۱۱ تير ۱۴۰۳ ۲۵ ذی الحجه ۱۴۴۵ - ۴۷ : ۱۱
تو چشمه ای و عمال جویها. اگر چشمه روشن بود، تیرگی جویها زیان ندارد، اما اگر چشمه تاریک بود به روشنی جوی امیدی نبود.
![](http://media.jamnews.ir/medium1/1393/11/20/IMG16292219.jpg)
خلفای اموی جمعاً چهارده نفر بودند که از سال 41 تا 132 هجری در کشور پهناور اسلامی خلافت کرده اند. اگر چه در میان این خلفا افراد محیل و مدبری چون معاویه و عبدالملک مروان وجود داشته اند، ولی هیچ یک از آنها در مقام فضیلت و تقوی و بشر دوستی همتای خلیفه هشتم عمربن عبدالعزیز نمی شدند. این خلیفه تعالیم اسلامی را تمام و کمال اجرا می کرد و دوران کوتاه خلافتش توأم با عدل و داد بوده است. بدون تکلیف و تجمل زندگی می کرد و برای تأمین معاش روزانه بیش از دو درهم در روز از بیت المال برنمی داشت.
نسبت به خاندان رسالت، خاصه حضرت علی بن ابی طالب (ع) قلباً عشق می ورزید و از اینکه آن افصح متکلمان را در میان دو نماز و در کوی و برزن سب و لعن می کردند چون خاری دل و جانش را می خلید و بالاخره با هوشمندی و تدبیری بس عاقلانه که از حوصله این مقال خارج است، سب و لعن امیر مؤمنان را ممنوع داشت و با این پایمردی و فداکاری در زمره اتقیا و نیکمردان عالم درآمد. روزی همین خلیفه از عربی شامی پرسید: «علاملان من در دیار شما چه می کنند و رفتارشان چگونه است؟». عرب شامی با تبسمی رندانه جواب داد: «چون آب در سرچشمه صاف و زلال باشد در نهرها و جویبارها هم صاف و زلال خواهد بود.». همیشه آب از سرچشمه گل آلود است. عمر بن عبدالعزیز از پاسخ صریح و کوبنده عرب شامی به خود آمد و درسی آموزنده بیاموخت.
بعضی ها این سخن را از حکیم یونانی ارسطو می دانند، آنجا که گفته بود: « پادشاه مانند دریا، و ارکان دولت مثال انهاری هستند که از دریا منشعب می شوند.»، ولی میرخواند آنرا از افلاطون می داند که فرمود: «پادشاه مانند جوی بزرگ بسیار آب است که به جویهای کوچک منشعب می شود. پس اگر آن جوی بزرگ شیرین باشد، آب جویهای کوچک را بدان منوال توان یافت، و اگر تلخ باشد همچنان». فریدالدین عطار نیشابوری این موضوع را به عارف عالیقدر ابوعلی شقیق بلخی نسبت می دهد که چون قصد کعبه کرد و به بغداد رسید، هارون الرشید او را بخواند و گفت: «مرا پندی ده».
شقیق ضمن مواعظ حکیمانه گفت: «تو چشمه ای و عمال جویها. اگر چشمه روشن بود، تیرگی جویها زیان ندارد، اما اگر چشمه تاریک بود به روشنی جوی امیدی نبود». در هر صورت این سخن از هر کس و هر کشوری باشد، ابتدا به لسان عرب درآمد و سپس به زبان فارسی منتقل گردید، ولی به مصداق الفضل للمتقدم باید ریشه عبارت مثلی بالا را از گفتار افلاطون دانست که بعدها متأخران آن عبارت را به صور و اشکال مختلفه درآورده اند.
مهدی پرتوی آملی
منبع:جام
211008