یادداشتی از حجت الاسلام محمد باقر پور امینی؛
حركتهای بازدارنده در نهضت عاشورا
از آغاز اعلام تصميم امام حسين به عدم بيعت با يزيد و به خصوص در مدت اقامت در مكه ، چهرههای شاخص و بنامی از امام درخواست تجديد نظر داشته و پيشنهادهای مختلفی را به ايشان كردند تا مانع از قيام امام شوند.
عقیق:متن پیش رو یادداشتی از حجت الاسلام محمد باقر پور امینی درباره امام حسین(ع) و نهضت کربلا است؛
از آغاز اعلام تصميم امام حسين (ع) به عدم بيعت با يزيد و به خصوص در مدت اقامت در مكه، چهرههای شاخص و به نامی از امام درخواست تجديد نظر داشته و پيشنهادهای مختلفی را به ايشان ارائه كردند تا مانع از قيام امام و حركت به سمت عراق گردند. با توجه به گونه گونی افراد بازدارنده و تفاوت پيشنهادها مي توان آنان را در سه جريان ذيل تقسيم كرد:
الف. جريان خودي
در اين جريان مي توان از چهرههای هاشمی چون عبداللّه بن عباس، عبداللّه بن جعفر و محمد حنفيه ياد كرد، شخصيتهای مثبتی كه از همراهی امام معذور بودند؛ عبداللّه بن جعفر از شركت در جنگ معذور بود، ليكن فرزنداناش را به كربلا فرستاد به گفته برخى از مورخان، او در آن مقطع نابينا شده بود. درباره محمد بن حنفيه نيز چنين ادعا شده است كه او بيمار بوده است و قادر به مشاركت در اين حماسه نبوده است. عبداللّه بن عباس نيز گويا در ماههاى پايانى سال ۶۰ مشكل بينايى داشت، حتى او را نابينا دانسته اند و چنين بيمارى او را در همراهى با امام معذور مى ساخت.
این گروه در ديدارهای متعدد، با يادكرد از پيشينه منفی كوفيان، امام را از رفتن به عراق برحذر داشتند. امام حسين (ع) در برابر محمد حنفيه، وصيت نامه خود را برای او نوشت و در آن تصريح كرد: «تنها به انگيزه سامان بخشی در امت جدم برخاستم».
در پاسخ به عبداللّه بن جعفر نيز شبهه اختلاف انگيزی حركت امام را كه عده ای مطرح مي ساختند، شست و چنين نوشت «كسی كه مردم را به خدا و رسول (ص) او مي خواند و عمل صالح انجام مي دهد، موجب اختلاف و دشمنی نمي شود».
و چون در نامه پسر جعفر سخن از امان ستاندن بود، امام بهترين امان را امان خداوند دانست. همچنين امام در پاسخ به عبداللّه بن عباس فرمود: «آنان دست از من بر ندارند هر جا باشم مرا بجويند تا با ناخوشايندی بيعتشان كنم و مرا بكشند، به خدا سوگند آنان بر من ستم كنند و من در فرمان پيامبر خدا (ص) به همان سان كه فرمود خواهم بود. انّا للّه و انّا اليه راجعون.»
ب. جريان دلسوز
اين گروه را نمی توان بدانديش دانست، آنان جريانی بودند كه خيرخواهانه به امام، پيشنهاد تجديد نظر در تصميم را ارائه كردند كه امام نيز به فراخور سخنان و نصايح، پاسخ ايشان را فرمود. عبداللّه بن مطيع عدوي، اوزاعي، ابوسعيد خدریو مسور بن مخرمه در اين جريان قرار دارند. همچنين از فردی بنام عمر بن عبدالرحمن مخزومیياد كرده اند كه در مكه نزد امام حسين (ع) آمد، امام او را «بد انديش» نمي دانست و اندرزش را «ناپسند» نمي نگاشت.
عمر بن عبدالرحمن چون نگرانی خود را از پيمان شكنی كوفيان و جنگ با حضرت اعلام داشت، امام در پاسخ او را دعا كرد و فرمود: «مي دانم رفتارت خيرخواهانه و سخنت سنجيده است، هر چه مقدر شده رخ داد، چه به نظر تو عمل كنم، يا نه، و تو نزد من پسنديده ترين پند ده و خيرخواه ترين اندرزگويي.»
ج. جريان فرصت طلب
چهره هايی در اين جريان يافت می شد كه دلسوز امام نبودند و فقط چهره ناصحانه را بر خود داشتند! عبداللّه بن زبير فردیاست كه به بنی هاشم بغض مي ورزيد و اميرمؤمنان (ع) را دشنام مي داد، همو از امام درخواست كرد كه حضرت در مكه بماند و به عراق نرود، حال آنكه به گفته مورخان پسر زبير از حضور امام حسين(ع) در مكه دل خوش نبود، و طمع داشت كه با او بيعت كنند، او «هر روز به خدمت امام می آمد و مي دانست كه با حضور آن حضرت هيچ كس رغبت بيعت او نكند.» و چون امام عزم حركت از مكه را كرد، ابن عباس به پسر زبير گفت كه آنچه دوست داشتی اتفاق افتاد! و برای او خواند:
- ای پرنده! محيط برايت آماده شد. فضا برايت فراهم شد. تخم بگذار و بخوان. هر چه مي خواهی دانه برچين.
عبداللّه بن عمر نيز یکی از شخصیت های شاخص این جریان بود؛ او چهره مرموز داشت و برای ترغيب امام حسين(ع) به بيعت با يزيد سه ديدار با حضرت داشت و از ايشان درخواست كرد كه مانند همه مردم ره صلح پيش گيرد! امام نيز در يكی از پاسخهای خود چنين فرمود: «اتق اللّه يا ابا عبدالرحمن و لاتدعن نصرتي؛ ابا عبدالرحمن! از خدا بترس و از ياریام دست بر ندار...»
عبداللّه بن عمر نه تنها امام را ياری نكرد بلكه پس از شهادت امام نامه ای به يزيد نگاشت و ضمن پذيرش خلافتش با وی بيعت كرد.
منبع:مهر