۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۷ : ۱۹
عقیق:امام هادی (علیهالسلام) پیشوای دهم شیعیان، بنا بر نظر مشهور در نیمۀ ذیحجه سال ۲۱۲ هـ. ق در مدینه به دنیا آمد. پدر بزرگوارش پیشوای نهم، امام جواد (علیهالسلام) و مادرش بانوی گرامی «سمانه مغربیه» است که کنیزی با فضیلت و با تقوا بود. مشهورترین القاب امام دهم، «نقی» و «هادی» است و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نیز میگویند.
علم و دانش امام هادی (علیهالسلام) همانند آباء و اجداد گرامیاش، علم لدنی بود؛ یعنی مستقیماً از طریق غیب و همچنین از علوم و معارف قرآن و سنت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و پدران بزرگوارش دریافت مینمود. با توجه به اینکه امروز پانزدهم ذی الحجه سالروز ولادت امام علی النقی الهادی(ع) است؛ برای بررسی ابعاد زیارت «غدیریه» که یکی از یادگاران گرانقدر این امام همام است با حجت الاسلام و المسلمین «امیر علی حسنلو» مدیرگروه تاریخ وسیره مرکز مطالعات وپاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه گفت و گویی انجام دادیمکه در ادامه ملاحظه می فرمایید.
در خصوص زیارت نامه هایی که از امام هادی(ع) به یادگار مانده به ویژه زیارت غدیریه توضیح بفرمایید؟
امام هادى عليه السّلام دو زیارت نامه مهم با متن عالی وزیبا و رسا درباره ائمه دارد که در آن ها اوصاف امامت وحقانیت امامت را بطور دقیق و مفصل ذکر فرموده است؛ یکی «زیارت جامعه» که در جای دیگر و مصاحبه های دیگر ومقالات دیگر بنده درباره آن مفصل توضیح و تبیین نموده ام در این مجال درباره زیارت غدیریه نکاتی را متذکر می شوم .
در این زیارت محوریت ذکر فضایل امیر مومنان است؛ حکمت این رویکرد وتوجه واهمیت امام هادی (ع) هم می تواند به جهات سیاسی و هم به جهات کلامی و باورهای شیعه ومسلمانان باشد در مقابل فضائل تراشی برای خلفای ستمگر وغاصب باشد؛ از طرفی متوکل که سر سخت ترین دشمن علویان بود ، مدام به امیر مومنان توهین می نمود احتمال دارد، امام هادی موضعی در مقابل این گستاخی ها به بیان فضایل حضرت بپردازد و دفع شبهات نماید و به تنویر افکار مسلمانان در مقابل سیل تهاجم این خلفای نادان اقدام بفرماید؛ لذا دراین زیارت نامه با توجه به متن زیبا وعالی آن که به ذکر پاره ای از حوادث تاریخ ونقش امیر مومنان(ع) دراستقرار اسلام و ایثار ها و مجاهدتهای حضرت پرداخته است؛ لذا در زيارت غديريه نکاتی درباره جدّش امام امير المؤمنين عليه السّلام، که بنیان واساس امامت است فرموده است؛ به چند نمونه اشاره می شود:
1- آن حضرت نخستين كسى است كه اسلام آورد و به خداوند مؤمن و معتقد شد و دعوت رسول خدا(ص) را لبيك گفت، امام هادى جدش را مخاطب ساخته، مىگويد:[1]
«تو نخستين كسى هستى كه به خدا ايمان آوردى و در پيشگاه خدا نماز گزاردى و در راه او جهاد كردى و در ديار شرك و بتپرستى كه آكنده از كفر و ضلالت بود و آشكارا شيطان را مىپرستيدند، تو بودى كه عرض اندام نمودى (آنجا را از پليدى و شرك پاك ساختى) ...» رسول خدا- صلّى اللّه عليه و آله- به عايشه فرمود:
اين على بن ابى طالب نخستين كسى است كه پيش از همه مردم ايمان آورد. و بسيارى از اين قبيل اخبار كه اين مطلب را بصراحت بيان كرده اند.
2- امام هادى عليه السّلام در اين زيارتنامه، از جهاد امام امير المؤمنين عليه السّلام، دلاورى و سرسختى آن حضرت در جنگها از جمله جنگ خندق وبدر سخن گفته، و خطاب به جدش عرض مىكند:
«و لك المواقف المشهودة و المقامات المشهورة، و الأيام المذكورة يوم بدر، و يوم الأحزاب، إذ زاغت الأبصار و بلغت القلوب الحناجر، و تظنّون باللّه الظنونا،
3- افتخار نزول آیاتی از قرآن در شان حضرت «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ».
براستى خوابيدن امام امير المؤمنين عليه السّلام در بستر پيامبر (ص) از بزرگترين كارهاى جهادگرانه بود و امام عليه السّلام در آن شب اسلام را از بزرگترين مصيبتى كه دچار شده بود نجات داد و زندگانى امام على عليه السّلام به همين ترتيب، سراسر تقديم اسلام بوده است.
4- امام هادى عليه السّلام در زيارت خود به بعضى از صفات برجسته معنوی جدش امام امير المؤمنين عليه السّلام اشاره فرموده است:
«گواهى مىدهم اى امير مؤمنان! كه تو هميشه با هواى نفس مخالفت كرده و همواره به همراه تقوا و پرهيزگارى، بر فروخوردن خشم و غضب توانا بودى، و از بديهاى مردم، چشم مىپوشيدى، و هنگامى كه مردم از دستور خدا سرپيچى مىكردند، تو سخت خشمناك مىشدى، و چون راه طاعت مىپيمودند تو خوشنود مىگشتى و به هر چه عهد و پيمان داشتى عمل مىكردى و آن چه را كه بايد پاس دارى، كاملا رعايت كردى و هر چه را به وديعت نزد تو گذاشتند، محافظت فرمودى. و آن چه از فرمان خدا بر عهده تو بود كه به مردم تبليغ كنى، انجام دادى. گواهى مىدهم كه تقيه تو از دشمنان نه به خاطر ذلّت و خوارى (بلكه براى رضاى خدا) بود و خوددارى كردن تو از گرفتن حقّت نه به سبب عجز و ناتوانى بود، و هرگز اظهار رضايت بر خلاف رضاى خدا از آنان نكردى و نه از راه سستى و ضعف در برابر ستمهايى كه به تو رسيد تسليمم شدى و از طلب حق خود كوتاهى كردى، پناه به خدا! هرگز از ترس و ضعف و ناتوانى نبود- بلكه ظلمى كه كردند در راه دين خدا منظور داشتى و كارت را به خدا واگذاشتى.»
امام عليه السّلام، در اين بخش از سخنان خود از روى برخى از صفات والاى امام على عليه السّلام و نمونه هاى برجسته اى كه در شخصيّت جدش امير المؤمنين بوده پرده برداشته است كه از آن جمله:
1- مخالفت با هواى نفس است كه هيچ چيزى را على عليه السّلام بر اطاعت و رضاى خدا مقدم نداشت.
2- ملازمت آن حضرت باتقوا و پرهيزگارى، كه همواره با هر خو و خصلت نيكى همراه و به هر عملى كه او را مىتوانست به خداوند نزديك كند سرگرم بود.
3- فرو خوردن خشم.
4- گذشت و چشمپوشى از ستمگران و متجاوزان به حقّش.
5- خشم گرفتن او بر تبهكاران و بىدينان.
6- خوددارى امام از حقّ خلافت خويش، كه انگيزه اين خويشتندارى ترس و ناتوانى نبود، بلكه تنها مصالح عاليه اسلام بود و بس.
امام هادى عليه السّلام دنباله بيان صفات جدش على عليه السّلام را چنين ادامه مىدهد و مىگويد:
«لا تحفل بالنوائب، و لا تهن عند الشدائد، و لا تحجم عن محارب أفك ...»
«و در سختيها و شدايد روزگار باكى نداشتى و در مشكلات سستى به خود راه نمىدادى، و از جنگها- در راه اسلام- بازنايستادى ...»
براستى از برجسته ترين صفات امام عليه السّلام آن بود كه وى چون كوهى استوار بود كه به هيچ تندبادى نمى لغزيد، و از سختيهايى كه به او رو مىآورد باكى نداشت همچنان كه از جنگهاى دشمنان و مخالفان بازنمى ايستاد ...
و باز امام هادى عليه السّلام، صفات جدّش را بيان مىكند و خطاب به آن بزرگوار مىگويد:
«و أنت القائل: لا تزيدنى كثرة الناس حولى عزّة، و لا تفرّقهم عنّى وحشة، و لو أسلمنى الناس جميعا ...»
«... و تو بودى كه گفتى، نه اجتماع مردم در اطراف من باعث عزّت و بزرگى من مىشود و نه تفرقه مردم از اطراف من باعث وحشت و نگرانى من مىگردد در حالى كه تمام مردم نيز مرا واگذارند ...»
پديده ديگرى از صفات امام امير المؤمنان عليه السّلام، تمسّك آن حضرت به حق و عدالت است كه به هيچ چيز ديگر از مظاهر فريبنده دل نبسته بود، نه اجتماع تودهها در اطرافش باعث فزونى عزّت و بزرگى بود، همچنين نه پراكنده شدن آنان از پيرامون آن بزرگوار باعث فزونى وحشت و نگرانى،
اگر تمام مردم او را وامى گذاشتند، باعث اندوه وى نبود، بلكه آن چه كه دل آن بزرگوار را خشنود مىساخت گسترش عدالت و انتشار حق و حقيقت در ميان مردم بود و بس.
آیا در زیارت غدیریه امام هادی(ع) به بیان جریان غدیر هم پرداخته شده است؟
اين زيارتنامه مشتمل بر بيان جريان غدير است كه مسلمانان در آنجا با امام امير المؤمنين عليه السّلام به عنوان خليفه و امام ايشان بيعت كردند، از اين رو امام هادى عليه السّلام مىگويد:
«انّ اللّه تعالى استجاب لنبيّه صلّى اللّه عليه و آله فيك دعوته، ثم أمره باظهار ما أولاك لأمّته إعلاء لشأنك، و اعلانا لبرهانك، و دحضا للأباطيل، و قطعا للمعاذير فلما اشفق من فتنة الفاسقين، و اتقى فيك المنافقين أوحى إليه ربّ العالمين «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ، وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» فوضع على نفسه أوزار المسير، و نهض فى رمضاء الهجير فخطب و اسمع و نادى فأبلغ ثم سألهم أجمع فقال: هل بلّغت؟ فقالوا: اللهمّ بلى، فقال: اللهمّ اشهد، ثم قال: أ لست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ فقالوا:
بلى، فأخذ بيدك، و قال: من كنت مولاه فهذا علىّ مولاه، اللهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، فما آمن بما أنزل اللّه فيك على نبيّه الّا قليل، و لا زاد أكثرهم غير تخسير.»
«همانا خداوند دعاى پيامبرش را درباره تو مستجاب كرد، آنگاه خداوند پيامبرش را مأمور ساخت تا امامت تو را بر امّت آشكار كند تا مقام والاى تو هويدا گردد، و برهان حقانيت تو بر مردم آشكار شود، و سخنان بيهوده مخالفان نابود گردد و راه عذر و بهانه مردم قطع شود. و چون پيامبر (ص) از فتنه و آشوب فاسقان و بدكاران درباره تو بيم داشت و از منافقان نسبت به تو مىهراسيد، خداوند ربّ العالمين به آن حضرت وحى كرد: «اى پيامبر! آن چه از طرف پروردگارت- درباره خلافت على- بر تو نازل شده است بر امت ابلاغ كن كه اگر ابلاغ نكنى رسالت خدا را هرگز ابلاغ نكردهاى و- اگر از فتنه بدكاران و منافقان- بيمناكى خدا تو را از شر مردم نگه مىدارد.» اين بود كه پيامبر زحمت سفر را بر خود هموار كرد و در بيابان شنزار و در گرمايى طاقت فرسا قيام كرد و خطبهاى آغاز نمود و با صداى بلند به گوش تمام مردم رساند و حكم خدا را ابلاغ كرد و پس از ابلاغ از مرد مپرسيد: اى مردم آيا من امر خدا را به شما ابلاغ كردم؟ همگى گفتند: آرى يا رسول اللّه. عرض كرد: بار خدايا تو خود شاهد باش.
سپس فرمود: آيا بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر نيستم؟ مردم همه عرض كردند: چرا يا رسول الله. آنگاه دست حضرت على(ع) گرفت و فرمود: «هر كه را من سرپرست و آقايم، اين على سرپرست و مولاست، بار الها دوست بدار هر كه على را دوست بدارد و دشمن دار آن كس را كه على را دشمن بدارد و يارى كن هر كه را كه او را يارى كند و خوار گردان هر كه او را خوار سازد» و باز اى فرمانرواى اهل ايمان آن چه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل فرمود: جز اندكى ايمان نياوردند و بيشتر مردم جز زيان براى خود چيزى نيفزودند.»
براستى روز غدير، جزئى از رسالت اسلام بود و حيات اسلام در هيچ حال از آن بى نياز نبود، رسول خدا- صلى الله عليه و آله- پس از خود رهبرى روحانى و حكومتى براى مردم تضمين فرمود و آن را در مسير تاريخ سرگردان نگذاشت تا امواج فتنه ها و نگرانيها در كام خود فرو برد، بلكه براى مردم رهبر، تعيين كرد و امت در روز غدير به عنوان امام و فرمانفرما با وى بيعت كردند، و اين آيه مباركه در آن باره نازل شد:
«اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا.»
«... امروز دين شما را به حد كمال رساندم، و نعمت را بر شما تمام كردم و بهترين دينها را كه اسلام است برايتان برگزيدم.»
آیا در این زیارت نامه به مصائب و شدایدی که بر امام علی(ع) در دوران امامتشان گذشته اشاره شده است؟
امام هادى عليه السّلام در زيارت غدیریه به آن مصائب و شدايدى كه جدّش امام امير المؤمنين عليه السّلام گرفتار شده بود اشاره كرده و آن حضرت را مخاطب قرار داده مىگويد: «باز رنج و محنت تو در روز جنگ صفين، كه به مكر و حيله قرآنها را بر سر نيزه بلند كردند و مردم را به شك و ترديد واداشتند، و دين حق را بازيچه قرار دادند و از گمان خود پيروى كردند، در آن هنگام- يا على- غم تو نظير غم و اندوه هارون بود، وقتى كه حضرت موسى او را فرمانرواى مردم قرار داد و مردم از اطراف او پراكنده شدند، هر چه هارون به آنان هشدار داد و گفت: «شما به اين- گوساله سامرى- امتحان مىشويد، پروردگار شما خداوند بخشاينده است، از من پيروى كنيد، و امر مرا اطاعت كنيد- قوم موسى به هارون- گفتند ما بر پرستش گوساله ثابت مىمانيم، تا موسى به سوى ما بازگردد»
و همچنين بود، حال تو- يا على هنگامى كه قرآنها را بر سر نيزه بلند كردند، فرمودى: اى مردم! اين فتنه و فريب و امتحانى است براى شما آنان با تو مخالفت كردند و از فرمان تو سرباز زدند و از تو تقاضاى تعيين حكمين كردند پس تو از نصب حكمين خوددارى كردى و از كار زشت آنها بيزارى جستى و بناچار، كار را به خود آنها واگذاشتى اما وقتى آشكار شد، و به نادانى و عمل زشتشان پى بردند و بر خطا و جور و ستم خود واقف شده و اعتراف كردند پس از آن نيز راه اختلاف و تفرقه را پيش گرفتند و حكم سفيهانهاى را تقاضا و اصرار كردند و تو خوددارى كردى، و آنها دوست داشتند، و تو آن را خطا و مخاطرهآميز شمردى، و باز آنان گناهى را كه خود مرتكب شده بودند، مباح و روا دانستند و تو همواره از روى آگاهى و بصيرت در راه هدايت بودى و آنان در گمراهى و ضلالت گام بر مىداشتند، تا اين كه خداوند كيفر كار زشتشان را به آنان چشانيد، و معاندان و منافقان همگى بيچاره و نگونبخت شدند و به وسيله شمشير تو به قعر جهنّم رفتند، و سعادتمندان از ياران تو با برهان و ارشاد تو هدايت يافتند پس درود خدا بر تو، در تمام آغاز و انجام كار- صبح و شام- ايستادن و حركت كردنت، اى كه هيچ مدح كنندهاى به اوصاف كمالت نرسد، و دشمنان و بدخواهانت به مقام فضل و كمالت احاطه پيدا نكنند ...»
براستى از بزرگترين مصائب و گرفتاريهايى كه امام امير المؤمنين عليه السّلام دچار شد، همان مكر و حيله بر سر نيزه كردن قرآنها بود كه تمام پيروزيهاى درخشانى را كه نصيب ياران امام عليه السّلام شده بود در هم ريخت در حالى كه سپاه امام در آستانه فتح نهايى قرار داشت و نزديك بود كه قواى ستمگر را كه با اين جنگ مىخواست اسلام را نابود سازد و پرچم دين را درهم نوردد، براى هميشه از ميان بردارد.
امام امير المؤمنين عليه السّلام، درخواست حكميت را پذيرفت از ترس جاهلانى كه اسلام را نشناخته و عقل و خردشان كارايى نداشت و سر از فرمان امام عليه السّلام پيچيده و نافرمانى كردند و شمشيرها را به سمت امام كشيدند و با آن حضرت اعلان جنگ كردند- كه اگر اين درخواست احمقانه را نپذيرد، با او خواهند جنگيد- با اين وصف، امام كارآزموده، عليه السّلام، هيچ چارهاى جز اجابت درخواست آنها را نداشت از اين رو جنگ را متوقّف ساخت و به اين ترتيب حكومت عدل و داد در هم پيچيده شد و معاويه- سرانجام- پيروز شد و در نتيجه ظلم و جور و استبداد همه جا را فرا گرفت.
و چون براى اين مردم نادان روشن شد كه معاويه در بلند كردن قرآنها بر سر نيزه قصد مكر و فريب داشته، با عجله تمام به سراغ امام عليه السّلام آمدند و از او خواستند تا از پذيرش حكميت! توبه كند و به اين گناه! خود اعتراف نمايد كه چرا وى درخواست آنها را براى صلح پذيرفت! اين بود كه امام عليه السّلام امتناع ورزيد، زيرا كه آن حضرت در سراسر زندگى پاك خود كه مملوّ از نيكيها و خوبى در حق اسلام و مسلمين بود هرگز مرتكب گناهى نشده بود كه توبه كند. و چون امام عليه السّلام خوددارى كرد و از پذيرش درخواست آنان سرباززد، اعلام جنگ كردند و جنگ نهروان اتفاق افتاد كه باعث بدبختيها و مشكلات سياسى فراوانى براى مسلمين شد و آشوبها و گرفتاريها براى مسلمانان در پى داشت.
منبع:شبستان