کد خبر : ۱۲۲۴۴
تاریخ انتشار : ۰۸ شهريور ۱۳۹۲ - ۰۹:۰۰

تأملاتی در باب "مرگ"

«مرگ» نقطه‌ای است طلایی که تمام انسان‌ها انتظارش را می‌کشند؛ این انتظار به معنای استقبال نیست، انتظار اعم از استقبال است؛ زیرا حتی فردی که از مرگ فرار می‌کند نیز در انتظار مرگ است.
عقیق: «مرگ» شاید اصلی‌ترین مفهومی‌باشد که به «زندگی» معنا می‌بخشد؛ آنچه فرد در طول دوران زندگی‌اش از خود بروز می‌دهد، زاییده نوع فهمی ‌است که در خودآگاه یا ناخودآگاهش نسبت به مرگ دارد؛ مرگ در واقع یکی از امکاناتِ در دست بشر است برای تجلی خویشتن خویش.
 
مرگ نقطه‌ای است طلایی که همه انسان‌ها انتظارش را می‌کشند؛ این انتظار کشیدن به معنای استقبال نیست، انتظار اعم از استقبال است؛ زیرا حتی فردی که از مرگ فرار می‌کند نیز در انتظار مرگ است، اما این انتظار را در فرار از آن متجلی می‌کند.
 
 
مرگ نقطه یا لحظه‌ای است که در آن تمامی ‌امکانات این جهانی بشر به پایان می‌رسد؛ در واقع در چنین لحظه‌ای تمامی‌ ارتباطات این جهانی او با دنیا قطع می‌شود؛ در میان ادیان و مکاتب فلسفی و عرفانی مختلف تعابیر مختلفی از این نقطه بیان شده.
 
ادیان ابراهیمی ‌این لحظه را همچون پلی تصویر می‌کنند که روح انسان را از جسم او جدا کرده و دخالت‌های او در دنیا را از بین برده یا محدود می‌کند؛ اگرچه این نگاه، در میان ادیان ابراهیمی ‌و مذاهب مختلف اسلام عمومیت دارد ولی صرف این نگاه برای شکل‌دهی به کنش افراد کفایت نمی‌کند؛ زیرا افراد با تکیه بر تجربه‌ای که از زندگی دارند نسبت به مرگ تصورات متفاوتی پیدا خواهند.
 
شاید این طور تصور شود که معتقدان به یک دین احتمالاً در باب مسئله‌ای همچون مرگ بر پایه‌ی آموزه‌های آن دین می‌اندیشند؛ با اینکه این گزاره به لحاظ منطقی درست به نظر می‌رسد ولی با دقت در واقعیت اجتماعی می‌توان دریافت که چنین نیست.
 
در اینجا ممکن است نوعی تناقض به ذهن آید که چطور ممکن است کسی به دینی معقد باشد و مرگ یکی از نقاط کلیدی آن دین باشد و از طرفی این فرد دیدگاهش درباره مرگ با آموزه‌های آن دین اختلاف و یا بعضاً تناقض داشته باشد. نکته مهم آن است که افراد کنش‌های خود را الزاماً بر اساس دانسته‌های خود آگاهشان شکل نمی‌دهند؛ به همین دلیل ممکن است فردی وقتی درباره مرگ مورد پرسش قرار گیرد، آموخته‌هایش از دینی که ادعا می‌کند به آموزه‌هایش پایبند است را پاسخ دهد ولی کنش‌های روزمره او حاکی از چیز دیگری باشد.
 
نقطه کانونی این بحث در همینجا شکل می‌گیرد؛ در واقع بخش زیادی از کنش‌های افراد برخاسته از ناخودآگاه آنهاست که تحت تأثیر عوامل مختلفی همچون سبک زندگی، تجربه زیسته، والدین و دیگرانی از دست شکل گرفته است. می‌توان گفت همین اتفاق در مورد جریان‌های سیاسی نیز رخ می‌دهد و دیدگاه‌های آنها درباره مسائل مختلف از جمله مرگ را شکل می‌دهد.


منبع: تهران پرس
212009

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین