کد خبر : ۱۲۰۶۱۰
تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱۴۰۰ - ۱۳:۳۳
تفسیر المیزان |

آیا "ایام نحس" صحت دارد؟

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان خود به صورت مختصر به تبیین مسئله سعد و نحس ایام می‌پردازد.

عقیق:سعد به معنای فراهم شدن امور و مقدمات الهی است، برای نیل و رسیدن به خیر (دنیوی و اخروی) در برابر آن، نحس قرار دارد. نحس در لغت به معنای سرخ شدن افق است؛ همچون مِس گداخته. در اصطلاح به هر چیز شوم نحس گفته و یا فراهم نشدن مقدمات و امور کارها، نحس تلقی می‌شود. در قرآن کریم، تنها در دو مورد اشاره به «نحس بودن ایام» شده است:  آنجا که می‌فرماید: «ما تندباد وحشتناک و سردی را «فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» (القمر 19) در یک روز شوم مستمر بر آن‌ها فرستادیم، که مردم را همچون تنه‌های نخل ریشه‌کن شده، از جا برمی‌کند.» در جایی دیگر، قرآن کریم می‌فرماید: «فَاَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی ایام نَحِسَاتٍ ...» (فصلت 16) بادی سخت و سرد در روزهای شومی بر آن‌ها مسلط کردیم.»

احادیث متعددی در این باره در منابع وجود دارد که به روایات "سعد و نحس" شهرت دارند و تعداد آنها هم اندک نیست. برخی اندیشمندان دینی در این باره نظراتی ابراز داشته‌اند که در مجموع بر صحت چنین مسئله‌ای تصریح دارد. آیت الله مکارم شیرازی در این باره می‌گوید "از نظر عقل محال نیست که اجزای زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند؛ بعضی دارای ویژگی‌های نحس بودن و بعضی دارای ویژگی‌های ضد آن باشند؛ هرچند عقلاً قابل اثبات نیست، اما از نظر شرعی اگر دلیلی باشد، قابل پذیرش است و مانعی برای آن نیست». (تفسیر نمونه، ج23،‌ ص41)

مرحوم علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان خود به صورت مختصر به تبیین این مسئله می‌پردازد و بر صحه گذاشتن به موضوع "سعد و نحس"، نظراتی را بیان می‌دارد که در ادامه می‌خوانید:

مرحوم علامه ذیل همان آیه مربوط به نحوست ایام در آیه 19 سوره قمر می‌نویسد: «روایات بسیار زیادى در باره سعد و نحس ایام هفته و سعد و نحس ایام ماه‌هاى عربى و نیز از ماه‌هاى فارسى و از ماه‌هاى رومى رسیده که در نهایت کثرت است. اما روایاتى که ایام نحس را می‌شمارد و از آن جمله چهارشنبه هر هفته، و چهار شنبه آخر ماه، و هفت روز از هر ماه عربى، و دو روز از هر ماه رومى و امثال آن را نام می‌برد، در بسیارى از آنها و مخصوصاً روایاتى که نحوست ایام هفته و ایام ماه‌هاى عربى را نام می‌برد، علت این نحوست هم آمده و آن عبارت است از اینکه در این روزهاى نحس حوادث ناگوارى به طور مکرر اتفاق افتاده، آن هم ناگوار از نظر مذاق دینى، از قبیل رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و شهادت سید الشهداء و انداختن ابراهیم نبی در آتش، و نزول عذاب بر فلان امت، و خلق شدن آتش و امثال اینها.

ناگفته پیداست که نحس شمردن چنین ایامى استحکام بخشیدن به روحیه‏ تقوا است. وقتى افرادى فقط به خاطر اینکه در این ایام بت‌‏شکنان تاریخ، ابراهیم نبی و امام حسین علیه‌السلام گرفتار دست بت‌‏هاى زمان خود شده‌‏اند، دست به کارى نمی‌‏زنند، و از اهداف و لذت‌هاى خویش چشم می‌‏پوشند، چنین افرادى روحیه دینی‌شان قوى می‌شود. بر عکس، اگر مردم هیچ حرمتى براى چنین ایامى قائل نباشند و اعتنا و اهتمامى به آن نورزند و همچنان افسار گسیخته سرگرم کوشش در برآوردن خواسته‏‌هاى نفسانى خود باشند، بدون توجه به اینکه امروز چه روزى است و دیروز چه روزى بود و بدون اینکه اصلاً روز برایشان مطرح باشد، چنین مردمى از حق رویگردان خواهند بود، و به آسانى می‌‏توانند حرمت دین را هتک و اولیاى دین را از هدایت خود نا امید و در نتیجه ناراحت کنند. بنابراین، برگشت نحوست این ایام به جهاتى از شقاوت‌هاى معنوى است که از علل و اسباب اعتبارى منشأ می‌‏شود که به نوعى مرتبط به این ایام است و بی‌اعتنایى به آن علل و اسباب، سبب نوعى شقاوت دینى می‌‏شود.

و نیز در تعدادی از این روایات آمده که براى دفع نحوست این ایام باید به خدا پناه برد. یا روزه گرفت یا دعا کرد، یا مقدارى قرآن خواند، و یا صدقه‌‏اى داد، و یا کارى دیگر از این قبیل کرد؛ مانند روایت ابن الشیخ که روایت ابن الشیخ که در کتاب مجالس به سند خود از سهل بن یعقوب ملقب به ابى نواس، از امام عسکرى علیه‌السلام نقل کرده که در ضمن حدیثى گفته است:

من به آن حضرت عرضه داشتم: اى سید من در بیشتر این ایام به خاطر آن نحوست‌ها که دارند و براى دفع وحشتى که انسان از این روزها دارد و این نحوست و وحشت نمی‌گذارد انسان به مقاصد خود برسد، چه کند؟ لطفاً مرا به چیزى که رفع این نگرانى کند دلالت بفرما، براى اینکه گاهى حاجتى ضرورى پیش می‌‏آید که باید فورا در رفع آن اقدام کرد و وحشت از نحوست، دست و پا گیر آدم است، چه باید کرد؟ به من فرمود: اى سهل، شیعیان ما همان ولایتى که از ما در دل دارند حرز و حصنشان است، آنها اگر در لجه دریاهاى بی‌‏کران و یا وسط بیابان‌هاى بى سر و ته و یا در بین درندگان و گرگان و دشمنان جنى و انسى قرار گیرند از خطر آنها ایمنند، به خاطر اینکه ولایت ما را در دل دارند، پس بر تو باد که به خداى عز و جل اعتماد کنى و ولایت خود را نسبت به امامان طاهرینت خالص کنی، آن وقت هر جا که خواستى برو، و هر چه خواستى بکن (تا آخر حدیث) فَقَالَ لِی یَا سَهْلُ إِنَّ لِشِیعَتِنَا بِوَلَایَتِنَا لَعِصْمَةً لَوْ سَلَکُوا بِهَا فِی لُجَّةِ الْبِحَارِ الْغَامِرَةِ وَ سَبَاسِبِ الْبِید الْغَائِرَة بَیْنَ سِبَاعٍ وَ ذِئَابٍ وَ أَعَادِی الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَأَمِنُوا مِنْ مَخَاوِفِهِمْ بِوَلَایَتِهِمْ لَنَا فَثِقْ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَخْلِصْ فِی الْوَلَاءِ لِأَئِمَّتِکَ الطَّاهِرِین‏ وَ تَوَجَّهْ حَیْثُ شِئْتَ وَ اقْصِدْ مَا شِئْتَ إِذَا أَصْبَحْت‏.

و سپس در آخر او را دستور می‌‏دهد به خواندن مقدارى از قرآن و دعا، تا به این وسیله نحوست و شومى را از خود دفع کرده، به دنبال هر هدفى می‌خواهد برود.» (ترجمه تفسیر المیزان،‌ج 19،‌ص120)

 

منبع:تسنیم


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین