کد خبر : ۶۹۹۷۴
تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۳۹۴ - ۲۱:۳۸
پای درس اخلاق آیت الله قرهی؛

انسان باید بداند برای این دنیا نیست

آیت الله قرهی در درس اخلاق اخیر خود گفت: انسان باید بداند برای این دنیا نیست، اگر این را بداند، خطوراتش هم ملکی و ربّانی و الهی خواهد شد.
عقیق:سیصد و سی وسومین جلسه درس اخلاق آیت‌الله قرهی که در محل مهدیه القائم المنتظر(عج) برگزار شده است در پی می آید.

چرا خطورات ذهنی‌مان، نفسانی و شیطانی می‌شود؟

تمام خطورات نفسانی و شیطانی، به خاطر ظاهربینی دنیاست. اگر انسان به دنیا علاقه پیدا کرد و از روز نخست به او تذکّر ندادند که دنیا، مزرعه است و دوام و بقا ندارد، خطوراتی که بر ذهن او می‌آید، نفسانی و شیطانی خواهد بود.

همان‌طور که بیان کردیم خطورات، همیشگی است و اصلاً اسّ و اساس عمل، خطورات است. خطورات، یا ملکی و ربّانی است و یا نفسانی و شیطانی است. پس خروج از خطورات، محال است، امّا این که چگونه خطورات انسان، نفسانی و شیطانی می‌شود، علّت، نگرش به دنیاست. باور کنیم که دنیا، گذراست. باور کنیم که می‌میریم. این باور مهم است. ما مرگ را می‌بینیم، امّا باور نکردیم که یک روز ما هم می‌میریم.

راه دست‌یابی به خطورات ملکی و ربّانی چیست؟

نکته‌ای را بیان کنم که بسیار جالب است و من این نکته را فقط از یک نفر شنیدم که از آیت الله العظمی ملکی تبریزینقل فرمودند - البته شاید قصور از من بوده که از آقایان و اعاظم و اولیاء خدایی که در محضرشان بودم، سؤال نکردم - یک موقع بنده و شهید بزرگوار شیخ مصطفی ردانی‌پور- که انصافاً اهل حال بود و حال خوشی داشت - محضر آیت‌الله العظمی بهاءالدّینیبودیم، ایشان فرمودند: اواخر عمر شریف آیت‌الله العظمی میرزا جواد آقای ملکی تبریزیبود که من خدمت ایشان رفتم، ایشان فرمودند: آسیّد محمّدرضا! مطلبی هست که خوب است شما آن حال را تمرین کنی و ای کاش از طفولیّت این را به ما یاد می‌دادند و آن، این است: پدرم تا چهل شب، هر شب در گوش من اذان و اقامه می‌گفت و تلقین می‌خواند. بعد سؤال کردم: آقا! چرا این کار را انجام می‌دادند؟ فرمودند: به خاطر این که از روز نخست به من بگویند: دنیا، ماندنی نیست.

لذا خطورات ملکی و ربّانی بر این اساس می‌آید که انسان بداند دنیا، مزرعه‌ای برای آخرت است و خطورات نفسانی و شیطانی هم بر این اساس می‌آید که انسان، غفلت می‌کند و تصوّر می‌کند دنیا برای بقاست.

در دنیا، برداشتی نیست، تمام آن‌ها، کِشتی برای آخرت است!

لذا اگر از اوّل بدانیم رفتنی هستیم و مدام این مطلب را به خودمان تلقین کنیم، دیگر کدام نفسی می‌خواهد به ما غلبه پیدا کند!؟ تلقین کردن یعنی همین که مدام بگوییم:  «إنَّ المَوت حقٌّ»  مرگ، حقّ است و می‌آید. تشییع جنازه می‌رویم، ختم شرکت می‌کنیم، امّا این که واقعاً بدانیم ما هم می‌رویم و زمانی می‌آید که دیگر نیستیم، مهم است.

حالا این مطلب چطور با آن فرمایش مولی‌الموالی(ع)  که فرمودند: «در دنیا طوری زندگی کن کأنّ همیشه هست، از آن طرف هم طوری زندگی کن کأنّ ساعت بعد دیگر نیستی»، جمع می‌شود؟ یعنی باید در این دنیا، امید داشته باشی تا برای آخرتت کشت کنی و در آن‌جا برداشت کنی.

من این مطلب را از خیلی از اعاظم و بزرگانی که در محضر مبارکشان بودیم، شنیدم که وقتی تبیین می‌فرمایند:  «الدنیا مزرعة الأخرة»  یعنی بدان در دنیا، برداشت نداری. برخی از آقایان لطیف‌تر تبیین کردند و آن، این است: برداشت دنیا هم اگر باشد، ظاهر است و برداشت نیست و کشت برای آخرت است.

یعنی چه می‌دانی آن طرف چه خبر است، هر چه در این‌جا بکاری، در آن‌جا برداشت می‌کنی. هر چه این‌جا اعتقاد داشته باشی، در آن‌جا حسب اعتقادت محشور می‌شوی.

لذا در کتاب احادیث‌القدسیّه شیخ حرّ عاملی آمده که پروردگار عالم فرمودند:  «أنا فی ظنّ عبدی» من در ظنّ و گمان بنده‌ام، نهفته شده‌ام. همان‌طور که در این دنیا تصوّر می‌کنی، آخرت هم همان است.

برداشت، مال آن‌جاست، این‌جا چیزی نخواه. لذا اولیاء خدا در این‌جا چیزی نمی‌خواستند. این را بارها بیان کردم که اولیاء خدا حتّی یک قدم هم برای کراماتی که داشتند، برنداشتند. یعنی این‌طور نبود که بگویند: فلان عمل را انجام می‌دهم، فلان ذکر را می‌گویم، که مثلاً در این دنیا، طیّ الارض داشته باشم، چشمم باز شود و ...، ابداً این‌طور نبودند. تازه چیزهایی را هم که به آن‌ها عنایت شده، بعضاً گرفتاری دیدند و گفتند: نکند من را به این شیرین‌ها و شکلات و حلوه‌های ظاهری دنیا مشغول کنند، بعد شیطان هم من را فریب دهد و بگوید: آفرین! ببین به کجا رسیدی و چه چیزهایی داری می‌بینی و می‌شنوی و متوجّه می‌شوی و این‌طور گرفتار شوم. لذا اولیاء خدا از این می‌ترسند و وحشت دارند و ابداً برای دنیا و مافیها، ولو خوبش، ولو کراماتش، تلاش نمی‌کنند،   «الدنیا مزرعة الآخرة». یعنی همه برای آخرت است.

حال اولیاء خدا این‌گونه است: اصلاً در دنیا هیچ نخواستند، هیچ ندیدند و اصلاً در دنیا نبودند. وقتی خطورات ربّانی و ملکی می‌گوییم، همین است. یعنی در ذهنشان خطور می‌کند که دنیا را برای دنیا نمی‌خواهم. دنیا را برای آخرت می‌خواهم، آن هم برای فانی فی الله شدن. لذا آخرت هم برای اولیاء خدا معنا دارد و این‌طور نیست که هدفشان این باشد که معامله کنند تا به جنّت برسند. برای برخی که عبادتشان به قول مولی‌الموالی(ع)،   «عبادة التّجار»  است، این‌گونه است که عبادتشان برای کسب بهشت است. امّا اولیاء خدا که می‌گوییم دنیا را برای آخرت می‌خواهند، یعنی می‌خواهند به پروردگار عالم برسند.

من در دهه ذی‌الحجّه از ابوالعرفا دیده بودم که ایشان ذکر «إنّا للّه و إنّا الیه راجعون» را بیشتر می‌گفتند و دائم بر زبانشان جاری بود. البته بعدها سرّ آن را هم بیان فرمودند که در این‌جا از بیان آن مطلب معذورم. بعد هم با کمال تعجّب، دیدم آیت‌الله مولوی قندهاری هم در آن دهه این ذکر را بر زبان دارند، بدون این که این دو بزرگوار همدیگر را دیده باشند. معلوم می‌شود اسّ و اساس  «الدنیا مزرعة الأخرة»  همین است که حالا که من این‌جا آمدم، باید بدانم که من لله هستم و متعلّق به خدایم؛ پس حالا که لله هستم، کاری کنم که به سمت او برگردم،   «الیه راجعون»  که به قسمی بیان می‌فرمایند: یعنی فانی فی الله شدن. بعد از بالاترین مقام که رضاست و انسان به رضایت حضرت حقّ می‌رسد، مقام فانی فی الله شدن مطرح است که دیگر آن‌جا همه چیز خداست،   «إنّا للّه و إنّا الیه راجعون». همه این‌ها اوّل در ذهن انسان نقش می‌بندد که خطورات همین است.

تلقین خواندن برای کودک تازه به دنیا آمده!

این که مدام در گوش انسان، اذان و اقامه می‌گویند، همین است. حتّی برای همین است که گفتند: اگر کسی یک مقدار عصبی است، در گوش او اذان و اقامه بگویید، حتّی اگر بزرگ است و سنّش سی، چهل، پنجاه و شصت سال است. برای این که این‌گونه ذهنش را مشغول به اکبریّت ذوالجلال و الاکرام می‌کنید، الله اکبر!

لذا همان‌طور که بیان کردیم آیت‌الله العظمی میرزا جواد آقای ملکی تبریزی فرموده بودند: پدرم عین چهل روزی که در گوش من اذان و اقامه می‌گفت، تلقین هم می‌خواند، «اسمع افهم یا فلان ابن فلان إنّ الموت حق ...». خیلی عجیب است این تلقین را برای بچّه یک روزه می‌خواندند و تا چهل روز ادامه می‌دادند!

لذا انسان باید بداند برای این دنیا نیست، اگر این را بداند، خطوراتش هم ملکی و ربّانی و الهی خواهد شد. امّا اگر انسان تصوّر کرد که برای این دنیاست، خطوراتش هم خطورات نفسانی می‌شود. چون نفس دون، نفس امّاره متعلّق به این دنیاست. برای همین در دنیا او را گیر می‌اندازد و گرفتار می‌کند. معلوم است که جمع ضدّین به حقیقت محال است. لذا خطورات نفسانی چنان غلبه پیدا می‌کند که دیگر انسان چیزی از خطورات ملکی و ربّانی درک نمی‌کند. حتّی امکان دارد مطالب ملکی و ربّانی را به سخره هم بگیرد. البته حقّ هم دارد؛ چون وقتی کسی آن طرفی شد، دیگر این طرفی را درک نمی‌کند. اگر دنیوی شد، دیگر اخروی را درک نمی‌کند.

امّا اهل آخرت که در این دنیا هستند، آن‌ها یک مقدار می‌فهمند دنیا چیست، امّا چون از دنیا الدّنیّه دور شدند و با نفس امّاره سر و کار ندارند و نفسشان را مغلوب کردند (البته باید هشیار باشیم که هیچ وقت معدوم نیست و اگر یک لحظه بیدار نباشیم، غالب خواهد شد) خیلی متوجّه نمی‌شوند که این دنیوی‌ها چه می‌گویند.

نفْس مانند شترمرغ است!

لذا وجود مقدّس پیغمبر اکرم، حضرت محمّد مصطفی(ص) می‌فرمایند:  «مَثَلُ‌ النَّفْسِ‌ كَمَثَلِ النَّعَامَةِ تَأْكُلُ الْكَثِيرَ وَ إِذَا حُمِلَ عَلَيْهَا لَا تَطِيروَ كَمَثَلِ الدِّفْلَى لَوْنُهُ حَسَنٌ وَ طَعْمُهُ مُر»، نفس دون، همدم شيطان است و حكايت نفس، حكايت شترمرغ (یا آفتاب‌پرست) است كه زياد مى‌خورد، امّا بار نمی‌كشد و حكايتش، حكايت گُلِ خرزهره است كه رنگش زيبا و طعمش تلخ است. همان نفسی که در قرآن کریم و مجید الهی، حضرت یوسف نبی، آن نبیّ کریم، بیان فرمودند: نفس امّاره دعوت به سوء می‌کند، مگر این که خدا رحم کند،   «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي». یعنی اگر پروردگار و پرورش‌دهنده من، به من رحم نکند، این نفس فقط من را به بدی‌ها دعوت خواهد کرد.

راهی برای فریب نخوردن با ظواهر دنیا

لذا علّت العلل خطورات نفسانی و شیطانی این است که دنیا جلوه داده شده است. وقتی این‌طور شد، دیگر هیچ چیزی از مطالب الهی را درک نمی‌کند. منتها معمولاً وقتی از روز اوّل جلوات دنیا را برای خودمان زیبا جلوه دهیم، این اتّفاق می‌افتد. برخی از بزرگان و اولیاء خدا دستورالعمل دادند که اگر می‌خواهی ظواهر دنیا تو را فریب ندهد، به قبرستان برو.

قبرستان معمولاً باید تخریب‌شده باشد. نه این چیزی که ما می‌سازیم. ما تازه قبرستان‌هایمان آباد و قشنگ است. پارک هم در آن می‌زنیم که غلط است. قبرستان باید مخروب باشد. حتّی می‌دانید به جز سه گروه علمای عامل، زهّاد و شهدا، حتّی قبور نباید، دیگر تعمیر شوند. بلکه باید بیشتر پا بخورد، طوری که سنگ قبرها از بین برود. این سه گروه هم برای این است که ما رابه سمت زهد و تقوا تشویق کنند که این زهّاد دنیا، این هستند. یا این که ما را در دنیا به مبارزه با طواغیت و شیاطین عالم تشویق کنند. یا این که ما را به علم تشویق کنند،   «هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُون». لذا فقط فرمودند: قبور همین سه گروه باید بازسازی شود و بقیّه باید از بین برود. یعنی وقتی به قبرستان می‌روی، خرابه ببینی. یعنی به من و شما بگویند: همان‌طور که می‌بینی، ظاهر این قبور خراب است، ای بسا باطن بعضی از این‌ها هم خراب باشد. امّا برعکس، در قبرستان‌های اهل کفر، ظواهرش عالی است. گفت:

ظاهرش چون قبر کافر پر حلل        باطنش قهر خدا عـــزّوجــــلّ

ظاهرش، زیبا، امّا در باطن آن، آتش و اوضاعی که اصلاً انسان نمی‌تواند درک کند. امّا برخی مواقع ظاهر قبور خراب است، امّا درونش، غوغایی است، بهشت است، بهشت برین.

لذا برای این که به دینا دل نبندی، می‌گویند: به سراغ قبور برو. این نسخه چند معنا دارد:

 

  1. آخر کار تو هم این‌جاست.
  2. همه دنیا و قشنگی‌هایی که تو داری می‌بینی، خانه‌ها و آجرهای رنگی آن، پاره‌های آهنی که بزرگ و کوچکش کردند و تعابیر شاسی بلند و ... به کار می‌برند، این سیمان و مصالح و ...، همه در آخر مخروب می‌شود.

وقتی دنیا را این‌طور دیدی، اتّفاقاً نه تنها نسبت به اعمالت دقّت می‌کنی، بلکه تلاشت نسبت به اعمالت بیشتر می‌شود، برای آن طرف، نه برای این طرف. چون ما معمولاً مدام داریم برای این طرف می‌دویم، مدام می‌دویم که قسطهامیان را پرداخت کنیم و ... از بیست و چهار ساعت شبانه‌روز یک مقدار را که خوابیم، آن زمان هم که بیداریم، یک نماز به صورت الاکلنگ بازی می‌خوانیم و مابقی هم در تفکّر دنیا هستیم. خطورات نفسانی همین است.

لذا خطورات نفسانی است که ما را به دنیا و مافیهای آن مشغول می‌کند. این به این معنا نیست که انسان کار نکند. انسان باید کار کند و رزق و روزی حلال کسب کند، آن هم تازه با این نیّت که خدایا! چون تو گفتی، این کار را انجام می‌دهم، تو فرمودی: از تو حرکت، از من برکت، یعنی از من حرکت خواستی. امّا اگر دائم فکرم را درگیر این کار بکنم، درگیر این که می‌خواهم خانه درست کنم، می‌خواهم ماشین بخرم، درگیر این که حالا قسطهای خانه‌ام را بدهم، درگیر این که حالا قسطهای ماشینم را بدهم، حالا بچّه‌ام بزرگ شده، درگیر ازدواج او هستم، مدام درگیر و درگیر ...، بعد یک موقعی می‌بینم که در همین خرابه هستم.

خطورات ملکی و ربّانی و حجّت شناسی / خطورات نفسانی و شیطانی و گمراهی در دین

لذا قبور باید حالش، حالی باشد که انسان را از دنیا زده کند، نه این که به دنیا دل ببندد. چرا؟ چون خطورات نفسانی و شیطانی به ذهن نیاید و همیشه با خود بگویم: آخرش، این است که در این خرابه می‌آیم. لذا باید به این‌جا برسد که بگوید حالا این‌قدر هم دویدم و تلاش کردم، نهایتش چیست!؟

آن‌وقت اگر این حال برایش پیش آمد، طبیعی است این شخص، مطیع پروردگار عالم می‌شود و دیگر هر چه پروردگار عالم بگوید، باور دارد. هر چه انبیاء بگویند، باور می‌کند. هر چه حضرات معصومین(عليهم صلوات المصلّين)  بیان کنند، باور می‌کند. هر چه اولیاء خدا بیان می‌کنند، باور می‌کند و از خطورات ملکی به ربّانی می‌رسد و در خطورات ربّانی به عینه می‌بیند.

خیلی از بزرگان و اعاظم به واسطه این که در دنیا بودند، امّا به آن دل نبستند و به هیچ عنوان اهل دنیا نبودند، دارای خطورات ربّانی بودند. این‌ها هم تمامش به این خاطر است که فکرشان دائم خداست. شاید یک دلیل که می‌گویند: دائم الذکر باشید، همین است. ذکر یعنی یاد. انسان وقتی ذکری را دائم تلقین کند و بگوید، یاد او هم مدام یاد آن ذکر و حتّی خوابش هم همان ذکر می‌شود.

اولیاء خدا هم چون دائم یاد خدا هستند، همه وجودشان هم خدایی می‌شود، مثلاً چشمانشان هم خدایی خواهد شد. کما این که در دعا داریم:  «اللَّهُمَ‌ عَرِّفْنِي‌ نَفْسَكَ‌ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي».

اتّفاقاً این که بیان کردم، هر ساعت به یاد حضرت حجّت(عج)  باشید و حداقل یک دعای سلامتی بخوانید، خوب است که قبل از آن هم این دعای  «اللَّهُمَ‌ عَرِّفْنِي‌ نَفْسَكَ‌ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي...» را هم بخوانید. خدایا! من را با خودت آشنا کن که اگر من تو را نشناسم، نبی‌ات را نمی‌شناسم. اگر هم رسولت را نشناسم، حجّتت را هم نخواهم شناخت. خدایا! حجّتت را به من بشناسان که اگر حجّتت را نشناسم، از این دین گمراه هستم و سردرگم خواهم ماند.

یک دلیل این  «ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»  همین خواطر نفسانی است. حبّ به دنیا و مافیهای آن. یک دلیل شناخت حجّت، خطورات ملکی و ربّانی است. کسی حجّت‌شناس می‌شود که خطوراتش، ملکی و ربّانی باشد. آن‌وقت می‌فهمد، می‌بیند و به جاهایی می‌رسد.

پیشگویی‌های امام المسلمین از لسان آسیّد حسن نصرالله

من چند نمونه برای این مطلب که خطورات ملکی و ربّانی انسان را به چه جاهایی سیر می‌دهد، بیان کنم که جالب است. در سال ۱۳۸۵ (تقریباً ده سال پیش) گروهی از طلّاب حوزه علمیّه قم به لبنان رفته بودند و دیداری هم با سیّد حسن نصرالله، این مرد الهی داشتند. بعد از صحبتی که ایشان برای طلّاب بیان کرده بودند، چند قضیّه را هم راجع به سیّد عظیم‌الشّأن رهبر انقلابمان، حضرت امام خامنه‌ای بیان فرموده بودند که ایشان را بشناسید.

ببینید وقتی کسی از خطورات نفسانی دور شد، با این که در دنیا هست، با دنیا نیست و با خداست، به کجا می‌رسد! ایشان چند قضیّه را فرمودند که من یکی دو مورد را انتخاب کردم و بیان می‌کنم.

در مورد عقب‌نشینی اسرائیل فرمودند: همه معتقد بودند که محال است اسرائیل از مرزها عقب‌نشینی کند، آن هم بدون قید و شرط! ما خدمت آقا رفتیم، فرمودند: من تحلیل شما را قبول ندارم. ولی این را هم صریح نفرمودند.

بعد از چند روز فرماندهان ما به تهران خدمت آقا رفتند. عادتاً هم طول عمر مسئولیّت این‌ها دو سال بود. چون معمولاً به شهادت می‌رسیدند و ... لذا عدّه‌ای از این‌ها برای جانشینی فرماندهان شهید آماده شده بودند. آن‌ها می‌گفتند: ابتدا فقط برای نماز از آقا اجازه گرفته بودیم. بعد هم درخواست دست‌بوسی کردیم. بعد خود آقا فرمودند: کمی صحبت کنیم. فرمودند: پیروزی شما خیلی نزدیک است، نزدیک‌تر از آنچه که به ذهن شما برسد! همه شما با چشمان خود خواهید دید. پرسیدند: همه کسانی که در مجلس هستند؟ فرمودند: بله، همه شما. معمولاً هم این‌طور بود که برخی از کسانی که برای دیدار و ... می‌آمدند، شهید می‌شدند.

سیّد حسن نصرالله می‌فرماید: بعد از چند روز ما دیدیم که اسرائیل فرار کرد و اتّفاقاً همه کسانی که در آن جلسه بودند، همه زنده بودند.

این، خطورات ربّانی و الهی می‌شود. آن کسی که خدایی و الهی باشد و به دنیا دل نبندد، می‌بیند آن چیزی را که حقیقت هست.

سیّد حسن نصرالله نقل دیگری کردند و فرمودند: وقتی ما در جنوب لبنان پیروز شدیم، خدمت آقا رسیدیم. من با تأسّف و ناامیدی گفتم: حضرت آقا! هجده سال طول کشید که جنوب لبنان را آزاد کردند. فلسطین چقدر طول می‌کشد؟ آقا فرمودند: حالا که پرسیدید می‌گویم که اعتقاد دارم آزادی قدس، کمتر از آن، طول می‌کشد.

این‌ها چیست؟ نگاه الهی است. معلوم است کسی که در مطالب نفسانی، غوطه می‌خورد، این‌ها را باور نمی‌کند. سال ۱۳۸۵ هنوز فتنه ۸۸ نشده که آقا چنین مطالبی را بیان فرمودند. بحث من اخلاقی است، منتها ناچارم برخی از این نکات را بگویم که ببینیم وقتی انسان از دنیا و مافیها برید، به کجا می‌رسد.

لذا بیان کردیم که علّت خطورات نفسانی و شیطانی، دنیا را به چشم بقا نگاه کردن است. اگر به این حال به دنیا نگاه کنی، این‌طور هستی. امّا کسی که آخرت‌بین است، صددرصد یقینی است که عمر دنیا را هم می‌داند. البته برخی مواقع، مأمور به سکوت هستند. آن که را اسرار حقّ آموختند، مهر کردند و دهانش دوختند. ولی بدانید آن کس که اخروی شود، حتّی اتمام دنیا و مافیهای آن را هم می‌داند. نه این که مثلاً بگوید: فلان موقع، فلان اتّفاق می‌افتد. این که یک چیز خیلی طبیعی است، بلکه او اتمام دنیا را می‌داند.

بعد در اتمام صحبت‌هایشان فرمودند: من تعجّب می‌کنم که حضرت آقا در لبنان بسیار محبوب هستند - حالا هنوز سال ۸۸ هم نشده - امّا گاهی در ایران انتقاداتی هم به آقا می‌شود و با ایشان مخالفت‌هایی صورت می‌گیرد. در این زمان لبنانی‌ها با تعجّب و ناراحتی می‌گویند: این‌ها آقا را نشناختند و قدر او را نمی‌دانند.

آقا سیّد حسن نصر الله - که خداوند وجود ایشان را از تمام بلایا حفظ کند - فرمودند: این سرزمین(لبنان) یک روز هم تحت ولای امیرالمؤمنین نبوده و شیعه هرگز حاکمیّت بر آن نداشته است. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، هزار و چهارصد سال، شیعه مستضعف و فقیر بود. ما تا سی سال پیش یک مؤسّسه و یا مدرسه نداشتیم، امّا شیعه امروز قوی‌ترین طایفه لبنان است. از لحاظ نظامی قوی‌ترین نیرو هستیم. از لحاظ نیرو با اسرائیل مقایسه شدیم. حزب‌الله بزرگ‌ترین حزب سیاسی لبنان است. یکی از ممتازترین رادیوها و بهترین شبکه‌های عربی را - که المنار باشد - برای حزب‌الله داریم. شیعه، قوی‌ترین جریان را در لبنان دارد و الآن برعکس گذشته که ما از دیگران تقیّه می‌کردیم، دیگران از ما تقیّه می‌کنند. ما آینده را برای خودمان می‌دانیم. امیدواریم اسرائیل - چون منتظر محقّق شدن همان فرمایش امام المسلمین هستند - یک روز حماقت کرده و به جنوب لبنان حمله کند. زیرا آنچه ما آماده کردیم، به ذهن شارون (آن موقع در سال ۱۳۸۵ که شارون بود) هم نمی‌رسد.

هجمه‌ بیگانگان و طرفدارانشان، به هر فرد مدافع ولایت!

من نکته‌ای را بیان کردم که لازم است توضیح بدهم. برخی افراد مطالبی را بیان کردند که به نظر بنده، جواب این‌ها اصلاً سکوت هست، امّا برای این که مطلب روشن شود، ناچارم که مطالبی را بیان کنم. من در درس خارج فقه و اصولم نکاتی را بیان کردم که آن بحث، موجود است. بیان کردم: اتّفاقات سریعی دارد در عالم به وجود می‌آید و زمان هم به سرعت می‌گذرد. همان‌طور که قبلاً بیان کردیم: اتّفاقاتی به خصوص در عربستان رخ می‌دهد که دارید می‌بینید این‌ها به وجود آمده است. اتّفاقاتی هم در شرف وقوع است.

امّا برخی از آقایان که معلوم است از جای دیگری سوخته‌اند، امروز مباحث را به سخره می‌گیرند. ما از این‌ها ابایی نداریم. ما بیان کردیم: اتّفاقاتی می‌افتد و عمر این انقلاب هم نهایتاً تا پنجاه سال خواهد بود و إن‌شاءالله ظهور به فضل و کرم الهی نزدیک است. ما در همان جلسه بیان کردیم که معنای روایت  «کذّب الوقّاتون» [۱] چیست. گفتیم:  «کذّب الوقّاتون»  دو نوع است، نوع اوّل این است که روز و ساعت و ماه را تعیین کنیم که کسی آن را نمی‌داند و کسی هم نمی‌تواند تعیین کند. امّا نوع دوم که برخی از اعاظم بیان کردند که حتّی برای برخی، معلوم و مشخّص است، منتها بیان نمی‌کنند و این، به این معنا نیست که ندانند. منتها به این خاطر که بعضی که دکّان و بازار می‌زنند و خودشان را نائب امام زمان جا می‌زنند، سوء استفاده نکنند، چیزی نمی‌گویند. امّا حوادث نشان می‌دهد که ظهور نزدیک است.

حالا یک عدّه که معلوم است دلیلشان چیست، می‌آیند این مطلب را مثلاً به جریان انحرافی دولت قبل و ... ربط می‌دهند. ما هم می‌دانیم دلیل آن‌ها چیست. یکی از آن دلایل دفاعی است که ما از امام المسلمین می‌کنیم و این‌ها سوخته‌اند و از این باب مطالب خود را بیان می‌کنند.

امّا بنده باز هم این را از شما جوانان، طلّاب، اساتید محترم دانشگاه و حوزه‌های علمیّه درخواست می‌کنم که این قضیّه امام و امّت را که قرآن هم فرموده، جا بیاندازید و روی آن کار کنید. من بیان کردم: بحث شورای رهبری نداریم. آن‌جایی که امام حسن، امام هستند، با این که هر دو بالقوّه امام هستند، دیگر امام حسین(ع)، امام نیست. یک امام بیشتر نداریم و همه امّت هستند. قرآن را مطالعه کنید. در یک روایتی داریم که یک کسی از امام حسین سؤال(ع) شرعی کرد و حضرت فرمودند: «إرجع الی امامی الحسن». یعنی برو به امامم، حسن بگو. می‌خواهد بیان کند که فقط یک امام بیشتر نداریم. لذا در این مورد امام و امّت خوب کار کنید.

منتها مثل این‌ها مثل کسانی است که  «ولا تقربوا الصّلاة و انتم سکاری» [۲]، یک جایی را می‌گیرند (ولا تقربوا الصّلاة) و مطلب دیگر را رها می‌کند (و انتم سکاری). اگر راست می‌گویید و انسان و آدم هستید، همه مطلب را بگویید. البته معمولاً همین‌طور است و بیان کردم که این‌ها در جاهای دیگر سوخته‌اند که الآن این‌طور بیان می‌کنند. جالب است که دوستان برای من بیان کردند که درست همین چیزهایی را که این‌طرف گفتند، بیگانگان هم همین‌ها را بیان کردند که معلوم است خوب رصد می‌کنند، به خصوص این یهودی‌ها و صهیونیست‌ها.

این را دیگر خوب می‌دانید که این وهابیّت ملعون بازوی یهود است و من این را بارها بیان کردم که یهود، دو بازو به نام وهابِیّت و بهائیّت دارد. بهائیّت را در تشیّع قرار داد، موفّق نشد، به خاطر همان وجود مقدّس حضرت حجّت(روحی له الفداء)  و علمائی که متّصل هستند. لذا لو هم رفتند، می‌دانید دیگر، برخی از این‌ها را در حیفا دفن کردند و معلوم شد که بهائیّت تراشیده خود شهود ملعون هست. شما دیگر این‌ها را بهتر از من می‌دانید و جوانان هم بحمدلله امروزه خودشان آگاه هستند.

وهابیّت ملعون هم که شک نکنید این‌ها یهودی هستند، آل سعود از درعه آمده‌اند. درعه هم آن‌جایی است که المیرالمؤمنین سپرشان را دادند و یهودی بودند و ... قصّه مفصّل است، بخوانید. بحث من در این‌جا این نیست. این‌ها معلوم است با هم هماهنگ است و مطالبی که دارند یکسان است.

از جمله مطالبی که بیان کردند، این است که گفتند: این مطالبی که بیان شده، مانند مطالب جریان انحرافی است! آخر آدم‌های احمق یک مقدار مطالعه کنید، «الحمدللّه الذی جعل عدوّنا من الحمقاء». اوّل کسانی که راجع به جریان انحرافی صحبت کردند، بنده و آیت‌الله علم الهدی بودیم. مطالبش موجود است. در آن زمان، ما به بزرگوارانی که در آن زمان، مسئولیّت داشتند و الآن هم در مجلس شرف حضور دارند بیان می‌کردیم که این فرد جریان انحرافی را به وجود آورده و آن بنده خدا را بیچاره می‌کند. منتها با وجود همه این مطالب یک مقدار از حرف ما را بیان کردند و گفتند: فلانی چنین چیزی گفته، آیا این همان جریان انحرافی دولت قبل نیست!؟ بنده خدا! این جریان انحرافی را که ما خودمان اوّل مطرح کردیم. یک چیز جدیدی بگویید.

بعد هم ما در صحبت‌هایی که در بحث اقتصاد مقاومتی در شذرات داشتیم که تمام مباحثش موجود است، در آن زمان اخطار دادیم و همان موقعی که آن فرد دست آقا را نبوسید، گفتیم: آقا! این خطر به وجود آمد و این رفت که متأسّفانه برود سقوط کند. بعد گفتیم: این بنده خدا که کنارش هست، او را بیچاره و گرفتار می‌کند. این جریان انحرافی است. آن زمان که از مکتب ایرانی و مردم اسرائیل و ... حرف زد، گفتیم که این جریان انحرافی است. همه این‌ها را ما بیان کردیم، حالا شما می‌گویید: حرف‌های این‌ها جریان انحرافی است!؟

چقدر هم جالب است که شما با آن طرف آبی‌ها هم هماهنگ هستید. چگونه است!؟ معلوم می‌شود خیلی با هم رفیق هستید. ما که از این مطالب و هیاهوهای شما ابا نداریم و نمی‌ترسیم. من سرباز هستم، سرباز که از این چیزها هراسان نیست. بنده که آقا نیستیم، سرباز کوچکی هستم. برخی‌ها آقا هستند و می‌ترسند که آقایی‌شان از بین برود. بنده خودم را سرباز این نظام و سرباز وجود نازنین امام المسلمین می‌دانم، همان‌طور که خودمان را سرباز امام راحل می‌دانستیم. اعتقاد داریم که ما همه یک قطره در این امّت بزرگ هستیم.

لذا این فریب‌کاری‌ها و مطالب کاری از پیش نمی‌برد. وقتی شما به بزرگان اهانت می‌کنید، دیگر بنده که کسی نیستم. به آیت الله جنّتی، آن مرد بصیر الهی و عظیم‌الشّأن چه اهانت‌هایی شده است! خیلی از مراجع سنّشان از ایشان بزرگ‌تر است، امّا ببینید برای ایشان چقدر لطیفه درست کردند. مگر از چه ترسیده‌اند که این‌طور به ایشان حمله می‌کنند؟ بدانید آیت‌الله جنّتی خودشان می‌توانستند مرجع باشند. ایشان به قدری در زهد و تقوا بالا هستند که حتّی نافله‌شان هم ترک نمی‌شود. ولی خودشان را برای این نظام سرباز می‌دانند.

آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی را هم به سخره می‌گیرند و آن طرفی‌ها فیلم می‌سازند و شما هم در این طرف با آن‌ها هماهنگ هستید. به آیت‌الله العظمی نوری همدانی هم همین‌طور اهانت می‌کنید. شما این علّامه بزرگوار، علّامه مصباح، این مرد الهی را هم مورد هجمه قرار دادید. ایشان در تقوا هستند و واقعاً کتوم هستند.

لذا این را بدانید که هر که از ولایت دفاع کرد، به او حمله‌ور شدند. می‌توانید سیر کنید ببینید. آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی، آیت‌الله العظمی نوری همدانی، ... . یک زمانی آیت‌الله العظمی وحید جمله‌ای بیان کردند که سبب شد باند شیرازی‌ها - که همه این‌ها مانند هم هستند - به ایشان هم اهانت کنند. یعنی تا کسی یک مقدار خودش را به سمت ولایت نشان دهد، به او هجمه می‌کنند. خوب معلوم است هجمه‌های شما برای چیست. ما از این هجمه‌ها و هیاهوهای شما عقب نمی‌نشینیم، ما سربازیم و خودمان را سرباز کوچک ولایت می‌دانیم. کسی که در این دنیا برای آقایی بیاید، بدبخت است، معلوم است که هوای نفس در سرش هست.

پس شما در این مورد که آسیّد حسن نصرالله به نقل از آقا فرمودند که کمتر از هجده سال دیگر ...، چه می‌گویید؟ بروید به آقا هم بگویید که شما چرا این حرف‌ها را زدید!؟

مبشّرات ظهور از لسان بزرگان

حضرت امام المسلمین

حضرت آقا در عید فطر سال ۸۷ بیان فرمودند: نسل کنونی فلسطین شکست قطعی اسرائیل را خواهد دید.

یا در پیام حجّ سال ۸۷ فرمودند: من با اطمینان کامل می‌گویم تحقّق کامل وعده‌های ظهور برای تمدّن نوین اسلامی در راه است.

در اسفند ۸۸ (بعد از قضایای فتنه ۸۸) فرمودند: همه آرزوی انبیاء و اولیاء، استقرار عدل، نجات مستضعفین، نابود کردن ظلم در سطح جهان، به دست شما ملّت ایران، قابل عمل است. دولت اسرائیل در سراشیبی تند سقوط است.

آیت‌الله العظمی بهجت

آیت‌الله ناصری اصفهانی جمله‌ای را از آیت‌الله العظمی بهجتنقل کردند که خیلی مشهور هست. ایشان فرمودند: خدمت آیت‌الله العظمی بهجت بودیم، عرض کردم: حاج آقا! مبشّراتی در مورد ظهور امام زمان(عج)  و نزدیک بودن آن، خدمتتان هست؟

فرمودند: بله.

عرض کردم: می‌شود بفرمایید؟

فرمودند: من دوستی دارم که تشرّف محضر حضرت دارند، به منزل ما آمد، از او سؤال کردم: تازگی محضر حضرت ولی‌عصر(روحی له الفداء)  تشرّف داشتی؟

گفت: بله.

گفتم: از ظهور و فرجشان سؤال نکردی؟

گفت: چرا، پرسیدم.

گفتم: حضرت چه فرمودند؟

گفت: من سؤال کردم: یابن رسول الله! فرج شما برای عامّه مسلمانان چه وقت است؟

فرمودند: نزدیک است.

عرض کردم: یابن رسول الله! من هم زمان ظهور شما را درک می‌کنم؟

حضرت فرمودند: پیرمردتر از شما هم درک می‌کنند!

آیت‌الله ناصری می‌فرمایند: بنده از آقای بهجتسؤال کردم این دوست شما چند سالشان است؟

فرمودند: حدود شصت و دو سال.

بعد می‌فرمایند: برادرها! فرج نزدیک است.

این مطلب را ایشان حدود سال ۸۰ بیان فرمودند.

علّامه طباطبایی

علماء آذربایجان غربی، خدمت علّامه محمّد حسین طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان رسیده بودند. یکی از علماء سلماس گفتند: وقتی خدمت علّامه بودیم، من از ایشان سؤالی پرسیدم. بعد از اتمام جلسه ما، علّامه داشتند سمت منزل امام می‌رفتند. به علّامه گفتم: این انقلاب را چگونه می‌بینید؟ علّامه طباطباییفرمودند: این انقلاب متّصل می‌شود به انقلاب جهانی امام زمان(عج).

آیت‌الله العظمی نوری همدانی

آیت‌الله العظمی نوری همدانی می‌فرماید: این نظام را مقدّمه ظهور آقا امام زمان(عج) می‌دانم.

علّامه محمّدحسین حسینی طهرانی

در کتاب مطلع انوار که یادداشت‌های علّامه طهرانی است، مطلبی آمده است که بدین مضمون است: علّامه می‌فرمایند: در مشهد، آیت‌الله العظمی بهجتبه منزل ما آمدند. ضمن صحبت‌هایمان گفتیم: در ابتدای تفسیر عیّاشی، جلد دوم، دو روایت آمده که از آن‌ها می‌توان زمان ظهور را فهمید. بعد از آن‌ حساب و کتاب‌های ریاضی، به این نتیجه رسیدیم که چهارده در چهارده می‌شود. یا چهارده، پانزده و یا نهایتاً شانزده. شاهدی هم داریم که برخی از اهل علم گفته‌اند: دو چهارده به هم نزدیک شود، ظهور هست.

هشدار! فضای غبارآلود فتنه اکبر، حتّی برای سینه‌چاکان ولایت!

من قبلاً بیان کردم: از ۱۴۰۰ در ۱۴۰۰ لحظه‌شماری کنید. یعنی ما الآن در سال ۱۳۹۴ هستیم که دیگر دارد تمام می‌شود و به سرعت می‌گذرد. ۱۴۰۰ هجری شمسی که آمد، بزرگان ما، اعاظم ما، آیت‌الله مولوی قندهاریبارها فرمودند که از آن لحظه به بعد نه روزشماری، بلکه لحظه‌شماری کنید برای ظهور!

مطلب دیگری هم که من بیان کردم: نهایت این انقلاب، تا پنجاه سال است. شاید هم زودتر شد، اصلاً بیان شده:  «الدعاء یرد القضاء» [۳]، ما نگفتیم چه زمانی؟ گفتیم: تا آن زمان. ای بسا زودتر.

یک نوع دیگر هست که دو تا چهارده کنار هم باشد، یعنی مثلاً نهایتش این است که هزار و چهارصد و چهارده هجری شمسی. ما این مطالب را می‌گوییم و ابایی هم نداریم، حال شما به سخره بگیرید. مگر اتّفاقاتی که بیان کردیم، به وقوع نپیوست!؟ مگر نگفته بودیم: فتنه ۸۸ به وجود می‌آید، مگر نشد!؟ ما قبلاً به آقایان فتنه ۸۸ را بیان کرده بودیم. مگر نگفته بودیم فتنه اکبر در اه است. اتّفاقاً شما ناراحت این هستید که با بیان این مطالب، کیدهای شما برملا می‌شود. روایتی هم در این زمینه داریم که حضرت امام حسن عسگری فرمودند:  «أضعَفُ الأعداءِ كَيدا مَن أظهَرَ عَداوَتَهُ» [۴]، سست‌انديش‌ترين دشمنان، كسى است كه دشمنى خود را آشكار سازد. پیش‌گویی بزرگان و اعاظم - که بنده نوار هستم و از آن‌ها نقل کرده‌ام و إلّا خودم چیزی ندارم - کید دشمنان را برملا می‌کند. لذا این‌ها هم ناراحت همین آگاهی رساندن به مردم هستند.

اگر توضیح داده شود که فتنه اکبر دارد به وجود می‌آید و اگر مجلسین را از دست بدهیم، با داعش گره می‌خورد، مردم آگاه خواهند شد. من قبلاً این را غیرعلن در جمع مسئولین و ... گفته بودم. امّا امروز علن بیان می‌کنیم تا جوانان عزیز هشیار و بیدار باشند. لذا بیان کردم که فقط باید یک لیست واحد باشد، چه خبرگان و چه مجلس شورای اسلامی. ولو به این که امکان دارد ما از افرادی که در آن لیست واحد بیان شده، خیلی خوشمان نیاید و بگوییم: این‌ها که آن‌طور که باید و شاید، انقلابی و ولایی نیستند که درست هم می‌گویید و برخی از آنان متأسّفانه نیستند و شاید در مجلسین هم نباشند، امّا چاره نداریم. چون اگر لیست‌ها متعدّد شود، ما ضرر خواهیم کرد، چون آنان یک لیست واحد بیشتر نمی‌دهند. اگر آن‌ها پیروز شوند، قصدشان قلع و قمع ولایت و نظام هست. طوری قضیّه داعش با فتنه گره می‌خورد و با آمدن داعش در ایران، جنگ‌ها و خونریزی‌ها به وجود می‌آید و این‌قدر فضا غبارآلود خواهد شد که برخی که الآن دارند از ولایت دفاع می‌کنند و سینه‌چاک هستند، در آن زمان می‌گویند: امام راحل عظیم‌الشّأن فرمودند: اصل، حفظ نظام است و نفرمودند: اصل، حفظ رهبری است. لذا امام‌المسلمین در وادی خطر قرار بگیرند در حالی که ایشان، نائب امام زمان هستند.

من این را بالصّراحه به شما بگویم که خبرگان رهبری را تعیین نکرد. امام‌المسلمین را حضرت حجّت تعیین کرد. امام‌المسلمین نائب امام زمان است. بنده به یقین صددرصد به شما بگویم: والله! اگر کسی از امر ایشان سرپیچی کند، بداند اگر امام زمان هم بیاید، از ایشان هم اطاعت نخواهد کرد. آن که امروز در مقابل این سیّد عظیم‌الشّأن، این نائب امام زمان می‌ایستد، در آن زمان هم در مقابل خود امام خواهد ایستاد. ما رهبر را فقط رهبر نمی‌دانیم، ما فراتر از رهبری می‌دانیم، ما رهبر را نائب امام زمان می‌دانیم. ایشان، فرستاده امام زمان هستند و ما قائل به این قضیّه هستیم.

آن‌جا که آیت‌الله مولوی قندهاری که بیش از چهل سال از حضرت آقا هستند، خم می‌شوند که دست آقا را ببوسند، یعنی چه؟ آن‌جا که آیت‌الله العظمی بهاءالدّینیهم که چهل سال از ایشان بزرگ‌تر هستند، زانوی ادب در مقابل ایشان می‌زنند و می‌خواهند دست آقا را ببوسند که آقا نمی‌گذارند. آن‌‌جا که آیت‌الله ناصری اصفهانی، این مرد بزرگوار الهی، وقتی به ملاقات امام المسلمین در بیمارستان رفتند، دست آقا را بوسیدند. آقا هر چه تلاش کردند، نتوانستند جلوی این کار را بگیرند، گویی خدا یک قدرت عجیبی به ایشان داده بود که آقا نتوانستند دستشان را از دست ایشان خارج کنند. این پیرمردی که دو پاره استخوان است و قدرتی ندارد و هنوز بنده خدا مریض هستند، چنان دست آقا را گرفته بودند که بوسه بزنند، آقا تعجّب کرده بودند که چطور نمی‌توانند دستشان را از دست ایشان بیرون بیاورند. آقا خیلی خضوع دارند و نمی‌گذارند این‌طور باشد، امّا هر کاری کردند حریف آیت‌الله ناصری اصفهانی نشدند و ایشان، دست آقا را بوسیدند. چون حضرت آقا را نائب امام زمان و پرچ‌دار می‌دانند.

نقش ایرانیان در انقلاب جهانی

پیغمبر اکرم، محمّد مصطفی(ص) فرمودند:  «يَخرُجُ ناسٌ مِن المَشرِقِ فَيُوطّئونَ للمَهدِيِّ سُلْطانَهُ» [۵]، عّه‌ای از مردم در مشرق قیام می‌کنند و زمینه حاکمیّت حضرت را فراهم می‌سازند. که همین شما ایرانی‌ها هستید.

پیامبر(ص) فرمودند:  «الجَنّةُ بالمَشرِقِ»، بهشت را در مشرق می‌بینم. این‌ها نکات عجیبی است که باید بدانید.

ابن‌أبی‌الحدید معتزلی در شرح نهج‌البلاغه بیان می‌کند:  «جاءَ الأشعَثُ إليهِ وهوَ علي المِنبَرِ، فجَعلَ يتخَطّي رِقابَ النّاسِ حتّي قَرُبَ منه، ثمّ قالَ: يا أميرَ المؤمنينَ، غَلبتَنا هذهِ الحَمراءُ علي قُربِكَ ـ يعني العَجَمُ ـ فركَضَ المنبَر برِجلِه، حتّي قالَ صَعْصَعةُ بنُ صُوحان: مَالَنا ولِلأشعَثِ! ليقُولَنَّ أميرُ المؤمنينَ عليه السلام اليومَ فى العَربِ قولاً لا يزال يُذكر؛ فقال عليه السلام : مَن يَعذرْنى من هؤلاءِ الضَياطِرَةِ! يتمرَّغُ أحدُهم علي فراشِه تمرُّغَ الحِمارِ، ويَهجُر قَوما للذكر، أ فتأمُرونَنى أن أطرُدَهم، ما كنتُ لِأطردَهم فأكونَ منَ الجاهلين! أما والّذى فَلَقَ الحبّةَ، وبرأ النَّسَمة، ليضرُبنَّكُم علي الدين عَودا كما ضَربتُموهم عليه بَدءا» [۶]، اميرالمؤمنين(ع) بر بالاى منبر بود كه اشعث بن قيس مردم، را كنار زد و نزديك منبر آمد و عرض كرد: اى امير مؤمنان! اين سرخ رويان ـ يعنى ايرانيان ـ اطراف تو را گرفته‌اند. على(ع) - که بسیار حلیم و بردبار بودند - خشمناك پاى بر منبر كوبيد. صعصعة بن صوحان گفت: وای بر ما! اشعث چه كرد! اميرالمؤمنين(ع) امروز درباره عرب مطلبى را خواهد گفت كه هرگز فراموش نمى‌شود و همیشگی می‌ماند.

پس حضرت فرمود: من به اين مردمان لَندَهور چه بگويم؟ همچون درازگوش بر بسترهاى خود مى‌غلتند، آن‌گاه به من فرمان مى‌دهند مردمانى را كه همواره به ذكر خدا مى‌شتابند، از خود برانم. نه، هرگز اين كار را نمى‌كنم كه اين كار جاهلان است - امیرالمؤمنین(ع) که علم مطلق خدا هستند، این‌گونه می‌فرمایند - سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و آدم را ساخت، همان‌گونه كه شما براى مسلمان كردن عجم‌ها با آنان جنگيديد، آنان براى بازگرداندن شما به اصل دين با شما خواهند جنگيد.

امیرالمؤمنین(ع) در جای دیگری نیز فرمودند:  «كأنّي بالعجمِ فَساطِيطُهُم في مسجدِ الكوفةِ، يُعلِّمونَ النّاسَ القرآنَ كما اُنزِلَ» [۷]، گويى عجم‌ها (ايرانيان) را مى‌بينم كه در مسجد كوفه چادر زده‌اند و قرآن را همان‌گونه كه نازل شده است، به مردم مى‌آموزند.

عرب می‌خواهد از ما قرآن یاد بگیرد!؟ تجوید را بهتر از من و تو نمی‌داند!؟ پس منظور چیست؟ منظور، این است که حقیقت قرآن را باید از ما یاد بگیرند.

مگر امروز نمی‌بینیم آن سرباز رشید امام‌المسلمین، حاج قاسم را نمی‌بینیم!؟ الآن مگر نمی‌بینیم این امام امّت دارد چه می‌کند و چه وضعیّتی هست! والله اگر مردم بدانند ارتباط این سیّد عظیم‌الشّأن با امام زمان چگونه است (که بیان نمی‌شود و نباید هم بیان شود)، عبا و قبای آقا را تکه تکه می‌کنند.

پیامبر(ص) فرمودند:  «يكونُ قَومٌ مِن آخِرِ اُمّتي، يُعْطَونَ الأجْرَ مِثلَ ما يُعطى أوَّلُهْم، يُقاتِلونَ أهلَ الفِتْنَةِ، يُنْكِرونَ المُنْكَرَ» [۸]، از ميان آخر امّت من، مردمى برخواهند خاست كه پاداش و اجرشان مانند اجر و پاداش اوّلين افراد امّت خواهد بود (یعنی این‌ها هم مانند همان  «السابقون السابقون» که قرآن می‌فرماید:  «اولئک المقرّبون»، هستند). با فتنه‌گران مى‌جنگند و با منكر و زشتى مى‌ستيزند. منظور فتنه‌های قومی مانند داعش و وهابیّت ملعون که بازوی یهود هستند، می‌باشد.

حضرت صادق القول و الفعل(ع) نیز فرمودند:  «سَيأتي زَمانٌ تكونُ بَلْدةُ قُمّ و أهلُها حُجّةً على الخلائقِ، و ذلكَ في زمانِ غَيْبَةِ قائمِنا عليه السلام إلى ظُهورِهِ، و لو لا ذلكَ لَسَاخَتِ الأرضُ بأهلِها. و إنَّ الملائكةَ لَتَدْفَعُ البَلايا عَن قُمّ و أهلِهِ، و ما قَصدَهُ جَبّارٌ بسُوءٍ إلاّ قَصمَهُ قاصِمُ الجَبّارِينَ» [۹]، روزگارى خواهد آمد كه شهر قم و مردمان آن، بر ديگر مردمان حجّت باشند (البته در روایت قم، ری، فارس، عجم و ... داریم که منظور همان ایرانیان هستند). آن روزگار از زمان غيبت قائم عليه السلام ماست، تا هنگام ظهورش. اگر چنين نبود، زمين اهل خود را در كامش فرو مى‌برد. فرشتگان، بلايا را از قم و مردم قم دور مى‌كنند. هيچ ستمگرى، آهنگ بدى به آنان نمى‌كند، مگر آن كه در هم شكننده ستمگران او را در هم مى‌شكند.

حالا شما که که اهل مسخره کردن هستید، همین سخن معصوم را هم که فرشتگان بلایا را دور می‌کنند، مسخره خواهید کرد. چون اصلاً ایمان و دین ندارید. آن بزرگتان، آن مرد خاکستری‌تان که اسم نمی‌بریم اعلام کرد: ما در زمان امام، می‌ترسیدم ولایت مطلقه فقیه بگوییم و بیان نمی‌کردیم. شما اعتقاد به دین و اسلام و روایات ندارید.

در همین قضیّه اخیر که شناورهای رزمی آمریکایی به آب‌های ایران وارد شدند، وقتی آن‌ها را گرفتند، ناوهایی که در آن‌جا داشتند، خواست شلوغ‌بازی دربیاورد و شلیک‌هایی کرد، امّا سپاه چنان جوابشان را داد که دیگر سکوت کردند. دیگر از دیروز بعدازظهر دائم تماس داشتند که اشتباه شده، یک بار گفتند: این‌ها جی پی اس نداشتند و اشتباه آمدند، یک‌بار گفتند: بنزینشان تمام شده و اشتباه آمدند و ... بدبخت‌های آمریکایی چقدر ترسیدند. آمریکا رو به افول است. اگر منافقین داخلی آن را بزرگ نکنند که این‌ها دارند جان دوباره به آمریکا می‌دهند و نفس مصنوعی برایش وصل کرده‌اند، افول زدوتر از این‌ها بود. البته آمریکا هم دارد خوب جوابشان را می‌دهد و اصلاً خصوصیّت دشمن همین است. بدانید امکان دارد با کارهای این‌ها چند سال به عقب انداخته باشیم. حالا مطالبی هست که نمی‌توانم بیان کنم و همین بماند. گفت: تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.

چه کنیم تا در این دوران سرعت قبل ظهور، از ثبت ناممان در طومار سربازان آقا، عقب نیافتیم؟

لذا شرایط حسّاس است، فتنه اکبر در راه است، می‌شود از بین برود، امّا باید هشیار بود و از غفلت دوری کرد. یکی از مطالبی که برای خواطر گفتیم، این بود که انسان تا آخر عمر باید مراقبه داشته باشد و این مرحله تمامی ندارد. برای این انقلاب هم باید مراقب بود.

خلاصه عزیزان! ظهور نزدیک است، می‌خواهید سرباز امام زمان(عج)  باشید، حداقل روزی یک آیه حفظ کنید، این را جدّی بگیرید، برکتش هم داده خواهد شد. کسانی که جدّی نمی‌گیرند، می‌بازند و عقب می‌مانند. به وصل بودن زید و عمرو هم نیست، امکان دارد روزی به زید و عمرو وصل باشی، امّا امام زمان بیاید، همان زید و عمرو بگویند: کنار برو و دیگر نیا؛ چون امام زمان دستور می‌دهد. ای داد بیداد من ده سال، بیست سال، با فلانی بوده، ...، همه این‌ها را قطع می‌کنند، مراقب باشید.

پس دستورالعملی را که اولیاء خدا دادند و بنده که نوار هستم، خدمتتان بیان می‌کنم، جدّی بگیرید. روزی یک آیه قرآن جفظ کنید، چرا این‌قدر عقب می‌نشینید!؟ سربازان امام زمان، حافظ کلّ قرآن هستند. شاید شما بگویید من که نمی‌رسم حفظ کل انجام دهم، شما شروع کنید، ببینید چه برکتی بعداً می‌آید. پس اگر دلت می‌خواهد سرباز امام زمان شوی، بسم الله، یک آیه در روز حتماً حفظ کن.

دومین مطلب این است: در هر ساعت حداقل یک دعای سلامتی بخوان و به یاد آقا باش، البته باید به جایی برسد که هر لحظه یاد آقا جان باشیم. امّا حداقل را هم رعایت کنیم، خوب است، اگر دعای  «اللَّهُمَ‌ عَرِّفْنِي‌ نَفْسَكَ‌ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي...» را هم که قبلش بخوانید، خیلی عالی است.

آقا ما را می‌بیند، او شاهد و ناظر است و ما را می‌بیند. مگر می‌شود کسی هر ساعت به یاد آقا جان باشد، امّا آقا از او یاد نکند!؟ بیان کردم که شب‌ها هم که می‌خواهی بخوابی، برای ساعاتی که خواب هستی، بخوان و بعد بخواب. اگر یادت رفت و دیدی دو ساعت گذشته، قضایش را به جا بیاور، این‌ها کلید است که اولیاء الهی بیان کردند. عقب نیافتیم، دوران، دوران سرعت زیاد است. آه که نمی‌شود خیلی از چیزها را بیان کرد. والله سرعت زیاد است.

یکی از موارد دیگر این است که آخر شب، دقایقی را با آقا جان حرف بزن. حتّی اگر سربازی این را شنید که شیفت است، یا کسی در مأموریت و شیفت هست، همان ساعاتی که هر شب حرف می‌زد، باز هم در همان ساعات حرف بزند.

اوّل سلامی به محضر مبارکش بدهیم،   «السّلام علیک یا مولای یا بقیّة اللّه»، آقا جان! این‌قدر طول کشیده که برخی‌ها باور نمی‌کنند که هستی، قربانت بروم. برای مادرشان حضرت نرجس خاتون فاتحه بخوانید که کلید ورود به قلب آقا جان، مادرشان است. بگو: آقا جان! به جان مادرت قسمت می‌دهم، دلم می‌خواهد سربازت شوم. آقا! با همه بدی‌هایم دلم می‌خواهد سربازت شوم، فدای تو بشوم.

آقا جان! مظلومیّت شیعه و غریبی نائبت را می‌بینی. خودت غریبی، نائبت هم غریب است. آقا جان! غریبی دوستانت را می‌بینی. عنایت کن، آقا جان! دست ما را بگیر، دلم می‌خواهد سربازت باشم، بد هستم، آلوده هستم، گناهکار هستم، امّا شما یک نگاه کنی تمام است. یک نگاه به عمق وجودم کن و حالم را متغیّر کن.

در زمان سال تحویل محضر یکی از اولیاء خدا بودیم، یادم نمی‌رود، وقتی می‌گفت:  «یا مقلّب القلوب و الابصار»، می‌گفت: یابن الحسن! معلوم می‌شود مقلّب القلوب شما هستی.   «یا محوّل الحول و الاحوال»، می‌گفت: یابن الحسن!

آقا جان! به جان مادرت بسمان است. آقا جان! نمی‌خواهیم شما را اذیّت کنیم، قلب نازنینتان پر از درد و رنج است، امّا چه کنیم!؟ من بیان کردم که همیشه نه، امّا مواقعی که دیدی گره باز نشد و اشکت جاری نشد، بگو: آقا جان! به جان عمّه جانت زینب! به جان آن عمّه غم‌دیده‌ات! به جان آن عمّه کتک‌خورده‌ات! به جان آن لحظه‌ای که عمّه جانت می‌خواست از آن دختران کوچک دفاع کند و آن نانجیب معجر از سرش کشید!

..................

پی نوشت ها:

[1] . الغيبة للطوسي : ٤٢٦ / ٤١١ .

[2] . نساء/ 43.

[3] . مكارم الأخلاق : ٢/٧/١٩٧٨ .

[4] . أعلام الدين : ٣١٣ .

[5] . كنز العمّال : ٣٨٦٥٧.

[6] . شرح نهج البلاغة : ٢٠/٢٨٤.

[7] . الغيبة للنعماني : ٣١٨/٥.

[8] . المطالب العالية : ٤/٣٣٧/٤٥٤٤.

[9] . بحار الأنوار :٦٠/٢١٣/22

منبع:مهر.


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین