۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۱ : ۱۲
عقیق: خداوند
تبارك و تعالي در قرآن كريم ميفرمايد: «توبه تنها براى آنها است كه گناهى را از
روى جهالت انجام مىدهند».
[سوره النساء (۴): آيات ۱۷ تا ۱۸]
إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ
يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولئِكَ
يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً (۱۷) وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ
السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ
وَ لا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً
أَلِيماً (۱۸)
ترجمه:
۱۷- توبه تنها براى كسانى است كه كار بدى را از روى جهالت انجام
مىدهند و سپس بزودى توبه مىكنند، خداوند توبه چنين اشخاصى را مىپذيرد و خدا
دانا و حكيم است.
۱۸- و براى كسانى كه كارهاى بد را انجام مىدهند و هنگامى كه مرگ
يكى از آنها فرا برسد مىگويد الان توبه كردم، توبه نيست و نه براى كسانى كه در
حال كفر از دنيا مىروند، اينها كسانى هستند كه عذاب دردناكى براى آنها فراهم
كردهايم.
تفسير: شرائط پذيرش توبه
إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ
يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ
در آيه گذشته مسئله سقوط حد و مجازات مرتكبين اعمال
منافى عفت، در پرتو توبه صريحاً بيان شد و در ذيل آن با جمله إِنَّ اللَّهَ كانَ
تَوَّاباً رَحِيماً «خداوند توبه بندگان را بسيار مىپذيرد و نسبت به آنها رحيم
است» اشاره به پذيرش توبه از طرف پروردگار نيز شده، در اين آيه صريحا مسئله توبه و
پارهاى از شرائط آن را بيان مىكند و مىفرمايد: «توبه تنها براى آنها است كه
گناهى را از روى جهالت انجام مىدهند».
اكنون ببينيم منظور از «جهالت» چيست؟ آيا همان جهل و نادانى و
بىخبرى از گناه است، و يا عدم آگاهى از اثرات شوم و عواقب دردناك آن مىباشد؟
كلمه «جهل» و مشتقات آن گرچه به معانى گوناگونى آمده است
ولى از قرائن استفاده مىشود كه منظور از آن در آيه مورد بحث طغيان غرائز و تسلط
هوس هاى سركش و چيره شدن آنها بر نيروى عقل و ايمان است، و در اين حالت، علم و
دانش انسان به گناه گرچه از بين نمىرود اما تحت تاثير آن غرائز سركش قرار گرفته و
عملا بى اثر مىگردد، و هنگامى كه علم اثر خود را از دست داد، عملا با جهل و
نادانى برابر خواهد بود.
ولى اگر گناه بر اثر چنين جهالتى نباشد بلكه از روى
انكار حكم پروردگار و عناد و دشمنى انجام گيرد، چنين گناهى حكايت از كفر مىكند و
به همين جهت توبه آن قبول نيست، مگر اين كه از اين حالت بازگردد و دست از عناد و
انكار بشويد.
در واقع اين آيه همان حقيقتى را بيان مىكند كه امام
سجاد (ع) در دعاى ابو حمزه با توضيح بيشترى بيان فرموده است آنجا كه مىگويد:
الهى لم اعصك حين عصيتك و انا بربوبيتك جاحد و لا بامرك
مستخف و لا لعقوبتك متعرض و لا لوعيدك متهاون لكن خطيئة عرضت و سولت لى نفسى و
غلبنى هواى.
. . «خداى من هنگامى كه به معصيت تو پرداختم اقدام به
گناه از راه انكار خداونديت نكردم و نه بخاطر خفيف شمردن امر تو بود و نه مجازات
ترا كم اهميت گرفتم و نسبت به آن بى اعتنا بودم و نه وعده كيفرت را سبك شمردم بلكه
خطايى بود كه در برابر من قرار گرفت و نفس اماره، حق را بر من مشتبه كرد و هوى و
هوس بر من چيره شد».
ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ در اين جمله اشاره به يكى
ديگر از شرائط توبه كرده و مىفرمايد: «سپس بزودى توبه كنند».
در باره اين كه منظور از «قريب» (زمان نزديك) چيست؟ در
ميان مفسران گفتگو است، جمع زيادى آن را به معنى قبل از آشكار شدن نشانههاى مرگ
مىگيرند، و آيه بعد را كه مىگويد پس از ظهور علائم مرگ توبه پذيرفته نمىشود،
شاهد بر آن مىدانند، بنا بر اين تعبير به «قريب» شايد بخاطر اين است كه اصولا زندگى
دنيا هر چه باشد كوتاه و پايان آن نزديك است.
اما بعضى ديگر آن را به معنى زمان نزديك به گناه
گرفتهاند، يعنى بزودى از كار خود پشيمان شود و بسوى خدا بازگردد، زيرا توبه كامل
آن است كه آثار و رسوبات گناه را به طور كلى از روح و جان انسان بشويد، و كمترين
اثرى از آن در دل باقى نماند، و اين در صورتى ممكن است كه در فاصله نزديكى قبل از
آنكه گناه در وجود انسان ريشه بدواند و بشكل طبيعت ثانوى در آيد از آن پشيمان شود،
در غير اين صورت غالبا اثرات گناه در زواياى قلب و جان انسانى باقى خواهد ماند، پس
توبه كامل توبهاى است كه بزودى انجام پذيرد، و كلمه «قريب» از نظر لغت و فهم عرف،
نيز با اين معنى مناسبتر است.
درست است كه توبه بعد از زمان طولانى نيز پذيرفته
مىشود، اما توبه كامل نيست و شايد تعبير به «عَلَى اللَّهِ»: (توبهاى كه بر خدا
لازم است آن را بپذيرد) نيز اشاره به همين معنى باشد زيرا اين تعبير تنها در اين
آيه از قرآن آمده است و مفهوم آن اين است كه پذيرش اين گونه توبهها از حقوق
بندگان مىباشد در حالى كه پذيرش توبههاى دور دست از طرف خداوند يك نوع تفضل است،
نه حق.
فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ
عَلِيماً حَكِيماً پس از ذكر شرائط توبه مىفرمايد: «خداوند توبه چنين اشخاصى را
مىپذيرد و خداوند دانا و حكيم است».
وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ
السَّيِّئاتِ…
در اين آيه اشاره به كسانى كه توبه آنها پذيرفته نمىشود
نموده، مىفرمايد: «كسانى كه در آستانه مرگ قرار مىگيرند و مىگويند اكنون از
گناه خود توبه كرديم توبه آنان پذيرفته نخواهد شد».
دليل آن هم روشن است، زيرا در حال احتضار و در آستانه
مرگ، پردهها از برابر چشم انسان كنار مىرود، و ديد ديگرى براى او پيدا مىشود، و
قسمتى از حقايق مربوط بجهان ديگر و نتيجه اعمالى را كه در اين زندگى انجام داده با
چشم خود مىبيند و مسائل جنبه حسى پيدا مىكند، واضح است كه در اين صورت هر
گناهكارى از اعمال بد خود پشيمان مىگردد، و همانند كسى كه شعله آتشى را نزديك خود
ببيند از آن فرار مىكند.
مسلم است كه اساس تكليف و آزمايش پروردگار بر اين گونه
مشاهدهها نيست، بلكه بر ايمان به غيب و مشاهده با چشم عقل و خرد است.
به همين دليل در قرآن مجيد مىخوانيم: هنگامى كه نخستين
نشانههاى عذاب دنيا بر بعضى از اقوام پيشين آشكار مىگشت باب توبه بروى آنها بسته
مىشد، در سرگذشت فرعون مىخوانيم: حَتَّى إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ
أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ
الْمُسْلِمِينَ آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ
(يونس- ۹۰- ۹۱): " تا آن زمان كه غرقاب دامن او را گرفت،
صدا زد الان ايمان آوردم كه معبودى جز معبود بنى اسرائيل نيست و من از تسليم
شدگانم، اما به او گفته مىشود الان اين سخن را مىگويى؟ و پيش از اين نافرمانى
كرده و از مفسدان بودى! ؟ بهمين دليل توبه تو پذيرفته نخواهد شد.
از بعضى از آيات قرآن (مانند آيه ۱۲ سوره سجده) استفاده مىشود كه
گناهكاران در قيامت با مشاهده عذاب الهى از كار خود پشيمان مىشوند ولى پشيمانى
آنها سودى نخواهد داشت. چنين كسانى درست مانند مجرمانى هستند كه وقتى چشمشان به
چوبه دار افتاد و طناب دار را بر گلوى خود احساس كردند، از كار خود پشيمان مىشوند،
روشن است كه اين پشيمانى نه فضيلت است و نه افتخار و نه تكامل، و به همين جهت چنان
توبهاى بى اثر است.
البته اين آيه با رواياتى كه مىگويد: توبه تا آخرين نفس
پذيرفته مىشود هيچگونه منافاتى ندارد، زيرا منظور از آن روايات لحظاتى است كه
هنوز نشانههاى قطعى مرگ را مشاهده نكرده و به اصطلاح ديد برزخى پيدا ننموده است.
دسته دوم از كسانى كه توبه آنها پذيرفته نمىشود آنها
هستند كه در حال كفر از جهان مىروند، در آيه فوق در باره آنها چنين مىفرمايد: وَ
لَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ: «آنها كه در حال كفر مىميرند توبه
براى آنان نيست».
اين حقيقت در آيات متعدد ديگرى از قرآن مجيد نيز بازگو
شده است.
اكنون اين سؤال پيش مىآيد كه چنين كسانى كه در حال كفر
از دنيا مىروند چه موقع توبه مىكنند كه توبه آنها پذيرفته نخواهد شد؟
بعضى احتمال دادهاند كه توبه آنها در عالم ديگر پذيرفته
نمىشود و بعضى احتمال دادهاند كه منظور از توبه در اينجا توبه بندگان نيست، بلكه
«توبه خداوند» يعنى بازگشت او به عفو و رحمت مىباشد، ولى ظاهر اين است كه
آيه هدف ديگرى را تعقيب مىكند و مىگويد: «كسانى كه از گناهان خود در حال صحت و
سلامت و ايمان توبه كردهاند ولى در حال مرگ با ايمان از دنيا نرفتند، توبههاى گذشته
آنها نيز بى اثر است».
توضيح اينكه مىدانيم يكى از شرائط قبولى اعمال نيك
انسان «موافات بر ايمان» است يعنى با ايمان از دنيا رفتن، و كسانى كه در لحظه
پايان زندگى كافر باشند، اعمال گذشته آنها (حتى اعمال نيكى كه در حال ايمان انجام
دادهاند) طبق صريح آيات قرآن (بقرة، ۱۷) حبط و نابود مىگردد، توبههاى آنان
از گناه اگر چه در حال ايمان انجام شده نيز در چنين صورتى نابود خواهد شد.
بطور خلاصه شرط قبولى توبه دو چيز است: نخست اين كه قبل
از مشاهده نشانههاى مرگ باشد و ديگر اين كه انسان، با ايمان از دنيا برود.
ضمنا از اين آيه استفاده مىشود كه انسان نبايد توبه را
به تاخير اندازد، زيرا ممكن است بطور ناگهان مرگ او فرا رسد و درهاى توبه به روى
او بسته شود و جالب توجه اين كه تاخير توبه كه از آن به «تسويف» تعبير مىكنند در
آيه فوق هم رديف «مرگ در حال كفر» قرار داده شده است و اين نشانه اهميتى است كه قرآن
به اين موضوع مىدهد.
أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً در پايان
آيه مىفرمايد: «براى اين هر دو دسته، عذاب دردناكى مهيا كردهايم». احتياج به
تذكر ندارد كه توبه علاوه بر آنچه گفته شد شرائط ديگرى نيز دارد كه در آيات مناسب
به آن اشاره خواهد شد.
پی نوشت:
تفسير نمونه
منبع:حج
211008