۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۳ : ۱۰
«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ * قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ» (بقره، 32-31)
ترجمه: خداوند نام های (موجودات هستى)، همه را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه كرد و فرمود: اگر راست مى گویید از اسامى اینها مرا خبر دهید.
فرشتگان در پاسخ گفتند: خداوندا تو از هر خطا و نقص، پاك و منزهى، ما جز آنچه به ما آموخته اى چیزى نمى دانیم، همانا تو دانا و حكیمى.
خداوند براى اثبات لیاقت انسان به فرشتگان، هر دو گروه را مورد آزمایش و امتحان قرار داد. ابتدا علومى را به آنان عرضه داشت و سپس از آنان باز خواست.
قرآن درباره اینكه آن علوم چه بوده، سخنى نفرموده است، امّا نظر اكثر مفسّران بر آن است كه خداوند، جهان هستى و طبیعت را، در همان آغاز خلقت به انسان شناساند و نام هاى آنها را به او آموخت، و این همان استعداد و توان شناختِ اشیا است، كه در نهاد و فطرت ما انسان ها نهاده شده است.
از آنجا كه فرشتگان تصور مى كردند به خاطر عبادات خود، بر انسان برترى دارند، لذا خداوند ابتدا آنان را مورد آزمایش قرار داد و فرمود: اگر در این ادعاى خود راستگویید، پس نام آن حقایقى را كه به انسان آموختم به من خبر دهید.
اما فرشتگان كه به خطاى خود در چنین ادعایى پى برده و فهمیدند كه عبادت و تسبیح، تنها معیار گزینش الهى نیست و خلیفه خداوند، باید از جایگاه و موقعیتِ علمى و معرفتىِ بالایى برخوردار باشد در پاسخ سؤال خداوند گفتند: خداوندا! تو از هر كارِ بى دلیل و حكمت، منزّه و مبرّایى. یقیناً در خلقت و خلافتِ نژادِ انسان در زمین، مصلحتى بزرگ بوده كه تو بر اساس آن، آدم را آفریده و او را جانشین خود قرار داده اى.
خداوندا، جز آن چه را تو به ما آموخته اى، ما چیزى نمى دانیم، و سؤال ما از ناآگاهى ما به این مطلب بود كه بشر چنین امتیازى دارد و از چنین استعداد و قدرتى برخوردار است. خداوندا! این تو هستى كه بر همه چیز آگاهى و بر اساس حكمت و مصلحت عمل مى كنى.
از این دو آیه مى آموزیم كه:
* اولین معلّم بشر، خداوند است كه حقایق هستى را به او شناساند. شناختى كه علوم بشرى مدیون آن است.
* انسان، استعداد و لیاقتِ درك همه علوم، و كشف همه حقایق هستى را داراست. گرچه هنوز در ابتداى راه بوده و مجهولات بسیار دارد.
* امتیاز و برترى انسان بر همه موجودات هستى از جمله فرشتگان، به علم و دانش و تعقل و تفكر اوست كه تحصیلِ آن از بزرگ ترین عبادت هاست.
* خلیفه الهى و حاكم اسلامى، بیش از عبادت و تسبیح، به علم و دانش نیازمند است، و لذا خداوند براى اثباتِ برترى انسان، علم او را مطرح نمود.
* معلّم واقعى ما، خداوند است. استاد و كتاب، زمینه هاىِ تعلیم و یادگیرى ما هستند.
* عذرخواهىِ سریع از گفته نابجا، ادبى آسمانى است. فرشتگان همین كه دریافتند سخنى نادرست گفته اند با گفتنِ «سُبْحَانَكَ» از كلام خود پوزش خواستند.
* از گفتنِ «نمى دانم» خجالت نكشیم كه فرشتگان الهى به صراحت به جهل خود اقرار كرده و گفتند: «لاَعِلْمَ لَنا».
* عذرخواهى و توبه مایه نجات است. فرشتگان كه عبادت و تسبیح خود را مایه برترى بر انسان مى پنداشتند، همین كه حقیقت بر آنان روشن شد، از كلام خود پوزش خواستند و خداوند پذیرفت. اما شیطان كه خلقت خود را از آتش، مایه برترى بر آدمِ خاكى مى شمرد، چون بر ادعاى باطل خود سرسختى و لجاجت نمود، از درگاه الهى رانده شد.