عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۸۷
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۳۹۱ - ۰۹:۵۶
خاطره ای از حجت الاسلام سد حسین مومنی
اما يك روز آقاي علي انساني را گير آوردم و گفتم: به آن صورت جلسه را به من دادي، نگفتي من كم بياورم؟ به من گفت: فكر مي كني من بدم مي آيد يك بيت شعر بخوانم و جلسه منفجر شود؟ وقتي من بخش اول را خواندم ديدم بخش بعدي هواي نفس است، ميكروفن را زمين گذاشتم...

عقيق: حجت الاسلام سيد حسين مومني، منبري ثابت مسجد ارك در گفتگويي ، ضمن بيان خاطره اي از حاج علي آقاي انساني به معرفي و بررسي آفاتي كه خطبا و مبلغين را تهديد ميكند پرداخته اند، آنچه مي خوانيد گزيده اي از اين گفتگو مي باشد:


ما نبايد از حضور شيطان غفلت كنيم. شايد خود آقاي انساني يادشان نباشد. جلسه اي در مشهد منزل آقاي واعظي بود. ايامي بود كه صبيه حاج علي اقاي انساني كسالت داشتند. آخر ماه صفر بود كه من منزل ايشان رفتم. حاج آقا رضا قانع، دوستان ديگر و خود آقاي انساني آمده هم آمده بودند. خود آقاي واعظي، برادر ايشان، پدر ايشان و همه مداح بودند. سخنران هم من بودم. خواستم منبر بروم كه آقاي انساني گفتند: حالم مساعد نيست، اجازه بده بخوانم و بروم. گفتم: جلسه در اختيار شما باشد. اين حرف ها نيست ما آمده ايم كه گريه كنيم. واقعا هم همينطور است، اينطور نيست كه تعارف كنم. ايشان رفت و خواند و روضه را به سمت كوچه بني هاشم كشاند و كوچكترين شعري كه خواند (ديد بار شيشه دارد، سنگ زد...) جمعيت در اوج بود و همه گريه مي كردند. چه جلسه اي شد! حال من بد شد و حاج علي در اوج مجلس ميكروفن را رويي زمين گذاشتند. شما ببينيد من اينجا چه كاري ميتوانم بكنم؟

آنجا خيلي از دست آقاي انساني ناراحت شدم كه در اوج، جلسه را به من دادي. من مي خواهم بسم الله بگويم، حال مستمع گرفته مي شود. با ترفندهاي خودم جلسه را اداره كردم، خيلي خوب شد.                                                                          

اما يك روز آقاي علي انساني را گير آوردم و گفتم: به آن صورت جلسه را به من دادي، نگفتي من كم بياورم؟ به من گفت: فكر مي كني من بدم مي آيد يك بيت شعر بخوانم و جلسه منفجر شود؟ وقتي من بخش اول را خواندم ديدم بخش بعدي هواي نفس است، ميكروفن را زمين گذاشتم. ببينيد اين خيلي حرف است. شيطان خيلي قوي با ما كار دارد. آن فرد در تشكيلات امام حسين (ع)، مداح است، منم روضه خوان و سخنران مجلسم. همه زير يك بيرق هستيم، همه مي خواهيم اين بيرق بالاتر برود و هرچه اتحاد بيشتر بشود، تاثير در مخاطب هم بيشتر خواهد بود. مستمعين زياد اين حرف را به من زده اند و گفته اند، يكي از عللي كه اقبال بع اين جلسه است اتحاد بين گوينده و مداح است.

باب 65 كتاب مصباح الشريعه امام صادق(ع) در آفات علماست. اينجا حدود 10 آفت از آفات علما را بيان ميكند كه طمع، بخل، عصبيت، تكلف در سخن گفتن يا نوشتن و يا سستي كردن در مقام عمل از جمله  آنهاست. من هر سال براي برادران و خواهران كه سال اول وارد حوزه مي شوند، فقط اين روايت را مي خوانم كه آفات علما را از اول طلبگي بدانند. اينها آفات هستند و شيطان به دنبال يك روزنه ميگردد كه نفوذ كند.                                                       

خدا رحمت كند آيت الله پهلواني را من شاگرد ايشان نبوده ام، ولي زماني در مدرسه كرماني هاي قديو در كوچه فيض،  پشت بازار منزل آيت الله پهلواني واقع شده بود. زماني به زور خدمت ايشان مي رفتيم، چون ايشان بع اين راحتي راه نمي دادند و من توفيق و لياقت شاگردي ايشان را نداشتم. ايشان يكبار اسم مرا روي اين پلاكارد ديديه بودند. به من فرمودند: اين تو هستي؟ گفتم: بله. گفت: نصيحتت ميكنم، هروقت پشت ميكروفن قرار گرفتي خودت را يك سر و گردن از مستمع بالاتر نبيني. به محض اينكه اين احساس در تو به وجو آيد، شروع ضلالت و گمراهي توست و به تو توصيه مي كنم هيچ موقع به تو حالت استتغنائ دست ندهد. من مقيدم هفته اي يك جلسه درس اخلاق بروم.

 

 منبع : ماهنامه خيمه

 



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین