۲۹ دی ۱۴۰۳ ۱۹ رجب ۱۴۴۶ - ۲۲ : ۰۲
عقیق: چگونگی و میزان تأثیر دین در هر جامعهای از یکسو به تعریف و نقش دین در زندگی افراد و از سوی دیگر به شرایط اجتماعی-فرهنگی آن جامعه بستگی دارد. جوانان سرمایههای عظیم یک جامعه و آینده سازان نظام و افتخار آفرین مردماند جامعه شناسان معتقدند جامعهای سالم است که جوانانی سالم داشته باشد. یکی از راههای مهم تربیت سالم آشنایی جوانان با آموزههای دینی و بایدها و نبایدهاست. بایدها و نبایدهای دین به مثابه نسخه دکتر است که انسان را از بیماریها نجات میدهد و نتیجه آن ایجاد جامعهای قانون مند متمدن و سالم است. از این رو بایسته است همه مردم به ویژه جوانان با دین بیشتر آشنا شوند زندگی بدون ایمان و دین رنجآور است. به طور کلی جوانان ذهن خلاق و جستجوگری دارند و همواره به دنبال کشف حقیقت و حل مسائل و پاسخ گویی به شبهات خویشاند. جوان با دهها سوال از جمله اینکه من کیستم و از کجا آمدهام و به کجا میروم رو به رو است که برای این سوالها باید جواب قانع کنندهای ارائه داد. این شبهات به تعبیر آیت الله شهید مطهری گذرگاه خوبی هستند اما عدم پاسخ گویی به آنها یا در نظر نگرفتن روحیه جوانان در هنگام پاسخ گویی موجب تزلزل در باورهای دینی آنان میگردد و پایههای تربیت دینی را سست میگرداند. خدای متعال به نسل امروز عنایت فرموده و آن این است که قوای فکری و عقلانی جوانان امروز ما نسبت به نسلهای پیش خیلی زودتر به کار میافتد، به طوری که علاقهمندند مسائل را به صورت ریشهای و همراه با استدلال درک کنند و تنها به تبعیت از دیگران اکتفا نکنند و این نعمتی خدایی است که زودتر انسانها را در معرض تکامل قرار میدهد. آنچه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان مرحوم آیت الله مصباح یزدی در خصوص قلمرو ارزشهای دینی است:
انسان برای استفاده از عمر خود نیازمند به یک نظام ارزشی است و باید مجموعهای از بایدها و نبایدهایی که تعیینکننده رفتار اوست را بشناسد و بپذیرد. اما معمولاً، هم در تعیین و تشخیص این ارزشها اختلافنظر پدید میآید و هم اشخاص در مقام عمل از لحاظ داشتن همت و اراده مناسب برای انجام کار بهتر دچار مشکل میشوند. اما در هر صورت ما نیازمند نظامی ارزشی هستیم و برای شناخت، پذیرش و باور یک نظام ارزشیِ صحیح باید تفکر کنیم و این مسأله را دستکم نگیریم. کسانی که به قرآن، احکام اسلام و ارزشهای اسلامی اعتقاد دارند معتقدند که باید به هر آنچه که دین گفته است عمل کنند. ایشان تنها باید سعی کنند که بفهمند دین چه دستوراتی داده است. اما این جواب برای بسیاری از افرادی که کنجکاو هستند و سوالات ذهنی فراوانی در این باره دارند خیلی کارآیی ندارد. گرچه این افراد نمیتوانند این جواب را رد کنند اما این جواب برای آنها خیلی مؤثر نیست.
غرایز، تعیینکننده نظام ارزشی مادی
انسانها معمولاً با توجه به غرایزشان این باید و نبایدها را مشخص میکنند و وقتی غریزه آنها چیزی را اقتضا میکند میگویند: باید این کار را انجام دهیم. مثلاً وقتی انسان گرسنه میشود غریزه او میگوید: باید غذا بخوری! و او بر این اساس میگوید: غذا خوردن خوب است. ملاک باید و نباید برای چنین انسانی تمایلات غریزی اوست. وقتی انسان دین را پذیرفت و باور کرد، به دستورات آن احترام میگذارد؛ اما معمولاً آنچه بیشترین تأثیر را در باید و نبایدهای او دارد دلخواهها و به عبارت دیگر غرایز حیوانی اوست. از اینرو درباره احکام شرع، ارزشهای اسلامی و متعالی، رفتار انبیا و ائمه و … بسیار دچار ابهام میشود.
در بحث خصال شیعه روایتی را خواندیم که میفرمود: وقتی دیگران رفتار شیعیان ما را میبینند گمان میکنند که آنها دیوانهاند! الحمدلله اکنون خدای متعال بر ما منت گذاشته و عشق مولا علی علیهالسلام را در دل همه ما گذاشته است. اما اگر ما در زمان مولا علی علیهالسلام بودیم آیا قیافه ظاهری حضرتش برای ما جذابیت داشت و حاضر بودیم از او الگو بگیریم؟ انسانِ پنجاه - شصتسالهای که پیشانیاش در اثر سجده پینه بسته، و یک لباس پشمینه خشنی پوشیده، که اگر انسان به آن دست بزند ناراحت میشود، و کفشی از برگهای درخت خرما به پای مبارکش کرده، و شمشیر به دست بر تخته سنگی ایستاده و سخنرانی میکند، این ظاهر چقدر میتواند برای ما جاذبه داشته باشد؟ آیا ما حاضریم اینگونه شویم؟ غذای او در شبانهروزی یک مرتبه تکه نانی خشک از جو بود که با آن دستهای قوی هم تکه نمیشد و باید آن را روی زانو میگذاشت و با فشار آن را میشکست و لقمه کوچکی از آن را در دهانش میگذاشت و مدتها نگه میداشت تا خیس و قابل فروبردن شود. مسکن او هم از مشتی خشت و گل بود که سقف آن با چوبهای خرما پوشیده شده بود.
حضرتش شبها همیان سنگینی از نان و خرما را به دوش میکشد و به درِ خانه فقرا میبرد و تا سحر در حین راه رفتن دائماً نافله میخواند. این یک نظام ارزشی دیگری است که بسیار باسلیقه ما فرق میکند. اما الحمدلله خدا به ما این نعمت را داده است که دستکم میدانیم کارهای علی علیهالسلام درست بوده و فضلیتی برای او محسوب میشود و این دوستی تنها مایه امید ما برای نجات است. حال این سوال پیش میآید که آیا ما هم باید شبیه به او شویم یا باید به دنبال خواست دلمان برویم و تنها به فکر ارضای غرایزمان باشیم؟ خدا به انسان عقل داده است تا درباره این مسائل فکر کند.
نیازهای ابزاری انسان
البته بزرگان ما هم به این امیال توجه داشتهاند و این طور نبوده که با همه آنها مبارزه کنند. اما بر چه اساسی و با چه ضابطهای؟ عدهای درباره خواستههای مختلف انسان مطالعاتی انجام دادهاند و آنها را دستهبندی کردهاند. در یک دستهبندی نیازهای انسان را به دو دسته تقسیم میکنند: نیازهای اساسی و نیازهای درجه دوم. میگویند: نیازهای بدن انسان نیازهای اساسی است. بنابراین غذا یک نیاز اساسی انسان است؛ چون اگر انسان غذا نخورد از بین میرود. بعد از تأمین چنین نیازهایی نیازهای دیگر ظهور پیدا میکنند. گرچه نیاز بدنی انسان نیازهایی واقعی است و باید برطرف شود اما آیا نیازهایی اساسی هستند به این معنا که باید همّ و غم ما رفع این نیازها باشد؟
برخی افراد از این تقسیمبندی نتیجه گرفتهاند که ما باید در تمام برنامهریزیها، چه شخصی، چه خانوادگی و چه در سطوح کلان، اول به فکر نیازهای بدنی انسان باشیم؛ چون این نیازها اساسی هستند. امروز بسیاری از متخصصان برنامهریزی آموزش و پرورش در کشور جمهوری اسلامی ایران همین گرایش را دارند. میگویند: «برای داشتن نظام آموزش و پرورش اسلامی بایدابتدا غذا، سلامتی، بهداشت دانشآموز و استاد تأمین شود. باید از اینجا شروع کنیم. تا این نیازها برطرف نشود نمیتوان کار دیگری انجام داد. چون اینها نیاز اساسی انسان است!» آنها وصف اساسی را اینگونه تفسیر میکنند. اما وصف اساسی را به گونه دیگری هم میتوان تفسیر کرد به این بیان که: نیازهای فیزیولوژیکی انسان مقدم هستند و اگر برطرف نشوند انسانی باقی نمیماند تا رفتاری انجام دهد و به هدفی برسد؛ اما رفع این نیازها، ابزاری است. یعنی باید این نیازها تأمین شود تا ما زنده بمانیم و بتوانیم به اهداف بالاتر برسیم.
راهنمای درونی
خدای حکیم رحیم انگیزههایی فطری در وجود انسان قرار داده است که بعد از تأمین نیازهای اولیه، یعنی نیازهای ابزاری، از درون وجدان او را راهنمایی میکنند که چه کاری باید انجام دهد. بنابراین اینگونه نیست که انجام همه کارها برای او مساوی باشد. مثلاً نیاز به توجه و نوازش در کودک وجود دارد و اگر مادر با او قهر کند برای او سختتر است تا گرسنه بماند. وقتی انسان درون خود را بکاود در عمق وجود خود علامتهایی را مییابد که به اجمال به او میگویند چه کاری را باید انجام دهد و چه کاری را نباید انجام دهد. مثلاً انسان دوست دارد آنچه نمیداند را یاد بگیرد.
دوست دارد قدرتی داشته باشد که به هر جا که میخواهد برود. دوست دارد سلامتی خود را همیشه حفظ کند و چنان قدرتی بیابد که بر انجام هر کاری توانا شود. وقتی انسان مریض میشود چه کسی به او میگوید باید بهبود پیدا کنی؟ درد و ناراحتی عاملی درونی است که او را به سمت معالجه حرکت میدهد. انسان فطرتا طالب کمال است و از نقص بیزار است. چرا کودکان از زمانی که زبان باز میکنند این قدر سوال میکنند که پدر و مادر را خسته میکنند؟ چه کسی به آنها میگوید: آنچه را نمیدانید سوال کنید؟ یک عامل درونی آنها را به این سمت حرکت میدهد. خداوند این عوامل را در درون ما قرار داده است تا ما به سمتی حرکت کنیم که برای آن آفریده شدیم.
نظام ارزشی دینی، مطمئنترین نظام
اما تنها شناختن این عوامل برای تعیین نظام ارزشی کافی نیست. مشکل این است که در بسیاری از اوقات بین تأمین نیازهای اولیه و تأمین نیازهای فطری تزاحم پیش میآید. اگر انسان میخواهد نیازهای مادیخود را تأمین کند دیگر نمیتواند در همان زمان همان نیرو را هم صرف کسب علم و قدرت کند و ناچار است مقداری از نیروی خود را صرف نیازهای مادی کند. نقش مهم نظام ارزشی در چنین جایگاهی است که خواستهای گوناگون انسان تزاحم پیدا میکنند و او باید یکی را مقدم کند. کسانی که نیاز اساسی انسان را همین نیازهای مادی و فیزیولوژیک میدانند، میگویند: تا این نیازهای انسان تأمین نشود نباید به دنبال چیز دیگر بود. این نظرات ناشی از بینش مادی این افراد است. عدهای هم تنها ادعای ارزشهای انسانی و الهی را دارند اما ته دلشان انسانهایی مادی هستند.
برای داشتن نظام ارزشی صحیح باید از عقل بهره برد و بین خواستههای گوناگون اولویتبندی کرد. اما حقیقت این است که دستهبندی و اولویتبندی تمام خواستههای انسان کار بسیار مشکلی است. خداوند بر ما منت گذاشته و برای ما دین را فرستاده است تا این مشکل ما برطرف شود. قرآن میفرماید: إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ؛ ۱ ما نوری برای شما فرستادیم که راه را برای شما روشن میکند و صراط مستقیم را به شما نشان میدهد. اینجاست که انسان میفهمد دین چه نعمت بزرگی است و چقدر نعمت وجود پیامبر و امام از نعمتهای مادی بیشتر اهمیت دارد.
حکمت واجبها و حرامها در دین
باز میگردیم به این سوال که راهنماییها و واجب و حرامهای دین چه حکمتی دارد و چرا دین ما را از برخی لذات منع کرده است؟ گاهی این سوال مطرح میشود که چه عیبی داشت که خداوند ما را آزاد میگذاشت تا هر طور دلمان بخواهد زندگی کنیم بعد هم ما را به بهشت میبرد؟ آیا اگر این کار را میکرد چیزی از او کم میشد؟ بسیاری از کسانی که مبتلا به گناه میشوند خود را با چنین سخنانی قانع میکنند. میگویند: گرچه میگویند این کارها حرام است اما بعید است که خداوند انسان را به خاطر یک گناه، هزار سال به جهنم ببرد؛ انشاءالله همه بندهها را میبخشد و همه به بهشت میروند! به خاطر طرح اینگونه سؤالهابود که عرض کردیم باید هدف آفرینش انسان را بشناسیم. باید بفهمیم که اگر خداوند انسان را به آن گونه که در سوال مطرح شده میآفرید چنین موجودی دیگر انسان نبود. انسان موجودی است که خود بهشت ابدی را انتخاب میکند و آن را میسازد.
این نکته را میتوان به صورت دیگری هم طرح کرد. برخی تصور میکنند که عذابهای آخرت امری قراردادی است و میتوان قرارداد آن را عوض کرد. یعنی بین عمل و جزای آن رابطه تکوینی و واقعی وجود ندارد و مانند قوانینی است که انسانها وضع میکنند و قابل تغییر است. کسانی که چنین تصوری دارند در اشتباه به سر میبرند. اگر در لسان قرآن تعبیر پاداش و عقاب آمده برای ایجاد انگیزه در ماست، وگرنه قرآن درباره کسانی که اموالشان را کنز میکنند و در راه خدا انفاق نمیکنند میفرماید: «یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ؛ ۲روز قیامت با این اموال بدنهای آنها را میسوزانند و خطاب به آنها میگویند: این همان کاری است که خودتان کردید.» و همچنین درباره کسانی که مال یتیم را به ظلم میگیرند میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا؛ ۳ کسانی که اموال یتیمان رابه ظلم میخورند در حقیقت در شکم خود آتش میخورند.» این حقیقت در عالم آخرت آشکار میشود. این نتیجه تنها یک امر قراردادی نیست، بلکه رابطهای واقعی در بین این رفتار و آن نتیجه وجود دارد. این رابطه را برای ما اینگونه بیان کردهاند تا اثر بیشتری داشته باشد.
حضرت امام رضواناللهعلیه یکی از نکاتی که در نصایح خود زیاد روی آن تأکید میکردند آیات آخر سوره زلزال بود که میفرماید: فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ؛ ۴و تاکید میکردند که انسان، کوچکترین عمل خویش را میبینید. بذری که در این عالم میکاریم در آخرت میوه خواهد داد و بین این دانه و آن میوه رابطه تکوینی وجود دارد. این رابطه نظامی علی و معلولی و حکیمانه است. حتی بخشش گناهان هم معنای واقعی خود را دارد. وقتی گفته میشود فلان عمل باعث بخشش گناهان شما میشود مثل این است که گفته شود: وقتی نور را به محلی بتابانید ظلمت آن برطرف میشود یا مانند دارویی که وقتی به بیمار میرسد او را درمان میکند.
وقتی قرآن میفرماید: یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ، ۵ یعنی من نظامی را برقرار ساختهام که وقتی حسنات را انجام میدهید نتیجه واقعی آن از بین رفتن سیئات است. آن حسنه باعث تغییر ماهیت آن کار میشود. شفاعت هم یعنی کاری که بنده نیکوکار انجام میدهد زمینه را فراهم میکند تا مشمول رحمت الهی شود که به دست پیغمبر صلیاللهعلیهوآله جاری میشود. خداوند از فرط رحمت خویش راه شفاعت را هم باز گذاشته و فرموده است: اگر پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله را دوست بدارید این هم یک کار خیر و عبادت است و برای خود اثری دارد. اثر آن این است که به وسیله پیغمبر صلیاللهعلیهوآله به بهشت میروید. این هم یک نظام واقعی است که حساب بسیار دقیقی دارد و شامل هر کسی نمیشود (لا تنفعهم شفاعة الشافعین).
امر و نهی الهی، مشخصکننده ارزش آدمی
باید براساس محکماتی که در دین وجود دارد این حقایق را بررسی کرد تا بفهمیم دستورات الهی اموری صرفاً قراردادی نیست بلکه حقایقی است که خدا برای ما بیان کرده تا بفهمیم وجود ما چقدر ارزش دارد و چه قدر میتوانیم از عمر خود بهره ببریم. مگر نماز جز مجموعهای از حرکات دست، پا، لب و زبان است؟ اما همین نماز باعث آمرزش گناهان و رسیدن به درجات بالای بهشت میشود. اما همین حرکات میتواند طوری انجام بگیرد که انسان را جهنمی کند. باید بفهمیم دست و پای انسان و توان و انرژی او چه ارزشی دارد تا آنها را بیجا مصرف نکنیم. مگر گفتن یک سبحان الله یا یک یا الله چقدر نیرو میخواهد؟ اما انسان با گفتن همین یک کلمه میتواند کاخی بهشتی بخرد. آیا شایسته است این توان را صرف فحش دادن یا حرف لغو کند؟ مشکل عمده این است که ما قدر خودمان را نمیدانیم؛ نمیدانیم با این نعمتهایی که خداوند در اختیارما قرار داده است چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم و به چه جاهایی میتوانیم برسیم. لذتهای زودگذر ما را غافل کرده و گمان میکنیم که این لذات زودگذر بهتر ازآن بهشتی است که خداوند آماده کرده است (بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا *وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَی ).۷
پی نوشت:
۱. انسان، ۳.
۲. توبه، ۳۵.
۳. نساء، ۱۰.
۴. زلزال، ۷و۸.
۵. توبه، ۷۰.
۶. مدثر، ۴۸.
۷. أعلی، ۱۶ و ۱۷.
منبع:مهر