۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۰ : ۲۳
حیا می تواند غیبت را درمان کند
علمای اخلاق برای علاج غیبت، راههایی را پیشنهاد نمودهاند، از جمله:
اول: مهمترین عاملی که مبارزه با عوامل فساد و بیماریهای معنوی و نفسانی،
من جمله غیبت، مؤثر و کارساز است، عنصر ایمان به خدا و روز حساب است، اگر
کسی واقعا به خداوند متعال و روز جزا ایمان داشته باشد، مرتکب گناه کبیره
نمیشود و خودش را در معرض غضب خداوند قرار نمیدهد. از این عنصر در روایات تعبیر به حیا و ورع شده است.
علی علیه السلام در این باره فرمودند: "الحیاء یصد عن فعل القبیح / حیا و شرم، انسان را از کار زشت باز میدارد. "
علت یا علل غیبت را بیابید
دوم: یکی دیگر از راههای از بین بردن عوامل و انگیزههای غیبت
این است که هر بیماری با پیدا کردن علت و سبب بیماری، معالجه خواهد شد، ما
هم وقتی عوامل و انگیزههای غیبت را در وجود خودمان از بین بردیم یا در
صدد تحقق آن عوامل در خارج نشدیم، به خوبی میتوانیم از غیبت دست برداریم و
مرتکب آن نشویم.
درباره عواقب غیبت اندیشه کنید
سوم: یکی دیگر از راههای علاج غیبت، تفکر کردن است. اگر انسان
در آیات قرآن و احادیث فراوانی که در مذمت غیبت رسیده، تفکر کند و راجع به
عواقب شوم این گناه بیندیشد و مفاسد دنیوی و اخروی آن را در تفکر نظر
بیاورد، هرگز مرتکب این گناه نخواهد شد علی علیه السلام فرمودند: "فکر
المرء مراه تریه حسن عمله من قبحه / اندیشیدن انسان، آینهای است که زیبایی
کار انسان را از زشتی کار او، به او نشان میدهد".
اگر انسان فکر کند که با غیبت کردن، گوشت برادر مردهاش را میخورد و با
این گناه باعث میشود که حسناتش باطل یا حداقل ثواب آنها کم شود یا دریابد
که غیبت برادر مومن، عملی است ناجوانمردانه که غیبت شونده قدرت دفاع از
خویش را ندارد، هرگز به چنین عمل زشت و پستی دست نخواهد زد.
بیان نورانی امیرالمؤمنین (ع) درباره پستی غیبت
علی علیه السلام فرمودند: "الغیبه لوم باطن / از پستی و فرومایگی باطن آدمی، غیبت کردن است."
همچنین اگر انسان فکر کند که خداوند در کمین گاه است: "ان ربک لبالمرصاد" و
اگر بنده با او اوامر او مخالفت کند راهی دوزخش میسازد، در کجای وجود
ناتوان خویش، توان مخالفت کردن با امر پروردگار را مییابد؟ اگر انسان فکر
کند چه چیز او را به بدگویی و غیبت نمودن وادار کرد، و این بد گفتن برای وی
چه سودی دارد؟
مثلا اگر از آن کس که بد میگوید، خشم و کینه ای در دل دارد و به این
وسیله میخواهد دلش را خالی کند، باید بداند که از مقام اخلاقی خویش
میکاهد و مرتکب گناهی در نزد خداوند میشود و در نظر مردم هم ممکن است با
این عمل، آن طرف را مظلوم و حق به جانب و خودش را متعدی و هتاک جلوه دهد،
پس این کار سودی برایش ندارد بلکه زیان بسیاری هم دارد و اگر موافقت با
رفقا و اهل مجلس او را به غیبت کردن وادار کرده باید بداند که خدا غضب
میکند بر کسی که برای رضای مخلوق، مرتکب کاری شود که از او نهی شده و هیچ
شایسته نیست که انسان رضایت بندگان خدا را، بیش از رضایت خدا اهمیت دهد و
به خاطر آنها آنچه خلاف رضای خداوند است مرتکب شود.
عیب خود را ببینید تا عیب دیگران به چشم تان نیاید
چهارم: دیدن عیب خود. از آنجایی که کم اتفاق میافتد که انسان
خودش عیبی نداشته باشد، بلکه شاید ابتدا چنین اتفاقی نیفتد. بنابراین زشت
است که آدمی خویشتن را سرزنش نکند و پیوسته به سرزنش دیگران پردازد. علی
علیه السلام در این باره فرمودند: "اکبر العیب ان تعیب غیرک بما هو فیک /
بزرگترین عیب آن است که دیگری را به چیزی که در خودت هست سرزنش کنی."
"اکبر العیب ان تعیب ما فیک مثله / بزرگترین عیب آن است که عیب بشماری چیزی را که مانند آن در تو وجود دارد. "
امام باقر علیه السلام فرمودند: "کفی بالمرء عیبا ان یتعرف من عیوب الناس
ما یعمی علیه من امر نفسه او یعب علی الناس امرا هو فیه / برای انسان این
عیب بس است که از عیبهای دیگران چیزی جستجو کند که از دیدن آن در خود
نابیناست یا چیزی را بر دیگران عیب گیرد که در خود او هست."
انسان باید بداند همان طوری که خودش دارای عیب است، دیگران نیز مانند اویند
و همان طوری که او از اصلاح عیب خویش عاجز است، دیگران هم مثل اویند. لذا
کسی که به عیوب خود واقف و معترف باشد هرگز در صدد عیب جویی دیگران بر
نمیآید. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: "طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس / خوشا به حال کسی که عیب خودش او را از عیوب مردم باز دارد. "
پرداختن به عیوب دیگران، باعث میشود که انسان از معایب خویش غفلت کند و آن
عیبها همچنان در وی بماند. انسان عاقل کسی است که هنگام دیدن عیبی در
دیگران، متوجه به خودش شود که اگر در او هم چنان عیبی هست در صدد اصلاح
خویش برآید، نه آنکه از خویشتن غافل شود و به کشف عیوب دیگران بپردازد.
چونان بی سواد ولی هوشمند
ماجرای چوپانی که خلاصه علوم بود
چوپانی در بیابان مشغول چرانیدن گوسفندان بود، دانشمندی در
سفر به او رسید و اندکی با او گفتگو کرد، فهمید که او بیسواد است، به او
گفت: چرا دنبال تحصیل نمیروی؟ چوپان گفت: من آنچه را که خلاصه و چکیده
علوم است آموختهام، دیگر نیازی به آموزش مجدد ندارم. دانشمند گفت: آنچه آموختهای برای من بیان کن. چوپان گفت خلاصه و چکیده همه علوم، پنج چیز است: او این که تا راستی تمام نگردد، دروغ نگویم.
دوم این که تا غذای حلال تمام نشده، غذای حرام نخورم. سوم این که تا در خودم عیب است، عیب جویی از دیگران نکنم. چهارم این که تا روزی خدا تمام نشده، به در خانه هیچ کسی برای روزی نروم. پنجم
این که تا پای در بهشت ننهادهام، از مکر و فریب شیطان غافل نگردم.
دانشمند او را تصدیق کرد و گفت: همه علوم در وجود تو جمع شده است و هر کس
این پنج خصلت را بداند و به آن عمل کند به هدف علوم اسلامی رسیده است و از
کتب علم و حکمت بینیاز است.
منبع:شبستان