عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۶۳۳
تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۰
بهائيت به رجعت به صورتى كه شيعه معتقد است، اعتقادى ندارد، بلكه رجعت را «رجعت صفاتى» مى‏ داند.
عقیق: «رجعت» در لغت، به معناى «بازگشت» است. اما در علم كلام «بازگشتن بعضى از مردگان پيش از قيامت به عالم دنيا و انتقام گرفتن آنها از ظالمين آمده است. اين امرپس ‏از ظهور حضرت‏ مهدى(عج) واقع‏ خواهد شد.» 

در نوشتار یادشده تلخيص مقاله «رجعت از ديدگاه شيعه و فرقه ضاله بهائيت» تقدیم خوانندگان می‌شود. 

بهائيت با انكار اصل «رجعت» و اعتقاد به «رجعت صفاتى»، سعى در متزلزل كردن اصل «انتظار» و پس از آن، انكار معاد جسمانى كرده است. 

لازم به ذكر است كه رجعت از نظر عقلى كاملاً ممكن است؛ چراكه در گذشته نيز افراد و گروه‏هايى به اين دنيا برگشته‏ اند. 

امكان رجعت در فرهنگ اسلام 

آيا از نظر قرآن رجعت امكان‏پذير است؟ دلايل قرآنى زيادى وجود دارد كه بحث رجعت از ديدگاه شيعه را استنباط مى‏ كند: آياتى كه درباره «رجعت» به آن استدلال شده است؛ به چند گروه تقسيم مى ‏شود: 
الف. آياتى كه در موضوع «رجعت» ظهور دارد؛ مانند نمل: ۸۳. 
ب. آياتى كه ظاهرشان دلالتى بر «رجعت» ندارد، ولى باتوجه به‏ تفاسير معصومان عليهم‏ السلام با مسئله «رجعت» پيوند مى‏ خورند؛ مانند انبياء: ۹۵. 
ج. آياتى كه مضمون آنها درباره وقوع «رجعت» در امت‏هاى گذشته ‏است. اين آيات نيز همواره با احاديثى كه بر اين امر دلالت دارد، «رجعت» را اثبات مى ‏كند؛ مانند آل‏ عمران: ۴۹؛ بقره: ۵۶، ۷۳، ۲۴۳ و ۲۵۹. 

آيا رجعت مورد قبول احاديث اسلامى واقع شده است؟ غير از آيات قرآنى ، در احاديث اسلامى نیز به اهميت بحث «رجعت» پرداخته شده و كسى كه رجعت را پذيرفته باشد مؤمن حقيقى و از شيعيان اهل‏بيت عليهم‏ السلام محسوب مى ‏شود. 

بهائيت و رجعت 

نظر بهائيت درباره رجعت چيست؟ بهائيت به رجعت به صورتى كه شيعه معتقد است، اعتقادى ندارد، بلكه رجعت را «رجعت صفاتى» مى‏ داند، نه رجعت ذاتى؛ بدين نحو كه هريك از انبيا و اولياى نوظهور واجد تمام كمالات و صفات انبيا و اولياى قبل است؛ مثلاً، حضرت محمد صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله واجد تمام كمالات و صفات پيامبران پيشين است. 

حسينعلى بهاء (بهاءاللّه) در كتاب ايقان، براى اثبات رجعت صفاتى به آيه ۸۹ سوره «بقره» استناد مى‏ كند: «و پيش از اين، نويد پيروزى بر كافران مى‏ دادند (كه با كمك آن بر دشمنان پيروز گردند.) با اين‏ همه، هنگامى كه اين (كتاب و پيامبرى) را كه (از قبل)، شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند. پس لعنت خدا بر كافران باد.» 

درباره اين آيه، بايد خاطرنشان كرد كه او قسمت اول آيه را ننوشته است: «و هنگامى كه از طرف خداوند كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانه ‏هايى بود كه با خود داشتند.» البته حسينعلى بهاء آيه را اين‏گونه ترجمه كرده است:«بودند اين‏ گروه باكفار مجاهده و قتال مى ‏نمودند در راه خدا و طلب فتح مى‏ نمودند براى نصرت امراللّه. پس چون آمد ايشان را آن كسى كه شناخته بودند كافر شدند به او. پس لعنت خدا بر كافران.» 

در نقد و بررسى نظر حسينعلى بهاء، بايد گفت: از يك پيامبر قرن نوزدهم بعيد است ترجمه‏ اى غيررسا و غيرشيوا براى معانى آيات بيان كند. 

ديگر آنكه حسينعلى بهاء مى‏ گويد: از اين آيه استفاده مى ‏شود كه حضرت محمد رجعت صفاتى حضرت موسى و عيسى بودند و مردم زمان حضرت محمد نيز رجعت صفاتى مردم زمان حضرت موسى و عيسى بودند. در صورتى كه بنا بر شأن نزول اين آيه و تفسير آن از زبان امام صادق عليه‏ السلام و با توجه به معناى آيه و همخوانى كامل آن با شأن نزول اين آيه، مشخص مى‏ شود كه اين آيه هيچ ارتباطى با بحث رجعت. 

حسينعلى بهاء استدلال مى ‏كند كه چون همه انبيا تحت امر يك آمر (خدا) هستند و همه حرف‏هايشان يكى است، بنابراين اگر يكى از انبيا بگويد من رجوع كل انبيا هستم اين حرف صادق است. 

حسينعلى بهاء بر اين اعتقاد است كه اصحاب حضرت رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله، پيش از همه به آن حضرت ايمان آوردند و جان خود را نثار كردند و البته همان رفتارها در رفتار اصحاب على‏ محمد باب بعينه واضح و روشن است. او در اصل، مى‏ خواهد نتيجه بگيرد كه اصحاب على‏ محمد باب بعينه همان اصحاب حضرت رسول اكرم صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله هستند كه رجعت صفاتى كرده‏ اند! 

حسينعلى بهاء موضوع را از بحث «رجعت» به بحث «خاتميت» مى‏ كشاند تا اثبات كند ظهور آخرين پيامبر رجعت ‏صفاتى ‏پيامبران ‏پيشين‏ از اولين‏ تا آخرين‏ پيامبر است. 

او معتقد است: پيامبرى اول و آخر ندارد؛ چنان‏كه اگر پيامبر اولى بگويد من آخرى هستم صحيح است، اگر هم پيامبر جديدالظهور بگويد: من آخرى هستم صحيح است؛ چون همه پيامبران به يك امر قيام مى‏ كنند. 

توصيف «اول لا اول» و «آخر لا آخر»، كه حسينعلى بهاء براى مظاهر خداوند ـ يعنى پيامبران ـ به كار برده است، توصيفى مخصوص ذات خداوند است، نه مخصوص موجودى غيرخدا؛ چراكه موجودى كه «اول لا اول» و «آخر لا آخر» است فاقد زمان و مكان است، ولى پيامبران داراى زمان و مكان مشخص هستند، نه فاقد آن؛ چنان‏كه هر يك از پيامبران در زمان خاصى به پيامبرى برگزيده شده ‏اند. البته بايد خاطرنشان كرد آنچه از طريق وحى و در دوره ‏هاى بعد به انسان رسيده قطعا كامل‏تر و جامع‏تر بوده است. بنابراين، پيامبرى كه پس از پيامبر ديگرى برگزيده شده، كامل‏تر و شريعتش هم كامل‏تر و جامع‏تر از پيامبر قبلى است، و اين نكته نشان مى‏ دهد پيامبرى اول و آخر دارد. 

حسينعلى بهاء معتقد است: صفات خداوند بر مظاهر او ـ يعنى پيامبران ـ قابل اطلاق است. اشكالى كه بر اين اعتقاد وارد است اين است كه اگر بتوان صفات خداوند را بر پيامبران او اطلاق كرد بنابراين، صفاتى مانند «احد» و «صمد» نيز بايد بر پيامبران قابل اطلاق باشد، در صورتى كه تنهاى يكتا و بى ‏نياز و غنى مطلق خداوند متعال است. 

در خصوص بينا كردن نابينا و زنده كردن مرده توسط حضرت مسيح بهائيت معتقد است: بينا كردن كور و زنده كردن مرده اهميت ندارد؛ منظور از «زنده شدن» افراد زنده شدن به دين جديد و يافتن حيات روحانى است و منظور از «بينا شدن نابينا» يافتن بصيرت حقيقى است. 

در حالیکه زنده كردن مرده و شفا دادن نابينا همه معجزاتى هستند كه به اذن خدا و توسط حضرت مسيح انجام شده است؛ اما ـ همان‏ گونه كه ذكر شد ـ بهائيت به معجزه به نحوى كه پيروان تمام اديان معتقدند اعتقاد ندارد و دليلى هم كه عبدالبهاء بر ادعايش عنوان مى‏ كند اين است كه برهماييان هم از برهما آثار عجيب نقل كرده‏ اند، و اگر معجزه صحت دارد پس بايد از برهما هم چنين آثارى را قبول كرد. 
اما درباره سرگذشت اصحاب كهف، بهائيت اعتقاد دارد كه منظور از «خواب»، خواب جسمانى نبوده، بلكه منظور اين است كه آن افراد به اين جهان دل‏بسته نبودند و به عالم ديگر دل‏بسته بودند. 

جاى بسى سؤال است كه چرا در هيچ‏يك از كتب اعتقادى اديان گذشته چنين تفسيرهايى به كار نرفته است؟! پس تكليف آيات روشن و واضح قرآن، كه به صراحت به خواب اصحاب كهف و زنده شدن مردگان توسط حضرت مسيح اشاره كرده است، چه مى ‏شود؟ 

نتيجه‏ گيرى 

از آنچه گفته شد، به دست مى‏ آيد: 
۱. رجعت يكى از عقايد مهم شيعه است. 
۲. رجعت پس از ظهور حضرت مهدى عليه‏ السلام و در آستانه رستاخيز به وقوع خواهد پيوست. 
۳. آيات فراوانى در قرآن وجود دارد كه به طور صريح يا با توجه به رواياتى كه از معصومان عليهم‏ السلام رسيده است، رجعت را اثبات مى‏ كند. 
۴. بهائيت عقيده به رجعت را قبول ندارد و منظور از «رجعت» را «رجعت صفات» مى‏ داند. 
۵. بهائيت در خصوص زنده شدن افراد توسط حضرت مسيح و زنده شدن اصحاب كهف منظور از «زنده شدن» را زنده شدن روحانى و ايمان آوردن به دين جديد مى‏ دانند. 



منبع: خبرگزاری آینده روشن
کد خبرنگار 211007

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین