۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۱ : ۱۱
عقیق:اميرمؤمنان(ع) درباره شيطان و شرورش و درباره پيروان شيطان در «نهج البلاغة» مى فرمايد:
اتَّخَذُوا الشَّيْطانَ لِأمْرِهِمْ مِلاكاً، وَاتَّخَذَهُمْ لَهُ اشْراكاً، فَباضَ وَفَرَّخَ فى صُدُورِهِمْ، وَدَبَّ وَدَرَجَ فى حُجُورِهِمْ، فَنَظَرَ بِأعْيُنِهِمْ وَنَطَقَ بِألْسِنَتِهِمْ، فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ، وَزَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ، فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطانُ فى سُلْطانِهِ، وَنَطَقَ بِالْباطِلِ عَلى لِسانِهِ «1».
مردمى هستند كه شيطان را تكيه گاه شؤون زندگى خود قرار دادند و شيطان هم آنان را در پليدى و فريبندگى شركاى خود نمود، اين موجود پليد در درون سينه هاى آنان تخم گذارد و جوجه درآورد حركت كرد و تدريجاً در آغوش آنان نشست.
آن مطرود ازل و ابد با چشمان آنان مى نگرد و با زبانهايشان سخن مى گويد، نتيجه اين شد كه آنان را مركبى براى راندن در لغزشگاهها نمود و خطا و انحراف را در ديدگاه آنان بياراست، در زندگى رفتار كسى را پيش گرفتند كه شيطان او را در سلطه خود شريك نموده، باطل را از زبانش بيرون بياورد.
سلطه شيطان
شارح «نهج البلاغة» علامه جعفرى در توضيح اين جملات مى گويد «2»:
درست است كه كار شيطان اغوا و فريب دادن اولاد آدم است، ولى فعاليت او از آراستن خطاها و گناهان تجاوز نمى كند.
اين موجود پليد هرگز مانند يك عامل جبرى مردم را به بدبختى و سقوط نمى كشاند و چنان كه در قرآن مجيد آمده است: كار او وعدههاى دروغين و آرايشهاى بى اساس می باشد.
خداوند رحمان انسانها را به وسيله عقول و وجدانها و پيامبران از اغواها و فريبكارى هاى شيطان برحذر داشته است، سه وسيله مزبور قدرتى بيش از تحريكات شيطان دارا مى باشند كه به خوبى مىتوانند دغلكارى هاى شيطان را خنثى نمايند.
بنابراين، اين شيطان نيست كه دست آدمى را گرفته با اجبار او را برده خود مى سازد، بلكه اين خود انسان است كه نخست همه وسايل سه گانه را از كار مى اندازد و تحريكات آنها را در درون خود خنثى مى نمايد و دست بردگى به سوى شيطان دراز مى كند و سپس آن موجود پليد شريك زندگى او مى گردد، اين مطلب در مواردى از قرآن مجيد چنين بيان شده است.
[وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ] «3».
و شيطان [در قيامت] هنگامى كه كار [محاسبه بندگان] پايان يافته [به پيروانش] مى گويد: يقيناً خدا [نسبت به برپايى قيامت، حساب بندگان، پاداش و عذاب] به شما وعده حق داد، و من به شما وعده دادم [كه آنچه خدا وعده داده، دروغ است، ولى مى بينيد كه وعده خدا تحقّق يافت] و [من] در وعدهام نسبت به شما وفا نكردم، مرا بر شما هيچ غلبه و تسلّطى نبود، فقط شما را دعوت كردم [به دعوتى دروغ و بى پايه] و شما هم [بدون انديشه و دقت دعوتم را] پذيرفتيد، پس سرزنشم نكنيد، بلكه خود را سرزنش كنيد، نه من فريادرس شمايم، و نه شما فريادرس من، بى ترديد من نسبت به شركورزى شما كه در دنيا درباره من داشتيد [كه اطاعت از من را هم چون اطاعت خدا قرار داديد] بيزار و منكرم؛ يقيناً براى ستمكاران عذابى دردناك است.
ملاحظه مى شود كه شيطان به عنوان يك عامل جبرى، فرزندان آدم را به تباهى نمى كشد، بلكه وعدههاى دروغين مى دهد و خطاكارى ها را مى آرايد و بس.
بنابراين ملامت كردن شيطان بى مورد خواهد بود، همين مسئله درباره نفس (مدير غرايز حيوانى) آدمى نيز وجود دارد، به اين معنى كه آدمى در روز قيامت نمى تواند گناهان و انحرافات خود را به گردن نفس بيندازد و بگويد:
چون خدا به من نفس داده بود، لذا مرتكب گناه شدم؛ زيرا تحريكات و فعاليتهاى غرايز حيوانى به مديريت نفس در برابر نيروهاى عقل و وجدان و فرياد پيامبران عظام قابل توجيه و مهار كردن بوده، هرگز به درجه عامل جبرى نمى رسد.
در اين كه شيطان را سلطه و زورى نسبت به آدميان نيست، باز در قرآن مجيد مى خوانيم:
[وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلَّا غُرُوراً* إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ كَفى بِرَبِّكَ وَكِيلًا] «4».
از آنان هر كه را توانستى با آوازت [به سوى باطل] برانگيز، و [براى راندنشان به سوى طغيان و گناه] با سوارهها و پياده هايت بر آنان بانگ زن، و با آنان [از راه سوق دادنشان به حرام] در اموال و [از طريق وسوسه كردنشان به زنا] در اولاد شريك شو، و به آنان وعده [دروغ] بده [كه از قيامت، حسابرسى، بهشت و دوزخ خبرى نيست] و شيطان آنان را جز از روى باطل و دروغ وعده نمى دهد.* [ولى آگاه باش كه] يقيناً تو را بر بندگانم هيچ تسلّطى نيست، و كافى است كه پروردگارت نگهبان و كارساز [آنان] باشد.
مقصود از شركت شيطان در اموال و اولاد و ساير شؤون زندگى، شركت محسوس و عينى نيست كه مانند يك پديده فيزيكى قابل مشاهده باشد، بلكه منظور شريك شدن او در هدفگيرى ها و انتخاب وسايل و ساير عوامل محرك انسانى در انديشه و گفتار و رفتار مى باشد، مانند شركت نفس كه مديريت غرايز حيوانى را دارد و در شؤون زندگى داخل در هدفگيرى ها و انتخاب وسايل و ساير عوامل محرك مى گردد.
سهم آدمى در اين شركت، گاهى به قدرى تقليل پيدا مى كند كه شؤون زندگى آدمى تا حدّ مالكيت انحصارى شيطان و هوا و هوس در مى آيد، اين حد از تبهكارى در قرآن مجيد در آيه زير گوشزد شده است:
[أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا] «5».
آيا كسى كه هواى [نفسش] را معبود خود گرفته ديدى؟ آيا تو مى توانى كارساز ونگهبان او باشى [كه او را به ميل خود به راه راست هدايت كنى؟].
شيطان اين موجود پليد در درون سينه هاى آنان تخم گذارد و جوجه درآورد و حركت كرد و تدريجاً در آغوش آنان نشست.
آن سينه آدمى كه جايگاه دل است و دل آدمى كه جايگاه تجلى انوار الهى است و انوار الهى كه از خورشيد عظمت خداوندى تشعشع مى كند، با پيروى از شيطان مبدل به قفسه و آشيانه دائمى شيطان مى گردد.
معناى قفسه شيطان بودن آن نيست كه واقعاً يك موجود فيزيكى در سينه آدمى داخل شده در گوشهاى مىنشيند و شروع به امر و نهى مى كند، بلكه همان طور كه اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:
اين موجود پليد كه نمود فيزيكى ندارد، همه سطوح روانى را اشغال نموده خيالات و توهمات و وسوسه ها و شك و ترديدها را در آن سطوح توليد مى كند و مالك مطلق آن سطوح مى گردد.
كلمه درج اشاره لطيفى به اين حقيقت دارد كه اين تسلّط به تدريج انجام مى گيرد و چنان نيست كه وجدان و عقل و فطرت پاك آدمى ناگهان از درون وى محو شوند و شيطان فوراً جاى آنها را بگيرد.
پيروى از شيطان به تدريج، خود انسان را تبديل به يك شيطان عليه ساير انسانها مى كند چنانچه مى فرمايند:
ديروز انسانهايى بودند كه مختصات انسانيت در وجود آنان فعاليت مى كرد، راه مىرفتند و دست ديگران را هم براى سلوك در مسير كمال مىگرفتند، تدريجاً آن مختصات را از دست دادند، امروز به قهقرا مى روند و سدّ راه رهگذران كمال شدهاند، اكنون با هر فرد و گروهى كه ارتباط برقرار كنند منحرفش خواهند كرد، بنابراين انسانهايى بودند كه امروز مبدل به شياطين شده، رهزنى رهروان كمال را پيشه خود ساختهاند، اين است معناى شياطين الانس.
وقتى كه هدفگيرى ها و انديشههاى آدمى جنبه شيطانى داشته باشد او با داشتن صورت آدمى مبدل به شيطان مى گردد.
اى
بسا ابليس آدم رو كه هست
پس
به هر دستى نبايد داد دست «6»
[وَكَذلِكَ إذا اتاكَ الشَّيْطانُ مُوَسْوِساً لِيُضلَّكَ عَنْ سَبيلِ الْحَقِّ وَيُنْسِيَكَ ذِكْرَ اللّهِ فَاسْتَعِذْ مِنْهُ بِرَبِّكَ وَرَبِّهِ فَإنَّهُ يُؤَيِّد الْحَقَّ عَلَى الْباطِلِ وَيَنْصُرُ الْمَظْلُومَ بِقَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ: [إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ]
امام صادق عليه السلام در دنباله گفتار پر فروغ خود مى فرمايد:
چون شيطان به قصد گمراه كردن تو با وسوسه هايش به تو حمله ور شد، خواست تو را از راه حق و ذكر حضرت اللّه باز دارد به خداى خود پناه ببر كه حضرت حق باطل را در برابر حق از بين مى برد و مظلوم را در برابر ظالم يارى مى دهد چنانچه در قرآن مجيد فرموده:
يقيناً او بر كسانى كه ايمان آوردهاند وهمواره بر پروردگارشان توكل مى كنند، تسلّطى ندارد.
پی نوشت ها:
(1)- نهج البلاغة: خطبه 7؛ بحار الأنوار: 3/ 211، باب 33.
(2)- ترجمه و تفسير نهج البلاغة: 3/ 131.
(3)- ابراهيم (14): 22.
(4)- اسراء (17): 64- 65.
(5)- فرقان (25): 43.
(6)- ملك الشعراى بهار. (8)- نحل (16): 99.
منبع:جام
211008