۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۲ : ۱۶
عقیق: یکی از جریان های انحرافی که مشکلات بسیاری را برای مسلمانان ایجاد کرده، سلفیه است که در این مطلب، به دو سؤال پیرامون این جریان پاسخ خواهیم داد:
پرسش:
سلفیّه چه گروهی است و چه ادّعایی دارد؟
سلفیه مدعی است باید به عصر سلف بازگشت و اسلام بدون مذهب را اختیار نمود. آنان بجز خودشان بقیه امت اسلامی را تکفیر کرده و با حذف دیگران از جامعه اسلامی و راندن آنان به جُرگه کفار، جامعه را به چند دستگی می کشانند.
سلفیّه، پدیده ای ناخواسته و نسبتاً نوخواسته است که انحصار طلبانه، مدّعی مسلمانی است و همه را جز خود کافر می داند. فرقه ای خودخواه که با به تن در کشیدن جامه انتساب به سلف صالح و با ادّعای وحدت در فضای بی مذهب با بنیان وحدت مخالف است.
سلفیّه؛ که بستر وهابیت است، مدعی است هیچ مذهبی وجود ندارد و باید به عصر سلف؛ یعنی دوران صحابه، تابعین و تابعینِ تابعین بازگشت و اسلام بدون مذهب را اختیار نمود. آنان دستی به این دعوت بلند کرده و می گویند: بیایید با کنار گذاشتن همه مذاهب به سوی یگانه شدن برویم، ولی با دستی دیگر شمشیر تکفیر را کشیده و با حذف دیگران از جامعه اسلامی و راندن آنان به جُرگه کفار، جامعه را به چند دستگی می کشانند.
واضح است که دعوت مردم به کنار گذاشتن دستاوردهای مذاهب کاری نشدنی است؛ زیرا پیروان مذاهب به سادگی از عقائد خود دست برنمی دارند و به سوی نقطه ای مجهول و تاریک که سلفیّه مدعی آن است نمی روند، به ویژه آن که در پشت این دعوت به «بی مذهبی» نوعی مذهب نهفته است، بلکه این دعوت، خود نوعی مذهب است، آن هم مذهبی گرفتار چنگال جمود و تنگ نظری که اسلام را به صورت دینی بی تحرک، بی روح، ناقص، ناتوان و بی جاذبه تصویر می کند و با احیای روح خشونت و تعصب، راه را بر هر گونه نزدیک شدن به همدیگر می بندد و به جای آن، فضایی از درگیری ها و بدبینی ها را ایجاد می کند و دست همگان را به سوی شمشیر می کشاند.(۱)
------------------------------------------------------
پرسش:
اصحاب حدیث وقتی دیدند معتزله عقل را در مسائل اعتقادی و آیات و روایات دخالت می دهد و این کار را خلاف سنت سلف پنداشتند، لذا احمد حنبل و جماعتی از ائمه سلف برای دوری از این کار گفتند: ما به آنچه که در قرآن و سنّت وارد شده ایمان می آوریم، بدون آن که متعرّض تأویل شویم.
شهرستانی درباره عامل تاریخی پیدایش خط سلفی گری می گوید: «سلف از اصحاب حدیث، وقتی مشاهده کردند که چگونه معتزله در مسائل کلامی فرو رفته و با دخالت عقل در مسائل اعتقادی با سنتی که از سلف رسیده مخالفت می کنند، لذا متحیّر شدند که با آیات متشابه و اخبار پیامبر امین(صلی الله علیه وآله) چه کنند. احمد بن حنبل و داوود بن علی اصفهانی و جماعتی از ائمه سلف بر آن شدند که در مسائل اعتقادی به روش پیشین اصحاب حدیث؛ مانند: مالک بن انس و مقاتل بن سلیمان عمل کنند. آنان گفتند: ما به آنچه که در قرآن و سنّت وارد شده ایمان می آوریم، بدون آن که متعرّض تأویل شویم».(۲)
شیخ عبدالعزیز عزّالدین سیروان نیز می گوید: «گویا عامل اساسی تمسک شدید احمد بن حنبل به سلفی گری آن است که او در عصر خود فتنه ها و خصومت ها و مجادله های کلامی را مشاهده نمود، و از طرفی نیز افکار غریب و عقاید گوناگون و تمدن ها را ملاحظه کرد که چگونه در حوزه های علمی اسلامی وارد شده است. لذا برای نجات اعتقادات اسلامی به سلفی گری شدید روی آورد»(۳).(۴)
منبع: آیین رحمت - معارف اسلامی و پاسخ به شبهات کلامی - دفتر حضرت آیت الله مکارم شیرازی