۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۲ : ۱۸
عقیق: در هجدهمین روز از اردیبهشت سال ۱۳۷۲ شمسی در سمنان و در خانوادهای متدین به دنیا آمد.
حضور در مسجد و پایگاه بسیج باعث شد تا رفتار و گفتارش با اخلاق اسلامی آراسته شود و از همان کودکی با احکام و قرآن و تعالیم دینی آشنا شد.
از آنجا که همواره خنده بر لب داشت، رابطهای صمیمی و عاطفی با دوستانش پیدا میکرد. آنقدر گرم و صمیمی بود که در اولین برخورد، هر که او را میدید، شیفتهاش میشد.
فردی شجاع و نترس بود. از هشت سالگی به بعد بهطور مرتب در نماز جماعت حضور مییافت و هر سال به همراه دوستانش در مراسم اعتکاف شرکت میکرد.
به جلسات دعای کمیل و دعای ندبه میرفت و پای بیشتر منبرهایی که در مسجد محل و دیگر مساجد شهر برگزار میشد، حضور داشت.
«نه» به مهندسی برای خدمت!
در سال ۱۳۹۰ در کنکور سراسری شرکت کرد و با رتبه عالی در دانشگاه سمنان و در رشته مهندسی کامپیوتر (نرمافزار) قبول شد؛ اما به خاطر دوراندیشی و البته عشق و علاقهای که به سپاه پاسداران داشت، در آزمون دانشگاه امام حسین (ع) هم شرکت کرد و قبول شد.
یک هفته در فکر بود که کدام یک را برگزیند. اکثر دوستان و آشنایان به او پیشنهاد دادند که در رشته کامپیوتر ادامه تحصیل بدهد؛ اما او به این نتیجه رسید که دانشگاه امام حسین (ع) را که دانشگاهی انسانساز میدانست، انتخاب کند.
به دوستانش میگفت «من دوست دارم برای خدمت به اسلام و انقلاب وارد سپاه پاسداران شوم».
در پنجمین روز از مهرماه سال ۱۳۹۰ وارد دانشگاه امام حسین (ع) شد و پس از گذشت یک سال، دوره آموزش عمومی افسری را پشت سر گذاشت و به دلیل فعالیتهای فرهنگیاش در دانشگاه مورد توجه سردار اباذری، جانشین دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) قرار گرفت.
کمسن؛ اما مقاوم!
در اواخر مهرماه سال ۱۳۹۱ فعالیت خود را در کانون اندیشه مطهر و نیز بخش مستندسازی مرکز شهید آوینی آغاز کرد و مدتی نیز بهعنوان دبیر مشاوران جوان فرماندهی در دانشگاه فعالیت میکرد.
در اواخر بهار سال ۱۳۹۲ در دفتر سردار اباذری مشغول به کار شد. با استفاده از فضای معنوی دانشگاه و با مطالعه بسیار موفق شد تا بنیانهای اعتقادی و اخلاقی خود را روزبهروز مستحکمتر کند و محیط کار، نوع مسؤولیت خطیر و رفتن به مأموریتهای فراوان به همراه سردار اباذری با وجود سن کم، از او مردی دلاور ساخت.
از دستنوشتههای مناجاتگونه او با خداوند متعال برمیآید که در او تحولی درونی رخ داده بود و پیوسته خود را در محضر خدا میدید و از اعمال روزانه خود حساب میکشید.
تا قبل از شهادتش دو بار در پیادهروی اربعین به سمت کربلا شرکت کرد و چندین بار برای تعالی روح خود به قم و مشهد مقدس رفت.
اول نامزدی بهسوی سوریه؟!
در بیست و هشتم بهمنماه سال ۱۳۹۴ دخترعموی خود را به همسری برگزید و عقد موقتی بین آنها خوانده شد.
چند صباحی از دوران نامزدی آنها نگذشته بود که عزم سفر به سوریه کرد و سرانجام برای مبارزه با دشمنان تکفیری در دوم اردیبهشتماه سال ۱۳۹۵ به جبهه مقاومت در سوریه پیوست.
شرایط دشوار منطقه سبب شد که او پس از پایان دوره مأموریتش، ماندن را بر بازگشت به ایران ترجیح دهد و هفت روز سختی را در کنار همرزمانش در جبهه مقاومت بگذراند.
آخرین مسؤولیت او در حلب، فرماندهی گروهان بود.
جوان مؤمن انقلابی!
سرانجام عصر روز بیستم خردادماه سال ۱۳۹۵ در حالی که بیست و سومین بهار زندگیاش را میگذراند، در روستای هویز در حومه جنوبی شهر حلب سوریه با موشک تاو آمریکایی به شهادت رسید.
پیکر مطهرش پس از وداع و تشییع باشکوه در دانشگاه امام حسین (ع) به سمنان آورده شد و پس از تشییع روی دستهای مردم شهیدپرور شهرستان سمنان در صحن مطهر حرم امامزاده علی ابن اشرف (ع) به خاک سپرده شد.
او کسی نیست جز «عباس دانشگر»؛ جوانترین شهید مدافع حرم؛ همان که لقب «جوان مؤمن انقلابی» را برای همیشه از آن خود کرد.
منبع:فارس