۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۴ : ۱۴
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ» (بقره، 34)
ترجمه: هنگامى كه به فرشتگان گفتیم براى آدم سجده كنید، پس همه سجده كردند جز ابلیس كه نافرمانى كرد و تكبر ورزید و از كافران شد.
به دنبال آیات گذشته كه نعمت هاى مادى و معنوى خداوند را بر انسان برشمرد، و خلافت الهى را كه نشانۀ كرامت اوست، بیان نمود؛ این آیه، شرافتى دیگر را مطرح كرده و آن سجده فرشتگان بر آدم به خاطر خلقت اوست.
چنانكه از آیات سوره هاى «حجر» و «ص» به دست مى آید، خداوند به هنگام خلقت بشر به فرشتگان فرمود: «فَاِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحى فَقَعوا لَهُ ساجِدین» آن گاه كه آفرینش آدم را كامل ساختم و از روح خودم در او دمیدم، براى او به سجده افتید.
البته این سجده، به عنوان پرستش آدم نبود، زیرا پرستش غیر خدا جایز نیست، بلكه فرشتگان بر اساس فرمان الهى، به عنوان اِكرام و احترام، او را سجده كردند؛ و در حقیقت، سجده براى خداوند بود، ولى به خاطر آفرینشِ چنین موجود شریفى به نام انسان.
اما ابلیس كه مطابق آیه 50 سوره كهف، از طائفه جن بود، (و به خاطر عبادات بسیار در صفِ فرشتگان قرار گرفته بود)، این دستور الهى را نافرمانى كرد و دچار غرور و تكبر گردید و گمان كرد كه در خلقت، برتر از آدم است و آدم باید بر او سجده كند، نه او بر آدم.
او نه تنها در عمل، عصیان و گناه كرد، بلكه از نظر اعتقادى نیز دستور خدا را غیرعادلانه و بدون حكمت دانست و دچار كفر و بى دینى گردید.
از این آیه مى آموزیم كه:
* عبادت واقعى، آن است كه انسان، در برابر همه دستورات خدا تسلیم باشد، نه آن كه هر دستورى را كه مطابق میلش بود، عمل نماید. ابلیس حاضر بود قرن ها در برابر خداوند سجده كند، امّا لحظه اى بر آدم سجده ننماید.
* دور از عدل و انصاف است كه فرشتگان بر انسان سجده كنند، اما انسان در مقابل خدا سجده نكند.
* تكبّر در برابر حق، انسان را به كفر و بى دینى مى كشاند.
* سجده و خضوع در برابر غیر خدا، اگر به فرمان خدا باشد، نه تنها شرك نیست، بلكه عین توحید است.
* لیاقت و شایستگى، از سنّ و سابقه مهم تر است. فرشتگانِ قدیمى باید در برابر آدم، سجده كنند.