عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۸۷۳۷
تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۰:۰۷
گفت و گوي عقيق با حجت الاسلام سيد علي غروي
الان بعد از چهل سال که گاهی اوقات منبر می روم، الهاماتی از آقای فلسفی به خصوص در روضه و در منبرها می گیرم، اما این نیست که بخواهم تقلید کنم...

عقيق: حجت الاسلام سید علی در محله اسماعیل بزاز در خانواده ای روحانی به دنیا آمده. پدر و عمویش هم در بازار تهران کاسب بودند و هم روحانی و اهل علم و کسب بودند. استاد غروي سال‌هاست كه منبر مي‌رود و منبرهايش طرفداران زيادي دارد. پاي صحبت‌هاي او نشستيم تا بشنويم تجربياتش را از منبر و منبري‌ها.

 

_شما در حدود چهل سالی است که در مسير روحانيت و تبليغ هستید.

بله. من چون متولد 34 هستم الان حدود پنجاه و هشت سال سن دارم. از شانزده سالگی منبر رفتم. در حدود چهل سال است كه منبر می روم.

 

 

_فکر می کنم که شما جزء آن دسته از منبري‌های تهران هستید که یک سبک و اسلوب خاصی را در منبر برای خودتان داريد. مانند مرحوم فلسفی.

به هر جهت استاد ما آقای فلسفی بود. من یادم هست که آقای فلسفی کتاب می آوردند و وسط می گذاشتند و کتاب ها را یکی یکی نگاه می کردیم و نتیجه می گرفتیم. در منزل آقای فلسفی منبری ها منبر می رفتند. ایشان می فرمودند که کل محرم و صفر هر روز یک مجلس به مدت یک ربع باید یک منبری به منبر برود. می فرمودند که هر جا اشتباه بود و من دستم را بالا می بردم اگر وسط سخنرانی بود باید بحثتان را قطع کنید.اهی منبری که به منبر می رفت به جای یک ربع، 18 دقیقه حرف می‌زد که ایشان می گفت: ایست. هنوز تن زیبای صداي آقای فلسفی را به یاد دارم. تذکراتی می دادند که مثلاً این طوری باید وارد شوید، این طوری باید از منبر پایین بیایید. درست است که درس سخنوری ایشان هم چاپ شده ولی آن بیانی که ایشان داشت فرق می کند.

 

_ افرادي که در آن جلسات بودند چه کسانی بودند؟

در جلساتی که ما بودیم آقای انصاریان می آمدند که ده دوازده سال از من بزرگتر بودند. و کوچکترین فردی که به آن جلسات می رفت من بودم. آقای شجاعی که نزدیکی بسیاری با آقای فلسفی داشتند. و بزرگوارانی مانند آقای شجونی، مرحوم کافی، مقام معظم رهبری، آقای هاشمی رفسنجانی و برخی از علما به آنجا می آمدند. رفقای ما هم در آنجا زیاد بودند مانند آقای مروی، آقای خزعلی، آقای دوانی و کسانی که در آن جلسات شرکت می کردند آن روز جزء منبری های خوب و مطرح تهران بودند که بعضی از آن ها فوت کرده اند و بعضی ها هم که الان هستند صاحب نظرند .

 

_ شما چقدر قائل به تقلید، لحن، نحوه بیان یا ارائه در منبر هستید؟

من صددرصد مخالف هستم. این را به عنوان کسی که تجربه منبر دارند عرض می کنم که منابر را بروند و ببینند. با دانلود کردن در فلان سایت فایده ندارد. کمی متواضع باشند و متواضعانه پای منبر ها بروند. چون هر منبری یک فوت و فنی برای خودش دارد که باید آن را یاد بگیرند. من اگر موفق بودم در منبرم که به نظر خودم عنایت اهل بیت(ع) بوده، دليلش گوش کردن زیاد منبر است. من منابری مانند منبر آقای فلسفی، آقای انصاریان، آقای شجاعی، آقای شجونی را رفتم. یادم هست که ماه رمضان آقای شجونی در کرج منبر می رفت. که من گاهی با ایشان به کرج می رفتم و منبر ایشان را گوش می کردم و با خودشان به تهران برمی گشتم. اما انسان باید خودش باشد.
الان بعد از چهل سال که گاهی اوقات منبر می روم، الهاماتی از آقای فلسفی به خصوص در روضه و در منبرها می گیرم، اما این نیست که بخواهم تقلید کنم، بلکه ناخودآگاه است و جزء زندگی ما شده است و الا من رفقا را دیدم که به سبک فلان منبری حرف می زنند در صورتی که وقتی از منبر پایین می آید می بینیم که بیان ایشان یک بیان دیگری است. در منبر ژست فلان منبری را می گیرد ولی در پایین منبر کس دیگری است. خب این غلط است. مصنوعی منبر رفتن آدم را موفق نمی کند.
انسان باید سعی کند و بیان خودش را تقویت کند. چون بعضی از منبری های ما، منبری عرفانی هستند که در مجلسی بنشینند و دوستانه حرف بزنند. اما بعضی ها به تعبیر من منبری آچار فرانسه هستند. هم ختم را اداره می کنند، هم منبرهای میتینگی را اداره می کنند، هم منابر اخلاقی و تربیتی را اداره می کنند و در کل در خور مجلس حرف می زنند. اگر منبری بتواند این طور وارد میدان شود خیلی عالی است. اما گاهی نمی توانند و فقط در یک مبحث خاص مانند مباحث اخلاقی وارد می شوند، پس باید در همان منبر کار کنند. چطور در پزشكي چند تخصص داریم. منبر هم همین طور است. لازم نیست که منبری جامع باشد و جامع التخصص بودن خیلی سخت است. در یک تخصص کار کنند و تبحر لازم را به دست آورند. اما اگر بخواهند مثل کسی حرف بزنند، مثل کسی گریه کنند، مثل کسی خنده کنند، این خیلی اثر گذار نیست و به نظر من موفق نمی شوند.

 

_حاج آقا مهمترین عنصری که باعث قوام منبر می شود به نظر شما چه چیزی است؟

بهترین مطلبی که می تواند یک منبری را موفق كند اولاً تقوا است. البته باید منبری همان طوری که هست باشد. خیلی ها در ظاهر گردن کج می کنند که البته خیلی کم هستند. منبری باید حرفهایی که می زند باور داشته باشد، درونش و بیرونش باید همان باشد. همان طور که خانواده هایمان هستند که اگر معتقد به حرفمان باشیم روی بچه هایمان اثر می گذارد. من معتقدم که بچه هایمان به ما نگاه می کنند. به قول یک بزرگوار که می گفت آنچه ما می خواهیم بچه هایمان نمی شوند، آنچه ما هستیم می شوند.

منبری نسبت به مطالبی که می گوید بايد مسلط باشد. اگر می خواهد موفق شود مطلبی را که بلد نیست وارد آن نشود. آقای فلسفی به من می فرمودند که معراج پیغمبر اکرم جزء اعتقادات ما است، اما آقا فلسفی می گفتند که چون از نظر علمی نمی توانستم این بحث را ثابت کنم به همین دلیل هیچ موقع این بحث را نکردم. منبری ها به آنچه معتقد هستند و به بحث هایی که می خواهند وارد شوند باید مسلط باشند و اگر وارد نبودند مطالعه کنند. آقای فلسفی می فرمودند که دو ساعت قبل از منبر باید مطالعه کنید. یعنی برای هر منبر حداقل دو ساعت مطالعه می خواهد که گاهی من چهار پنج ساعت مطالعه مي کردم. نیم ساعت هم باید فکر کنید که در منبر چه چیزی را می خواهید بگویید. این ها در موفقیت یک منبری خیلی مهم است.
مهم تر از همه اینها که من تجربه کردم این است که منبری باید نیاز به دیگران پیدا نکند. الان یک آقایی اینجا نشسته بود و با من کار داشت . من گفتم که برای مشکل شما که مسئله مادی است به کسی رو نمی اندازم اگر خودم توانستم که این مشکل را حل می کنم والا به فلان تاجر زنگ نمی زنم و برای مشکل شما از آن کمک بگیرم. روی منبر اعلام می کنم که مردم به دیگران کمک کنید اما به شخص نمی گویم. وقتی منبری نیاز به مردم پیدا کند شخصیتش زیر سؤال می رود. استغنای نفس به منبری آبرو و اعتبار می دهد. من رمز منبر را در این می دانم که طوری رفتارکنید كه مردم بفهمند شما نیازمند به آنها نیستید.

 

_ شاید بشود گفت که مهمترین اتفاقی که برای منبری می افتد اثر گذاری روی مخاطب است. به نظر می رسد که بعضی ها در این مورد موفق هستند و می توانند روی مخاطب اثر بگذارند. اگر با این نیت روی منبر برویم که منبر روی مخاطب اثر بگذارد، آیا درست است یا نه؟

ما دو نگاه داریم. یک نگاه داریم به عنوان اینکه انبیاء آمدند و کار کردند و وظیفه خودشان را عمل کردند و نتیجه به ما ربطی ندارد. و یک نگاه هم این است که از نظر حرفه و تخصصی که داریم بیاییم نگاه کنیم که چه بحثی اثر گذار است. من اتفاقاً روی این مطلب خیلی سرمایه گذاری می کنم. من دیدم که پیامکی برای یک سری از مادحین و وعاظ زده بودند که این ایام یک حساسیت هایی هست که مثلاً این موضوع ها در ماه محرم بحث شود مورد نیاز است. در قم الان یک جلسه ای است به نام جلسه خطبای برتر که اخیراً می گویند مبلغین، که هر دو سه هفته ای این جلسه را می گذارند و خطبایی که در کشور اثر گذار هستند را دعوت می کنند.
من البته خیلی موفق نبودم که در این جلسات شرکت کنم.اما به جسله آنها اشراف دارم. اینها می نشینند و بررسی می کنند که امروز جامعه چه بحث هایی را نیاز دارد. ما طبق نیاز جامعه بحثمان را شروع کنیم. در یک مجلس ختم قرار نیست که راجع به اقتصاد بحث کنم. کسی بوده که در مجلس ختم بحث اقتصادی کرده و بانی مجلس بعد از جلسه به آن آقا گفته که من پول را به شما می دهم ولی اصلاً راضی نیستم چون مادر من مرده و تو باید یک بحثی کنی که به ختم ما مربوط شود. اگر در مجلسی می بینیم که جوان ها هستند باید ببینیم که جوان چه نیازی دارد.
الان اگر کسی دعوتم کند در شهرها یا حتی اداره‌ها به آنها پیشنهاد می کنم که آرشیوی داشته باشید که این منبری در هفته گذشته این بحث را کرده که این هفته من می آیم نیایم این بحث را داشته باشم و متأسفانه ما این را نداریم. یک منبری یک ماه رمضان راجع به معاد صحبت می کند. منبری سال بعد هم می خواهد راجع به معاد صحبت کند.

من یک جلسه ای رفتم که راجع به شیطان بحث کنم. در شب اول راجع به شیطان و چگونگی راه پیدا کردن آن به انسان و احساس کردم که بحث خوبی است. اما وقتی از منبر آمدم پایین رفقا گفتند که حاج آقا دهه قبل فلان آقا راجع به شیطان بحث کردند. این نشان دهنده این است که الان نیازی به این بحث ها نیست. من گاهی می نشینم و می پرسم که چه مباحثی انجام شده است. مثلاً در این منطقه جوان ها مبتلا به فساد اخلاقی هستند، به مواد مخدر مبتلا هستند، این جا مباحث اعتقادی ضعیفی دارند، این جا شبکه های ماهواره ای کار می کنند، ما هر جا بر اساس نیاز بايد حرف بزنيم. اصلاً امر به معروف و نهی از منکر فلسفه اش همین است. آنجایی که می توانی اثر بگذاری امر به معروف و نهی از منکر کن. آنجایی که می دانی زبان تو اثر نمی گذارد و روبروی تو هم می ایستند دیگر اسلام به ما دستور نمی دهد که امر به معروف کنیم. ما باید ببینیم که کجا و چگونه اثر می گذاریم.

 

_حاج آقا جایگاه فقه در منبرها امروز کجا است؟

جایگاه فقه در منبر متأسفانه خیلی کم است به علت اینکه فقه اولاً تخصصی است و بعد در جامعه جوری برداشت شده که اگر کسی بگوید که می خواهم مسئله بگویم متأسفانه به عنوان مسئله گو آن را می بینند که این یک خلاء است در منابرمان. اگر منبری ها بدانند و یاد بگیرند که چگونه وارد این مبحث شوند و در سخنرانی هایشان دو تا مسئله را بگویند این خیلی خوب است. جایگاه فقه ما خیلی کم رنگ شده است. بعد از سالهای پیروزی انقلاب در همین سالهای اخیر در نماز جماعتی که می خوانند بین نماز یک دقیقه مسئله می گویند و  وقت مردم را هم نمی گیرند و این خیلی کار زیبایی است. و اگر این در قالب منبر هم وارد شود این باعث می شود که فقه قوت بگیرد.

 

_ معمولاً در جلسات حسینی و محافل اهل بیت(ع) این طور است که همه مهمان هستند و میزبان اهل بیت(ع) هستند و شما هم که با عنایت آنها نوکریشان را می کنید و انشاءالله ادامه هم داشته باشد. شما حاجت و خواسته ای به واسطه این نوکری از آنها داشته اید و یا این که مد نظرتان هست؟

من گاهی که نماز می خوانم و حالی داشته باشم پیشانی را که روی مهر می گذارم طبق دستوری که به ما داده اند که ده مرتبه یا رب، هفت مرتبه یا ارحم الراحیم، یا اله‌العاصین بگویید، صلوات بفرستید و دعا مستجاب می شود من واقعاً از اهل بیت(ع) چند تا چیز خواستم که اول این است که عاقبت به خیرمان کنند، دوم این که توفیق نوکری را از ما نگیرند، حتی این دعا را من دیروز کردم که نمکی به کلام و بیان ما بدهید، بگذارند ما اثر گذار باشیم وقتی حرف می زنیم مردم حرفمان را گوش بدهند.
بعضی از جلسات که می خواهم  بروم بعد از نماز از خدا می خواهم که آنچه که صلاح است به ذهن من بیاورد با اینکه مطالعه خودم را کردم. گاهی من در منبرم حرفهایی را زدم که از قبل آن را آماده نکرده بودم و خیلی اثر گذار هم بوده که حتم دارم که عنایت اهل بیت(ع) بوده. فرزند صالح و زندگی خوب از آنها خواستم.
ما به دیدار یک بزرگواری به نام حاج خلج رفتیم که آن بزرگوار در جمکران خانه ای را گرفته بود و مجاور شده بود و همه به ایشان عمو خلج می گفتند که این قضیه مال چهل سال پیش است، به نزد ایشان که خیلی عارف و تارک از دنیا و همه چیز بود رفتیم و پرسیديم که آقا ما چه دعايي کنیم. ایشان چهار کلمه را به من یاد دادند که من تمام عمرم این چهار کلمه را خواستم و این است که 1_کفایت درحوائج 2_ هدایت در غرائز که به قول مولوی (نفس اژدرهاست، او کی مرده است) غریزه در قدرت، سیاست، مال و همه این ها غریزه است فقط که غریزه جنسی نداریم. در این اتفاقاتی که در چند روز آینده در حال شکل گیری است. رهبر انقلاب فرمودند که حماسه سیاسی است خیلی باید مراقب بود 3_ سکونت در حقایق و این که خدایا حق با چه کسی است و من در مورد این حقی که انتخاب کردم سکونت داشته باشم و دلهره نداشته باشم. خیلی ها هستند که امروز طرفدار روضه هستند و فردا طوری دیگر حرف می زند. که این غلط است اگر ما چیزی را باور داریم در مقابل آن باورمان بایستیم. 4_ عافیت در حوادث که واقعاً انسان نمی تواند پیش بینی کند. گاهی منبرهایی را رفتم که یک کلمه حرف سرنوشت آدم را عوض می کند. من از خدا خواستم که از موانعی که در زندگیمان است عافیت را به ما بدهد. و این چهار دعا به نظر من همه خواسته ها و نیازها را در بر می گیرد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
مهدی پاکار
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۷/۱۲
0
0
باسلام نظریات وراهکارهای خیلی جالبی داده اید انشا.ا...که خداوند متعال در زندگیتان توفیقات روز افزون عنایت فرماید التماس دعا
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین