنابراین می‌بینیم که هر چه تمدن بشری پیچیده‌تر شود و هر چه امکانات بیش‌تر گردد و هر چه ارتباطات گسترده‌تر شود، قواعد و قوانین نظری و امور فطری، دگرگونی نمی‌یابند. هر چند شکل مسائل، عوض می‌شود، ولی آنچه فطری است، برقرار است و به تعبیر قرآن کریم: «فطرت خدایی» که خداوند، مردمان را بر اساس آن فطرتْ سرشته است، تغییرپذیر نیست».

 

چیزی که مدل زندگی پیامبر را به ما معرفی می‌کند سیره است. سیره یعنی مجموعه اصول کلی ثابت در زندگی.

 

باید توجه داشت رویکرد الگویی به معنای سَلَفی‌گری نیست. ظاهرگرایی و به پوست چسبیدن نیست. رویکرد الگویی، مدل زندگی نبوی را برای دنیای امروز استخراج می‌کند.

 

من در کتاب های سیره پیامبر تلاش کردم مهمترین اصل رفتاری زندگی پیامبر را معرفی کنم. در سیره اجتماعی پیامبر، نخستین اصلی که مطرح شده است، اصل رِفق و مُداراست. دلیل تقدم آن هم این است که رفق و مدارا مهم‌ترین قاعده در تمام روابط و تعامل‌های انسانی است و هیچ چیز مانند رفق و مدارا در ساماندهی و تنظیم روابط درست اجتماعی نقش ندارد و پیامبر اکرم(ص) و اوصیای آن حضرت، بیش از هر چیز از آن بهره گرفته‌اند و هنر بزرگ آن پیام‌آور الهی در هدایت آدمی هم بر این اصل اساسی استوار بوده است، به طوری که آن حضرت با رفق و مدارا توانست جامعه جاهل و متعصّب آن زمان را متحول سازد.

 

در حقیقت، خوی نرم پیامبر بود که دل‌ها را جذب می‌کرد و اُلفت می‌بخشید و جان‌های گریزان را گرد می‌آورد و اگر این روحیه نبود، و این اصل مهم اجتماعی و مدیریتی اعمال نمی‌گشت، قطعاً پیوند میان دل‌ها و وحدت در جامعه و آن حرکت بزرگ اصلاحی میسّر نمی‌شد، چنان که خدای سبحان در سوره آل عمران (آیه 159) به صراحت تمام، این حقیقت را بیان فرموده است که:

 

«به لطف رحمت الهی، با آنان نرمخوی و پر مِهر شدی، و اگر درشت خوی و سخت دل بودی بی‌شک از پیرامون تو پراکنده می‌شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آموزش بخواه.»

 

چگونگی پیشبرد رسالت رسول خدا (ص)
 
بنابراین رسول خدا(ص) رسالت خود را با رفق و مدارا پیش برد و این اصل در تحول انسان و جامعه به سوی کمال و اصلاحات اجتماعی نقشی کلیدی دارد. پیامبر اکرم(ص) نیز در مواردی رسالت خود را بر این اساس معرفی فرموده، چنان که حدیثی آمده است: «پروردگارم مرا به مدارا فرمان داد، همان گونه که مرا به تبلیغ رسالت فرمان داد.»
 

سیره مدیریتی،‌ اصل اصلاح رابطه خود و خدا، اصل تصمیم‌گیری، اصل آداب نبوی و اصل رعایت اهلیت را داریم. اصل رعایت اهلیت یعنی هر کسی در هر جایی قرار می‌گیرد شایستگی و صلاحیت‌های لازم برای آن را داشته باشد. خداوند در قرآن می‌فرماید: إنّ الله یأمرکم ان تؤدوا الأمانات إلی أهلها. خدا فرمان می‌دهد که امانت را به اهلش واگذارید. یعنی برای هر کاری بایستی کار به شخصی سپرده شود که شایستگی‌اش را دارد. این همان اصل شایسته‌سالاری است.

 

مخالفت با آداب و رسوم پست و روابط و مناسبات جاهلی، و خرافات و آموزه‌های باطل، امری فطری، عقلی و دینی است، و هر انسانی بر اساس فطرت سلیم و عقل و قدرت تشخیص و شأن دینی خود، آنها را نمی‌پذیرد و از آنها روی‌گردان است و این، خاص پیامبر اکرم(ص) و یا افرادی معین نیست و معیار نپذیرفتن خرافات و اباطیل، در درجه اوّل، عقل و فطرت است و همه ادیان هم با خرافات و امور باطل، به مقاله برخاسته‌اند.

 

ابتدا لازم است توجه داشته باشیم که اسلام، نه به وجود آورنده برده‌داری است، نه تایید کننده آن، و نه در پی حفظ و تداوم بخشیدن به آن بوده است، بلکه پیامبر(ص) در شرایط اجتماعی خاصی ظهور کرد که در آن شرایط برده‌داری به صورت یک امر اجتماعی کاملاً پذیرفته شده و جزئی از بافت اجتماعی آن زمان بود و در صدد آن بود که برده‌داری را از جامعه انسانی بزداید ولی با روش خاص خودش، زیرا در آن شرایط هر روش دیگری به بحرانی اجتماعی می‌انجامید که تمام اصلاحات اجتماعی - فرهنگی را به بن بست می‌کشایند، و حتی خود بردگان نیز آمادگی چنین تحولی را نداشتند و قطعاً گرفتار ستم‌های مضاعف می‌شدند و در آن صورت تنها شکل برده‌داری تغییر می‌کرد ولی رسم آن ادامه می‌یافت. در چنین شرایطی، اسلام با مطرح کردن یک سلسله مبانی، اصول و روش‌ها راه حلی بنیادی را مطرح کرد تا یک دگرگونی اساسی شکل گیرد و آن گونه مناسبات غیر انسانی به مناسباتی کاملاً انسانی تحول یابد.

 

از نظر اسلام نوع انسان گرانقدر و با ارزش است و واجد کرامت و شایسته همه کمالات انسانی است، و تنها میزان برتری انسان‌ها تقواست و هیچ انسانی برده یا کنیز به دنیا نمی‌آید، و همه انسان‌ها آزاد به دنیا می‌آیند، و آزادی حق ذاتی انسان‌ها است که خداوند به آن‌ها داده است. آیات قرآن کریم و روایات بسیار حاکی این حقیقت است.

 

پیامبر اکرم(ص) هم در مهم‌ترین مواقع و در حساس‌ترین مواضع این اصل اساسی اسلام را اعلام می‌کرد و به گوش همگان می‌رساند.

 

پس مشاده می‌کنید که چه از نظر قرآن و چه از نظر معصومین(ع)، همه مردم، آزاد به دنیا می‌آیند و آزادی حقّ ذاتی آنهاست و همه از نظر ارزش‌های انسانی و در حقوق انسانی و در حقوق عمومی و در برابر قانون مساوی‌اند و به تعبیر پیام‌آور زیبایی و دادگری، حضرت ختمی مرتبت: «انسان‌ها، همچون دندانه‌های شانه، با هم برابرند.»

 

استفاده از این مبانی و اصول و به کارگیری روش‌هایی چون اعتدال و اصلاح تدریجی، باعث شد که آن تحوّل مورد نظر اسلام، به تدریج، شکل بگیرد که البته با تحولات پس از پیامبر و انحرافاتی که پیش آمد، این امر هم آسیب جدّی دید؛ ولی به هر حال، دیدگاه اسلام و راه حل آن در این زمینه کاملاً روشن است.



منبع:مشرق
کدخبرنگار: 211008

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین