کد خبر : ۶۸۹۲۵
تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۸
پای درس اخلاق آیت‌الله قرهی

پشتیبانی یهود از باند «شیرازی‌»ها

باند شیرازی‌ها (شیعه انگلیسی) که سبب اختلاف‌افکنی شدند، از طریق یهود پشتیبانی می‌شوند. آن‌ها به فتوای مراجعمان که بیان فرمودند «نباید لعن علنی بیان شود» هم اعتراض کرده و به این مراجع بزرگوار، اهانت و جسارت می‌کنند.

عقیق:آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران تازه‌ترین جلسه اخلاق خود را که در شب میلاد فرخنده پیامبر(ص) و امام صادق(ع) برگزار شد، به این موضوع اختصاص داد که مشروح آن در ادامه می‌آید:

خدای احد، دین واحد و امّت واحد!

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم

«کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فیهِ إِلاَّ الَّذینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیم‏»

پروردگار عالم، احد است، در نتیجه دینش هم یک دین، بیش نیست. تمام انبیاء الهی برای یک مطلب آمده‌اند و آن هم توحید و دعوت به بندگی خداست.

جالب است با این که انسان‌ها متعدّد هستند و از لحاظ رنگ و نژاد و قبیله متفاوتند «وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا»، امّا باز هم خداوند همه را یک امّت می‌داند. آنچه از ذات احدیّت صادر می‌شود، اگر نگوییم أحد است، شبه أحد است.

دین هم عندالله تبارک و تعالی، یکی است «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» و آن، اسلام است. اهل کتاب هم در آن، اختلاف نکردند، مگر بعد از آن که به حقانیّت آن، آگاه شدند «وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ». این اختلاف افکنی آنان هم فقط به خاطر حسدشان بود، «بَغْیاً بَیْنَهُمْ». خدا هم محاسبه چنین افرادی را به سرعت انجام می‌دهد، «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَریعُ الْحِساب».

خدا نمی‌خواهد با به ظاهر ادیان دیگر مخالفت کند (به کلمه «به ظاهر» دقّت کنید؛ چون دین فقط یکی است و حتّی کلمه «ادیان» هم زاییده ذهن بشر و نادرست است)، بلکه می‌خواهد بگوید: از اوّل فقط اسلام بوده و الآن هم اسلام هست.

در مورد ابراهیم خلیل هم فرموده: «ما کانَ إِبْراهیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین‏». یعنی حضرت ابراهیم هم تابع همین دین واحد خدا بود. البته طبیعی است در هر زمانی با توجّه به نیازها و شرایط موجود، یک کتاب الهی آمده، امّا مع‌الأسف وقتی بشر در آن کتاب، تحریف ایجاد کرده، کتاب دیگری آمده و إلّا همه انبیاء برای یک موضوع و یک دین آمده‌اند.

حالا چون میان انبیاء تفاوتی نیست و همه برای یک دین آمدند، می‌فهمیم که امّت هم یکی است.

بارها بیان کردم که باید به الفاظ قرآن، دقیق شد؛ قرآن لفظ مسیحی و کلیمی ندارد و آن‌ها را یهود و نصارا معرّفی می‌کند؛ چون خدا می‌خواهد بگوید: این‌طور نیست که قبلاً دین مسیحی و کلیمی و حالا دین اسلام بوده باشد، بلکه همه، یک دین بوده و هست.

انذار حقیقی تمام انبیاء

«آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیر» وقتی بیان شده که این آیه را بعد از نماز عشاء بخوانید، به دلیل این است که ما در آخرین نماز خود که بعد از آن می‌خوابیم، بگوییم: خدایا! ما هیچ فرقی بین رسل تو، قائل نیستیم و می‌دانیم همه برای دعوت به وحدانیّت تو آمده‌اند و ما هم شنیدیم و اطاعت کردیم.

لذا همان‌طور که بیان شد، امّت، واحد است «کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً»، «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ» پس به تحقیق خدا پیامبران را مبعوث کردکه به این امّت واحد، بشارت دهند.

اصلاً خدا می‌خواهد همه واحد شوند و اختلافات رنگ و نژاد و ... که بین انسان‌ها وجود دارد، فقط به جهت شناخت همدیگر است «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا»، امّا همان‌طور که می‌بینیم در همان آیه فرموده: « إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ». پس همه یک امّت هستند.

پیامبران آمدند تا اختلافات را از بین ببرند، امّا آن‌ها که اختلاف می‌کنند، اختلافشان بعد از آمدن دلایل روشن و از روی حسادتشان بوده است. «وَ مَا اخْتَلَفَ فیهِ إِلاَّ الَّذینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ»، پس به تحقیقی خداوند اهل ایمان را در این اختلافات هدایت خواهد کرد «فَهَدَى اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ» و خداوند هر کس را که بخواهد، به آن صراط مستقیم خود که یکی بیشتر نیست، هدایت می‌کند، «وَ اللَّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیم‏».

پس خدا، احد است، دینش هم احد است، میان انبیاء هم فرقی نیست؛ چون همه برای یک مطلب آمده‌اند و امّت هم باید واحد باشند. حالا می‌شود بین خود مسلمین، تفرقه باشد؟! اگر این‌طور باشد، یعنی متوجّه حقیقت دین نشدیم.

آیاتی را که در این جلسه بیان می‌کنیم، آیات وحدت در قرآن است، به عنوان مثال در سوره انعام نیز آمده: «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنا وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسى‏ وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنین‏ وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیى‏ وَ عیسى‏ وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحین وَ إِسْماعیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطاً وَ کلاًّ فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمین وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیم» پس همه انبیاء با یک هدف آمده‌اند و فرقی میانشان نیست.

«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِکُمْ إِصْری قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدین‏» از این آیه هم متوجّه می‌شویم که از تمامی پیامبران یک میثاق واحد گرفته شده است.

«أَ فَغَیْرَ دینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُون‏» آیا آن‌ها به دنبال دینی غیر از دین خدا که یکی بیشتر نیست، می‌گردند؟! در حالی که تمام آنچه در آسمان‌ها و زمین است، تسلیم آن هستند.

«قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى‏ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى‏ وَ عیسى‏ وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون» در این آیه نیز خطاب به پیامبر اکرم بیان شده که بگو: ما به تمامی انبیاء گذشته ایمان داریم و بالصراحه نیز می‌فرماید: فرقی میان آن‌ها نمی‌گذاریم؛ چون همه از طرف خدا هستند و اختلافی میانشان وجود ندارد.

 

«وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرین‏» حالا اگر کسی غیر از اسلام، دینی را بجوید و طلب کند، خدا از او نمی‌پذیرد.

 

لذا بدانید یهود و نصارا و ... دین‌های من در آوردی هستند و دین خدا، یکی بیشتر نیست و آن، اسلام است.

تقوای حقیقی و بزرگ، حفظ وحدت است!

در این آیات، بعد از بیان یکی بودن انبیاء الهی و دین خدا،به رفتارهای کافران اشاره کرده و آنان را که در مقابل دین خدا ایستاده‌اند، معرّفی می‌کند، امّا بعد از این آیات، به اهل ایمان خطاب کرده و می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون‏» ای مؤمنان! تقوای خدا را پیشه کنید و حق تقوا را به جا بیاورید و نمیرید، مگر این که مسلم باشید.

ما از کلمه تقوا، دوری از گناه را برداشت می‌کنیم، این، صحیح است، امّا تقوای حقیقی و بزرگ را در آیه بعدی توضیح می‌دهد که همان اعتصام به حبل الله، وحدت و پرهیز از تفرقه است. می‌فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا‏»، به حبل خدا اعتصام بجویید.

امامت، عامل وحدت امّت است!

حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: «نَحْنُ‏ حَبْلُ‏ اللَّهِ‏ الَّذِی‏ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)». لذا این نشان می‌دهد که امّت بدون امام نمی‌تواند جلو برود و به تفرقه می افتد.

اتّفاقاً یک عدّه بعد از پیامبر، همین کار را کردند و از حبل الهی دور شدند و همین، عامل تفرقه مسلمین شد. با این که پیامبر بارها و بارها ولایت امیرالمؤمنین را اعلام کرده بودند (این مطلب را تاریخ الدمشقیّه که از منابع اهل جماعت است هم بیان می‌کند) امّا در اواخر عمر خود می‌ترسیدند که نکند امّت حمل بر خویشاوندی کنند و متوجّه ولایت ائمّه نشوند.

شیخ مفید عزیز می‌فرمایند: یک دلیل ازدواج‌های پیامبر همین بود که با انتخاب امیرالمؤمنین یک عدّه نگویند: بحث فامیلی و خویشاوندی است. چون پیامبر به ظاهر داماد دیگری هم بودند.

وقتی ابن ابی الحدید معتزلی گفته می‌شود که چرا شرح نهج البلاغه را نوشتی؟ می‌گوید: من کسی را مثل علی ندیدم، خود خلفا تبیین کردند: «لو لا علی لهلک عمر و ...» پس من چرا به علی نپردازم؟!

لذا خداوند هم فرمود: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ‏» وقتی تبیین به امّت واحد می‌شود، باید بدانیم که در هر زمان یک امام هم بیشتر نیست. برای همین این موضوع آن‌قدر اهمیّت دارد که خداوند به حبیبش این‌گونه خطاب می‌کند که اگر این کار را انجام ندهی، گویی تمام رسالتت را ابلاغ نکرده‌ای!

خداوند این هشدار را به کسی می‌دهند که خودشان در شأنش فرمودند: «لو لاک لما خلقت الافلاک». آن که اشرف انبیاء است. آن که در شب معراج طبق آیات قرآن دو قوس یا کمتر از آن، با خدا فاصله داشت، این، یعنی چه؟ مگر خدا جسم است؟! کسی نمی‌فهمد یعنی چه و حتّی در زمان ظهور هم که عقول کامل می‌شوند، متوجّه درک حقیقت آن نخواهند شد و از آیات مشکله قرآن است.

حالا خدا به این حبیبش می‌فرماید: اگر ولایت امیرالمؤمنین را تبلیغ نکنی، گویی رسالتت را انجام نداده‌ای. از طرفی هم خدا می‌داند که پیامبر نگران است و از اختلاف امّت می‌ترسد، لذا می‌فرماید: « وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین» نگران نباش، خدا تو را محافظت می‌کند و ضمناً قوم کافر که یک معنای کفر در این‌جا کفر نعمت است، هدایت نخواهند شد.

پس امّت باید واحد می‌بود امّا تفرقه ایجاد شد. در حالی که امامت، عامل وحدت است و همه چیز در آن موجود است و اگر باشد، همه کارها سامان می‌گیرد، امّا اگر نباشد، دنیا از بین می‌رود.

وجود مقدّس حضرت عصمت الله الکبری، فاطمة الزهرا(علیها السلام) می‌فرمایند: «الْإِمَامَةُ نِظَامُ‏ الْأُمَّة» امامت، رشته کار امّت است و همه چیز به وسیله آن، به وجود می‌آید و درست می‌شود.

بعد هم می‌بینیم که همین امام، برای حفظ اتّحاد، در مورد حقّش هم سکوت می‌کند تا اختلاف به وجود نیاید و دین، حفظ شود و لذا می‌فرماید: همان قرآن را به عناون حبل الله داشته باشید، کفایت می‌کند تا از تفرقه جلوگیری شود.

عاقبت تفرقه و اختلاف افکنی: روسیاهی در قیامت!

خداوند در ادامه آیه اعتصام به حبل الهی می‌فرماید: «وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُون» لذا با تفرقه انسان در پرتگاه آتش قرار می‌گیرد و با اختلافات می‌سوزد.

«وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون»‏ معلوم می‌شود افرادی که مردم را به خیر دعوت کرده و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند، رستگاران عالم هستند.

«وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیم‏» لذا در این آیه می‌فرماید: مانند افرادی که تفرقه می‌اندازند، نباشید که عذاب بزرگی در انتظارشان است.

لذا روزی می‌رسد که یک عدّه رو سیاه هستند، آن‌ها کسانی هستند که وقتی به آن‌ها گفته می‌شود: تفرقه ایجاد نکنید، اطاعت نکردند و بعد از ایمانشان، کفر ورزیدند و متفرق شدند، پس در قیامت به آن‌ها گفته می‌شود: حالا این عذاب کفرتان را بچشید، «یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُون»‏. امّا روسفیدان عالم متنعم همیشگی در رحمت خدا هستند، «وَ أَمَّا الَّذینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفی‏ رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فیها خالِدُون‏».

طومار اختلاف در ادیان و مذاهب در زمان حضرت حجّت در هم پیچیده خواهد شد!

حال، سؤال این است که این تفرقه چگونه به وجود می‌آید؟ در طول تاریخ دیده شده که این تفرقه افکنی‌ها معمولاً کار یهود است و إلّا این همه در آیات قرآن ما سفارش به اتّحاد و یک امّت واحد بودن، شدیم، بعد مگر می‌شود در میان خود مسلمانان هم تفرقه باشد؟!

اصلاً شاید یک رمز توأمان شدن ولادت پیامبر اکرم و امام صادق(علیهما السلام و الصلوة) همین حفظ وحدت است؛ یعنی راه، یکی است و باید امّت واحد از این یک راه به خدا برسند. همان‌طور که می‌دانید گاهی در مورد ولادت‌ها و شهادت‌های ائمّه بزرگوار، اختلافاتی هست و چند مورد بیان شده است، امّا در مورد ولادت حضرت صادق القول و الفعل، همه متّفق القول هستند که در هفدهم ربیع الاول بوده است. البته در مورد ولادت پیامبر دوازده ربیع هم بیان می‌شود، امّا اصح، همین هفدهم است.

لذا یک دلیل، همین وحدت است. وقتی حضرت حجّت(روحی له الفدا) بیایند، دیگر محور، ولایت و امامت می‌شود «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون‏» و دین، یکی است، در آن زمان ادیان مختلفی چون یهود و نصارا و ... هم نداریم، چه برسد به مذاهب مختلفی مانند حنفی، مالکی، جعفری و ... . «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون‏» وقتی از هادی الهی تبعیّت شود، دیگر خوف و حزنی برای انسان نخواهد بود، یکی از موارد آن، این است که دیگر انسان به تفرقه نمی‌افتد. لذا در زمان ظهور حضرت دیگر طومار اختلافات در هم پیچیده خواهد شد و یک دین، حاکم خواهد شد.

یهود و ضدیّت با جمهوری اسلامی؛ منشأ مشترک اختلافات

حالا علّت این که یک عدّه با هفته وحدت مخالف هستند، چیست؟ جز یهود ملعون، چه کسی از اختلافات سود می‌برد؟!

ما نباید کاتولیک‌تر از پاپ شویم، مگر ما از ائمّه دین‌شناس‌تر هستیم؟! آن‌ها برای حفظ اتّحاد، خلفا را یاری کردند تا دین بماند. برای همین است که خودشان گفتند: «لو لا علی لهلک ...». چون حضرت آن‌ها را یاری می‌کردند.

حالا معلوم می‌شود کسانی که در این زمانه، کاسه داغ‌تر از آش شدند، اصلاً متوجّه اسلام و دین نیستند، سیّاس کیّاس نیستند، در حالی که بیان شده: «المؤمن کیّس» مؤمن، مکر ندارد، ولی سیاست و کیاست دارد و مراقب است که دشمن از حرکاتش سوء استفاده نکند.

لذا با کمی دقّت متوجّه می‌شویم که این تکفیری‌ها و عوامل اختلاف در مسلمین، از کجا سرچشمه می‌گیرند. وقتی این‌ها مجروح می‌شوند، به بیمارستان‌های تل آویو و حیفا منتقل می‌شوند تا درمان شوند. حالا کدام آدم عاقلی است که متوجّه نشود دست یهود در کار است؟!

این باند شیرازی‌ها هم که سبب اختلاف‌افکنی شدند، از همان طریق پشتیبانی می‌شوند. آن‌ها به فتوای مراجعمان که بیان فرمودند: نباید لعن علنی بیان شود هم اعتراض کرده و این مراجع بزرگوار، اهانت و جسارت می‌کنند.

لذا با کمی تأمّل می‌فهمیم که عامل این اختلافات، یهود است. چون آن‌ها به خصوص بعد از انقلاب دیدند که این اسلام ناب تا کجاها رفته و چگونه دراد گسترش پیدا می‌کند، لذا تصمیم بر نفوذ و تفرقه‌افکنی در آن گرفتند. شیخ زکزاکی، مالکی مذهب بود، امّا با جریان انقلاب اسلامی ایران، به این اسلام ناب پیوست و میلیون‌ها نفر را به اسلام ناب دعوت کرد. وقتی فهمیدند که این‌طور دارد گسترش می‌یابد شروع به خرابکاری کردند.

برای همین است که بیان شده قبل از ظهور ما باید تمرین امام و امّتی داشته باشیم. امام المسلمین یکی بیش نیست. اصلاً بحث بیان کردن لفظ امام به این دو سیّد بزرگوار همین است.

همان‌طور که بیان کردم: امام وقتی در نجف بودند و رساله‌شان چاپ شد و دیدند بر روی آن نوشته شده: زعیم حوزه‌های علمیّه، سریع اعتراض کردند و فرمودند: بروید آن را بردارید و مجدّد چاپ کنید. اطرافیان چون می‌دانستند امام در بحث اسراف بسیار دقیق هستند، گفتند: آقا! دیگر چاپ شده، اسراف است. امام برآشفتند و فرمودند: شما می‌خواهید اسراف را به من یاد بدهید، بروید عوض کنید. وقتی به چاپخانه رفتند، مسئول آن‌جا گفت: این سیّد کیست که برای این مطلب معترض شده، ما این را برای تمام مراجع می‌نویسیم و کسی تا به حال اعتراض نکرده است!

امّا همین امام در سنّ هشتاد سالگی که به ایشان امام گفتند، هیچ اعتراضی نکردند، آیا در آن سن، تازه حبّ به ریاست پیدا کرده بودند؟! خیر، ایشان می‌دانستند که در این دوره باید بحث امام و امّت تمرین شود و إلّا خودشان هم می دانستند که معصوم نیستند. حالا در مورد امام المسلمین هم همین‌طور است، خدا لعنت کند کسانی را که نگذاشتند بعد از امام، به ایشان هم امام گفته شود.

امّت، یازده امام را قدر ندانستند، خدا هم آخرین ذخیره خود را تا آمادگی نبیند، نمی‌فرستد. پس حداقل در میان ما که داعیه‌دار اسلام ناب هستیم باید بحث امام و امّت تمرین شود تا حضرت ظهور کنند.

پس همان‌طور که بیان شد توأمان شدن این دو ولادت بحث وحدت است و این که دین غیر از یک دین نیست و مذاهب همه تراشیده یهود هستند. دشمن این وحدت را نمی‌خواهد. وهابیّت و بهائیّت دو بازوی یهود هستند. وهابیّت را در بین اهل جماعت ایجاد کردند. اوایل علمای اهل جماعت اعتراض کردند و آن‌ها را تکفیر کردند، امّا بالاخره در آن‌جا نفوذ پیدا کردند و الآن هم حکومت می‌کنند و تکفیری‌ها هم شکل داده‌اند. امّا بهائیّت در این‌جا از بین رفت. حالا که دیدند از آن، نتیجه‌ای نگرفتند، سراغ افرادی که به ظاهر در لباس مرجعیّت هستند و به ظاهر هم خیلی ولایت اهل بیت را دارند، رفتند و از طریق آن‌ها در بین شیعیان اختلاف افکنی می‌کنند و شبکه‌های ماهواره‌ای زیادی در اختیارشان قرار دادند. امّا در حالی که این افراد، دروغ‌گویان عالم هستند و از لحاظ علمی هم در حدّ مرجعیّت که هیچ، حتّی طلبه‌های ما هم حاضر به مناظره با آن‌ها هستند.

امّا آنچه حائز اهمیّت است، این است که هر دو گروه،هم تکفیری‌ها و هم این افرادی که ظاهر ادّعای ولایت اهل‌بیت را دارند، با جمهوری اسلامی مخالفند. یعنی می‌توان فهمید که وجه مشترک آنان، از بین بردن اسلام ناب است. یهود می‌خواهد عالم اسلام را با هم درگیر کند و همدیگر را بکشند و خودش هم از دور نظاره کند.

 همین افراد که ادّعای تشیّع می‌کنند، شیخ حسن نصرالله عزیز را لعن می‌کنند و می‌گویند: موشک‌های آنان بر سر زنان و فرزندان یهود فرود می‌آید. یعنی خودشان هم دارند نشان می‌دهند که داعیه‌دار دفاع از یهود هستند، در حالی که اصلاً صهیونیست‌ها عمداً آمدند و سرزمین فلسطینی‌ها را اشغال کردند. مشخّص است که وقتی افرادی با این پول‌های انگلیسی تغذیه شوند، از یهود هم دفاع خواهند کرد.


منبع:فارس


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین