عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۰۶۷
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۳۹۱ - ۱۲:۳۰
پدرش او را در سن نوجوانى و حدود چهارده سالگى تنها گذاشت ولى برادرش امام محمد باقر، جانشین پدر در امامت و فقه و حدیث، همواره، با او بود و هر نیازش را برآورده مى‏ساخت و او نیز در فقه و حدیث و تفسیر، بهره‏هاى فراوان از وى گرفت تا این که به عنوان یکى از مشاهیر علماى هم عصر خود و مرجع دانشمندان و رجال حدیث در مدینه و جاهاى دیگر، مطرح گردید.
عقیق: سومین روز از ماه صفر مصادف است با شهادت حضرت زید(ع) فرزند امام زین العابدین(ع). به همین مناسبت معرفی آن حضرت را در ادامه آورده ایم.
نویسنده کتاب خود موالید اهل البیت(ع) مى‏گوید : فرزندان پسر حضرت زین العابدین(ع)، هشت تن بودند و دخترى نداشت. گفته ‏هاى دیگرى نیز آمده است. مشهورترین و ارجمندترین آنان، امام محمد باقر(ع) بود و زید بن على الشهید در خانه امام زین العابدین(ع)، نواده على بن ابى طالب(ع) دروازه شهر دانش، در خانه‏ اى که گهواره دانش و خرد به شمار مى‏رفت، پرورش یافت و تمایلات، گرایشها و دیدگاه‏هایش شکل گرفت و بدون تردید او در نخستین سالهاى تحصیلاتش، قرآن کریم را حفظ کرد و پس از قرآن، روى به حدیث آورد و آن را از پدرش فرا گرفت و بعد از مدت زمانى، به عنوان فقیه و دانشمند و خردمندى مطرح گردید که از قرآن خدا و سنت پیامبر (ص) احکام را برداشت مى‏کرد و براى دیگران حدیث، روایت مى‏نمود و هر چند که
پدرش او را در سن نوجوانى و حدود چهارده سالگى تنها گذاشت ولى برادرش امام محمد باقر، جانشین پدر در امامت و فقه و حدیث، همواره، با او بود و هر نیازش را برآورده مى‏ساخت و او نیز در فقه و حدیث و تفسیر، بهره‏هاى فراوان از وى گرفت تا این که به عنوان یکى از مشاهیر علماى هم عصر خود و مرجع دانشمندان و رجال حدیث در مدینه و جاهاى دیگر، مطرح گردید. برخى راویان مدعیند که او به بصره سفر کرد و در آن جا با علماى آن دیار دیدار کرد و با واصل بن عطاء غزال، سردسته معتزله در آن روز درباره اصول عقاید مناظره کرد.

مشخصات زيد عليه السلام

نام مقدس او همانطورى كه مبسوطا خواهد آمد.زيداست كه پيامبر (ص) قبل از ميلاد او، اين نام را برايش انتخاب كرد.
لقب هاى او عبارتند از:
1
-شهيد))كه در بعضى روايات او را با اين لقب ياد كرده اند. 2 - ((حليف القرآن ))يعنى هميپيمان قرآن . بخاطر ممارست و ارتباط فراوان او با كتاب خدا اين لقب براى او يادگار مانده است . 3 - ((زيدالازياد))كنايه از مقام والا و عظمت و شخصيت بى نظير او نسبت به همنام هاى او (مانند: زيد بن حارثه ، زيد بن ارقم ، زيد بن حسن ،)

كنيه او ابوالحسين است به خاطر اينكه يكى از فرزندان رشيد او به نام حسين بود، بنابراين او را به اين كنيه مى خوانند.


سيماى زيد

زيد (ع) داراى قامتى رشيد بود و صورتى زيبا و با ابهت داشت كه متانت و وقار از آن به خوبى آشكار بود.
چشمان درشت و سياه و جذاب با ابروانى كشيده و نزديك به هم و محاسنى پرپشت و پيشانى برجسته و بلند و بينى برآمده و كشيده او هر بيننده را به ياد صورت زيبا و نمكين جدش رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) مى انداخت .

موى سر و صورتش سياه بود، ولى در اواخر عمر گرانمايه اش با تارهاى سفيدى ، محاسن او جو و گندمى نمايش مى داد.

فروغ معنوى و نور ايمان در صورت او بيننده را مجذوب خود مى ساخت ، بطورى كه خصيب وابشى مى گويد :« كنت اذا راءيت زيد بن على (عليه السلام ) رايت اسارير النور فى وجهه » يعنى هرگاه زيد بن على را مى ديدم فروغ نور را در صورتش مشاهده مى كند.


فرزندان زيد 
او داراى چهار فرزند پسر بود كه هر يك خود شخصيتى برازنده و عالم و مجاهد بودند، به نامهاى يحيى ، (كه مادرش ريطه است ) عيسى ، حسين و محمّد (كه مادر اين سه نفر كنيز بودند)
و ما، در همين كتاب (فصل شانزدهم ) شرح حال آنها را به تفصيل نگاشته ايم .


پيشگوييهاى پيامبر

نام مقدس زيد (عليه السلام ) و خصوصيات فضائل و قيام و شهادت حضرتش قبلا به وسيله پيامبر اسلام و ائمه معصومين پيشگويى شده بود، و روايات متعددى در اين زمينه در دست است كه اينك ملاحظه مى فرماييد:


زيد و يارانش بدون حساب داخل بهشت مى شوند 
1 -روزى پيامبر اسلام خطاب به فرزند عزيزش ، حسين (عليه السلام ) فرمود: اى حسين ، از صلب تو مردى خارج مى شود بنام زيد.
سپس پيامبر به فضائل و شخصيت زيد و همرزمانش اشاره مى كند و مى فرمايد: (او و يارانش در روز قيامت ، مقام مشخص و برتر از همه دارند و بر همه مردم مقدمند، آنان با صورتهاى نورانى و چهره هايى گلگون بدون حساب داخل بهشت مى شوند.

2 -و در جاى ديگر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) قيام و شهادت و مكان شهادت و به دار زدن او را خبر مى دهد و سپس با جملاتى رسا و سنگين به مقام معنوى و درجات عاليه اخروى زيد (عليه السلام ) اشاره مى كند و مى فرمايد: او قيام مى كند، و در كوفه به شهادت مى رسد و در كناسه به دارش مى زنند، و بعد از دفن ، دشمنان ، بدن او را از قبر خارج مى سازند، درهاى آسمان براى عروج روحش گشوده مى گردد و فرشتگان آسمان و اهل زمين از روح او شاد مى گردند.


اخبار غيبى اميرالمؤ منين على(ع)

امام اميرالمؤ منين(ع) در خطبه اى حماسى و پرشور خطاب به مردم ، قيام زيد را خبر مى دهد و حتى نام قاتل او را تصريح مى فرمايد و از مردم معاصر زيد مى خواهد كه به يارى او بشتابند، امام در اين خطبه فرمود:

اى مردم ، من شما را به حق دعوت كردم ، امّا شما سرپيچى كرديد، و از من اطاعت نكرديد، شما را با چوب ادب كردم باز هم سخنم را نپذيرفتيد همانا بعد از من ، حكام ستمگرى بر شما مسلط شوند كه با اين عذاب كم قانع نشوند، بلكه شما را با شمشير و تازيانه شكنجه دهند ليكن من ، با اين اسباب شما را عذاب نمى كنم ، و شكنجه نمى دهم ، زيرا هر كس در دنيا، مردم را آزار دهد، خداوند او را در آخرت عذاب مى كند. و نشانه پيش بينى هايم اين است كه : مردى از ناحيه يمن به جانب شما مى آيد و بر شما مسلط مى گردد و بر گرده شما سوار مى شود او عمال و كارمندان را مى گيرد (شايد اشاره به دستگيرى عمال حكومت خالد قسرى به دست يوسف بن عمر باشد) در اين شرايط سخت و اوضاع وحشت انگيز مردى از خاندان ما قيام مى كند، او را يارى كند، زيرا او مردم را به حق مى خواند و قيامش براى نجات شماست .
مردم بعد از خبر، همه مى گفتند: آن مرد از اهل بيت كه قيام مى كند، زيد است ، چون قبلا نظير چنين خبر را از پيامبر و اميرالمؤ منين شنيده بودند.


شيعه زيديه

«زيديه» پيروان زيد شهيد، فرزند امام سجاد عليه السلام مى‏باشند.

زيد سال 121 هجرى بر خليفه اموى،هشام بن عبد الملك قيام كرد و گروهى بيعتش كردند و در جنگى كه در شهر كوفه ميان او و كسان خليفه در گرفت كشته شد.

وى پيش پيروان خود امام پنجم از امامان اهل بيت شمرده مى‏شود و پس از وى فرزندش«يحيى بن زيد»كه بر خليفه اموى وليد بن يزيد قيام كرده و كشته شد،به جاى وى نشست و پس از وى محمد بن عبد الله و ابراهيم بن عبد الله كه بر خليفه عباسى،منصور دوانقى شوريده و كشته گرديدند،براى امامت برگزيده شدند.

پس از آن تا زمانى امور زيديه غير منظم بود تا«ناصر اطروش»ـكه از اعقاب برادر زيد بودـدر خراسان ظهور كرد و در اثر تعقيب حكومت محل از آنجا فرار كرده به سوى مازندران كه هنوز اهالى آن اسلام نپذيرفته بودند رفت و پس از سيزده سال دعوت،جمع كثيرى را مسلمان كرده به مذهب زيديه در آورد،سپس به دستيارى آنان ناحيه طبرستان را مسخر ساخته و به امامت پرداخت و پس از وى‏اعقاب او تا مدتى در آن سامان امامت كردند.

به عقيده زيديه هر فاطمى نژاد،عالم زاهد شجاع،سخى كه به عنوان قيام به حق خروج كند مى‏تواند امام باشد.

«زيديه»در ابتداى حال،مانند خود زيد دو خليفه اول (ابو بكر و عمر) را جزو ائمه مى‏شمردند ولى پس از چندى،جمعى از ايشان نام دو خليفه را از فهرست ائمه برداشتند و از على عليه السلام شروع كردند.

بنا به آنچه گفته‏ اند: «زيديه»در اصول اسلام،مذاق معتزله و در فروع،فقه ابى حنيفه رئيس يكى از چهار مذهب اهل سنت را دارند.اختلافات مختصرى نيز در پاره‏اى از مسائل در ميانشان هست.


مبارزه و شهادت زید بن علی (ع)

زید بن علی (ع) وی انسانی با شکوه ، متقی و اهل زهد و ورع بود . او هماره با بنی امیه مخالف بود و حکومت فاسد امویان همواره از قیام وی خوفناک بودند . هشام بن عبدالملک مروان پنج ماه وی را زندانی کرد و پس از آزادی از زندان دست به قیام زد و چهل هزار نفر برای دفاع از کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (س) با او بیعت کردند .

هشام بن عبدالملک « حضرت زید (ع) » را به ودیعتی از خالد بن عبدالله القسری متهم کرد و نامه به او نوشت تا نزد یوسف بن عمر امیر کوفه برود . زید به کوفه رفت و یوسف از او در این موضوع تحقیقاتی انجام داد و چیزی برای او ثابت نگشت . یوسف او راسوگند داد و وی را باز گردانید . زید از کوفه به قصد مدینه خارج شد . مردم کوفه اطراف وی جمع شدند و گفتند :« این جا صد هزار مرد شمشیر زن است که همه در رکاب تو آماده جان سپردن هستند . باز گرد تا با تو بیعت کنیم و بنی امیه در این شهر بسیار اندک هستند و ما بر آن پیروز می شویم .»

زید گفت :« من از عذر و مکر شما می ترسم که جد من حسین (ع) روا داشتید . آنان سوگند خوردند و پیمان بستند و بسیار اصرار کردند تا این که حضرت زید به کوفه بازگشت و پانزده هزار مرد تنها از کوفیان غیر از مردم بصره و موصل و واسط و خراسان با وی بیعت کردند . چون کار تمام شد . زید (ع) فرمود :« الحمد الله الذی اکمل لی دینی ، به خدای که من از جد خویش شرم داشتم با او بر کوثر حاضر آیم در حالی که امر به معروف و نهی از منکر رها شده است .

 آن گاه دعوت خویش را آشکار کرد . یوسف بن عمر امید کوفه از امویان ، لشکری گرد کرد و میان دو لشکر جنگ سختی درگرفت و در پایان لشکر حضرت زید (ع) پراکنده شدند . او با سپاهیان اندک خویش جنگ سختی کرد ، تیری بر پیشانی وی وارد شد و با آن تیر به شهادت رسید . یارانش وی را دفن کردند و بر گور او آب راندند تا جنازه ی وی پیدا نشود . حاکم کوفه زمین ها را می کاوید تا جسد او را یافت و او را بر دار کرد و سپس جسد وی را آتش زدند و خاکسترش را به رود فرات دادند .

 سر وی از بدن جدا شد و به دمشق فرستادند . چندی بر دروازه ی دمشق آویزان بود . سپس آن را به مدینه بردند و یک شبانه روز در کنار قبر رسول خدا (ص) در مسجد نبوی به نمایش گذاردند ، آن گاه آن را به مصر فرستادند که در آن جا مردم آن را از ماموران حکومتی ربودند و دفن کردند .

امام صادق (ع) به ابی ولاد کاهلی فرمود : « آیا عم من زید را دیدی ؟ عرض کرد : آری! او را دیدم در حالی که به دار آویخته بود و مردم را دیدم که میان شماتت کننده خشمگین و میان محزون سوزنده از غم بودند. سپس فرمود :« امّا الباکی فَمعه فی الجنه ، و اما ال شامت فشر یک فی دمه ؛ اما گریه کننده ، پس با او در بهشت است و اما سرزنش کننده پس در خون او شریک است .»


کدخبرنگار:211001


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین