۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۰ : ۱۳
متن مباحث مطرح شده در پنجاه ششمین جلسه درس خارج فقه این مرجع تقلید در ذیل می آید.
جمع بندی مسائل شرکت
مسائل مربوط به شرکت از کتب اصحاب در جلسات گذشته بیان شد. به مناسبت این مبحث، موضوع شرکت های متداول امروزی تشریح شد. هشت نوع از انواع شرکت های نوبنیاد، شخصیت حقوقی که عرب ها به آن "شخصیت معنوی و شخصیت قانونی" می گویند، تحت عنوان انواع مالکیت ها مورد بررسی و تبیین قرار گرفت و در این جلسه توضیح بیشتری دراین باره ارائه خواهد شد.
اعتباری بودن شخصیت حقوقی
شخصیت قانونی یا حقوقی، شخصیتی است که در عالمِ اعتبار به وجود می آید و بهترین واژه برای این معنای شخصیتی، "شخصیت قانونی" است که برای مالکیت شرکت ها استفاده می شود؛ شخصیت معنوی نیز به همین معنا است یعنی در عالمِ اعتبار است و ذهنی و فکری بوده و وجود خارجی ندارد.
بک بحثی نیز به عنوان "الحقوق المعنویه" مطرح است که این عنوان کاری به شخصیت ها ندارد. مثلاً می گویند: حق التألیف، حق معنوی است، یعنی حقی نیست که در خارج ملموس باشد بلکه اعتباری است و یا مثلاً کسی اختراعی می کند که حق دارد آن را به نام او ثبت کنند و دیگران حق ندارند بدون اجازۀ او ازآن استفاده کنند. یک وقت بگویید که حقی در خانه و زمین دارم این حق، حقیقی و خارجی است ولی حق معنوی خارجی نیست وقتی شخصی می گوید: دیگران حق ندارند مثل کتاب من چاپ کنند، این حق خارجی نیست به خلاف حقی که به این خانه و اتومبیل دارم، این یک چیز خارجی است.
سخن مغنیه درمورد حق التالیف
حق تألیف یعنی فکر هم قیمت دارد و کسی نمی تواند بدون اجازه مؤلّف وارد حریم فکری او شود، مرحوم محمد جواد مغنیه شنیده بود که بعضی برای حق التألیف، اعتباری قائل نیستند و در مجلسی گفته بود: "هذا فکری و مخّی" و چرا شما برای فکر من ارزش قائل نیستید!؟ اگر اعضای بدن من چیزی را ابداع کند، قیمت دارد چرا اگر فکر من چیزی را تولید کند، ارزش نداشته باشد؟.
به هر حال، بحث در شخصیت قانونی و یا شخصیت معنوی و حقوقی است که یک امر اعتباری است و وجود خارجی ندارد.
اقسام شخصیت معنوی
در جلسه قبل اجمالا بیان شد که سه قسم شخصیت معنوی وجود دارد؛
قسم اول؛ شخصیت قانونی معنوی
این حق به مجرد تولد، رسمیت می یابد و احتیاج ندارد که در جایی ثبت شود. مانند حکومت که وقتی انتخابات انجام می شود و حکومت ایجاد می شود، در همان لحظه رسمیت پیدا می کند و یا شعب حکومت مانند وزارتخانه ها و شهرداری ها که شخصیت حقوقی دارند و اموالی دارند که مال خودشان است نه افرادی از وزیران و کارکنان که در آنجا کار می کنند؛ ملک اینها نیست بلکه ملک آن شخصیت حقوقی است و اینها احتیاج به ثبت شدن ندارند.
قسم دوم؛ شرکت های تجاری
عده ای از اشخاص، شرکت های تجاری را تشکیل می دهند اما این نوع شرکت مثل شرکت کتاب التجارة نیست بلکه مدیرالعامل نماینده است و مالک نیست، شرکت خودش دارای یک وجود اعتباری است و این شرکت که امری اعتباری است، مطالبات و دیونی دارد.
این قسم از شرکت باید ثبت شوند، اجازه داشته باشند، اساس نامه داشته باشند و بر اساس آن می تواند فعالیت قانونی داشته باشند.
قسم سوم؛ مؤسسات غیرانتفاعی
قسم سوم، مؤسساتی است که جنبۀ غیرانتفاعی دارد و مالکِ اموال، خود این مؤسسه می باشد مانند مؤسسه خیریه و یا صندوق قرض الحسنه. ما نیز یک شرکت این گونه به نام مدرسة الامام علی بن ابی طالب داریم که عبارت از یک شخصیت حقوقی است و تمامی مدارس ما تحت ملکیت آن است؛ این مدارس نه مال ماست و نه مال کارکنان ما.
فرش ها و ابزار و دفاتری که در شهرستان ها خریده ایم همه به نام آن مدرسه ثبت است و ملک آن می باشد و من نمایندۀ آن هستم و از من به دیگران و فرزندان ارث نمی رسد؛ مالک نیستم و فقط می توانم آن را گسترده تر کنم و یا تغییراتی در آن ایجاد کنم.
این یک خیریه است که به وسیلۀ افراد خیّر یا وجوهات شرعیه اداره می شود و منبع انتفاع برای جامعه و مذهب است.
در مورد احزاب هم گفته می شود که غیرانتفاعی است و هرچند آثار سیاسی دارد ولی باید ثبت شود. احزاب نیز از قسم سوم به حساب می آید.
آثار شخصیت حقوقی
* شباهت های شخصیت حقوقی به انسان
شخصیت حقوقی و قانونی از جهاتی شبیه به شخصیت حقیقی است و از جهاتی تفاوت دارد. شخصیت حقیقی مانند کودکی است که وقتی متولد می شود احتیاج به شناسنامه، محل، زمان و عمر دارد و در اساس نامۀ آن می نویسند که محل آن قم است و حق دارد که در شهرستان ها شعب داشته باشد یا نه یعنی مثل یک شخص انسانی مکان و زمان دارد. به این معنی که گاه مدت آن نامحدود است و گاه ده یا بیست سال می باشد. همچنین تابعیت دارد مثلاً می گویند: تابعیت ایرانی دارد. پس مثل یک انسان مکان، زمان، شناسنامه و تابعیت دارد.
* تفاوت های شخصیت حقوقی با انسان
این شخصیت حقوقی یک سری چیزها که انسان حقیقی دارد را دارا نیست که این موارد مربوط به احوال شخصیه می شود. مثلاً در شخصیت حقوقی ارث در آن وجود ندارد و لذا پیش بینی انحلال را می کنند و اگر منحل شود چیزی به نام ارث ندارد که به کسی برسد؛ در اساسنامه پیش بینی می کنند که اگر منحل شود آن را به دست فلان مرجع و یا مؤسسۀ خیریه دهند. همچنین احکام بنوّت، اخوت، ابوّت و مانند آن را ندارد. در انتخابات نمی تواند رأی دهد. این امور که شمرده شد مخصوص شخصیت حقیقی خارجیه است نه اعتباریه. بنابراین برخی از احکام شخصیت حقیقی را دارا می باشد و برخی از آنها را دارا نیست.
* تفاوت حق معنوی با شخصیت معنوی در تعلق ارث
حق معنوی ارث دارد ولی شخصیت معنوی ارث ندارد. مثلاً حق التألیف ارث دارد و لذا ما این دو را از هم جدا کردیم که اشتیاه نشود؛ حقوق معنوی کلاً به ارث می رسد ولی امروزه مدتی برای آن تعیین کردند که تا حدود پنجاه سال یا هفتاد سال این حق وجود دارد. فلذا این دو را باید از هم جدا کرد.
* خمس و زکات شخصیت حقوقی
اما در مورد خمس و زکات می گوییم: اگر درآمدی داشت دو حالت دارد؛ در یک جا باید خمس، زکات و مالیات را بدهد و در یک جا واجب نیست. اگر وراء آن شخصیت حقوقی، اشخاصی هستند که از آن منتفع هستند مانند شرکت ها که به وسیلۀ اشخاص تأسیس شده است و منافع آن شرکت هرچند به شرکت وارد می شود ولی از آن به ملک شرکاء وارد می شود که آنها باید خمس و زکات آن را بدهند.
اما گاه به وسیلۀ اشخاص تأسیس نشده است در این موارد خمسی وجود ندارد و مانند دولت که در نتیجه خمس و زکات ندارد زیرا ماوراء آنها منتفعین حقیقی وجود ندارد. مثلاً دولت به مقدار زیادی نفت استخراج می کند که می گوییم خمس ندارد.
هرچند این خود بحث مفصلی است که اگر منافع همین شخصیت حقوقی دولت، از انفال باشد باید دید آیا خمس به آن تعلق می گیرد یا تعلق نمی گیرد؟.
البته بر شخصیت حقوقی اشکالاتی نیز وارد شده است که ان شاء الله در جلسه بعدی بیان می گردد.