۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۹ : ۰۳
عقیق:حاج احمد متوسلیان فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود که ۱۴ تیر سال ۱۳۶۱ در لبنان به دست فالانژیستها به اسارت درآمد. علی رغم اینکه بعد از ۳۹ سال از این اتفاق، گمانه زنیهایی بر زنده بودن او و همراهانش محسن موسوی، کاظم اخوان و تقی رستگار مطرح بوده است اما شواهدی نیز نشان میدهد همان روز این چهار تن به دست مزدوران اسراییلی به شهادت رسیدهاند.
حمید داوودآبادی نویسنده و پژوهشگر جنگ در ۲ بهمن سال ۹۸ یعنی چند روز پس از شهادت حاج قاسم خاطرهای را از او روایت میکند و اینگونه خبر از شهادت قطعی چهار اسیر ایرانی میدهد: «چند وقتی بود که شدیداً دنبال این بودم تا چند نفر که مطمئن بودم و هستم کاملترین اطلاعات را از حاج احمد متوسلیان فقط آنها دارند، حضوری ببینم و در این رابطه سوال کنم تا اطمینانم از اطلاعاتی که تا امروز داشتم، کامل شود. حاج قاسم سلیمانی یکی از آنها بود که اطلاعات و نظرش خیلی برایم اهمیت داشت و به نوعی ختم کلام بود.
دوست عزیزم احسان محمدحسنی - رئیس سازمان هنری رسانه اوج - با حاج قاسم ارتباط کاری زیادی داشت. یکی دو بار به او گفتم ترتیبی دهد با حاج قاسم جلسهای کوتاه داشته باشم. یک بار قرار شد هنگامی که حاج قاسم به شهرک سینمایی دفاع مقدس برای بازدید از صحنههای فیلمبرداری «به وقت شام» میرود، برویم آن جا که به دلایلی جور نشد. گذشت تا اینکه بنده و خانوادهام برای جشن عروسی دختر آقا احسان که جمعه شب ۲۴ اسفند ۱۳۹۷ در تالار طلائیه بود، دعوت شدیم.
ساعت حدود ۸ شب، دور میز کنار دوستان نشسته بودیم که ناگهان چشمانم از تعجب گرد شد. حاج قاسم سلیمانی، یکّه و تنها، با لباس شخصی و خیلی معمولی، وارد سالن شد. از همان اول به ذهنم رسید بروم سراغش، ولی مانده بودم چطور؟ نمیدانم چرا کم آوردم؟! احسان حسنی لطف کرد، دستم را گرفت و برد سر میزی که افرادی خاص نشسته بودند. مرا برد جلوی حاج قاسم. حاجی محترمانه و با ادب همیشگی، سریع از جا برخاست.
تا احسان گفت: ایشون آقای داودآبادی هستند که ... حاج قاسم لبخند زیبایی زد و گفت: بله، ایشون رو که میشناسم ... قند در دلم آب شد. چه کیفی کردم از این حرف سردار. همین طور که روی صندلی سمت راستش مینشستم، با خنده گفتم: خب خدا رو شکر که بنده رو میشناسید، پس نیازی به معرفی نیست. و با خنده جوابم را داد.
حاج قاسم سلیمانی
دور میز گرد، از سمت چپِ حاج قاسم، ابراهیم حاتمی کیا کارگردان، گلعلی بابایی نویسنده، مرتضی سرهنگی رئیس دفتر ادبیات و هنر مقاومت، و محسن مؤمنی رئیس حوزه هنری، که پهلوی من قرار داشت، نشسته بودند. حاجی داشت با آقای سرهنگی درباره نوشتن کتاب زندگی سردار شهید مهدی زینالدین فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع) صحبت میکرد که ظاهراً برای این کار دو تن از نویسندگان معروف حوزه هنری را برده بودند پیش حاج قاسم.
آقای سرهنگی که فهمید با حاجی کار دارم، لطف کرد، زود حرفش را تمام کرد و به صحبت با محسن مؤمنی مشغول شد. سعی کردم از فرصت پیش آمده که معلوم نبود مجدداً نصیبم شود و نشد! در کمترین زمان، بیشترین و بهترین بهرۀ ممکن را ببرم! آرام دهانم را بردم دم گوش حاجی و گفتم: حاج آقا، من تقریبا ۲۵ ساله که در ایران و لبنان پیگیر قضیه حاج احمد متوسلیان هستم...
نگاهش به روبه رو بود. همان طور حرف میزد. جرأت نکردم به چشمانش نگاه کنم. با همان لبخند روی لبش، رو کرد به من و گفت: خب، ببینم تو که ۲۵ سال روی این پرونده کار کردی، به چه نتیجهای رسیدی؟! آرام گفتم: «به این رسیدم که همون روز اول همشون شهید شدهاند.»
با لحنی ملایم گفت: «درسته. دقیقاً. تا همون شب اول همشون شهید شدند.» با تعجب گفتم: پس این حرفها که بعضیا میزنند که زندهاند و در زندانهای اسرائیل هستند چیه؟ لبخند تلخی زد و گفت: این حرفها رو ول کن. و ادامه داد: خب دیگه به چی رسیدی؟ جرات نمیکردم بگویم. نه این که از حاج قاسم بترسم، نه اصلاً. بلکه از ادعای خود هراس داشتم. دهانم را به گوشش نزدیک کردم تا آن که بغلش نشسته بود، نشنود. و صحبت ادامه داشت و من ساکت، ولی مات و مبهوت، مانده بودم!»
این روایت میتواند روشنگر بسیاری از ادعاها و بازیهایی باشد که عدهای هر ساله به راه میاندازند و سالهاست با این ادعا دل خانوادههای چشم انتظار را به درد میآورند.
حج احمد متوسلیان از جمله فرماندهان جنگ تحمیلی بود که بی شک رشادتهایش لحظهای در تاریخ درخشان کشورمان گم نخواهد شد.
تصویر زیر آخرین عکس یادگاری حاج احمد و حاج همت است.
شهید همت در پشت این عکس با خط خود شرح عکس را چنین مینویسد: «دره جنتا، تیر ۱۳۶۱ چند ساعت پس از گرفتن این عکس احمد، سردار رشید سپاه اسلام، به اسارت فالانژیستها درآمد.»
منبع:فارس