۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۳ : ۰۶
شهر قم سابقهاى بسيار درخشان در ارتباط با على و آل على عليهمالسّلام دارد و در اين باب، داستانها نقل شده است كه از جمله آنها قضيّهدعبل خزاعى است. وى اشعار جالبى راجع به اهلبيت سرود كه در حدود صدوبيست بيت است و طبق نقلى، او از حضرت رضا عليهالسّلام جامهاى خواست كه آقا پوشيده باشند تا آن را جزء كفن خود قرار دهد. حضرت رضا عليهالسّلام پيراهنى كه در تن داشتند را درآورده، به او مرحمت فرمودند. مردم قم از اين جريان آگاه شدند و از دعبل درخواست كردند كه آن را به سىهزار درهم به آنان بفروشد و دعبل نپذيرفت. آنان آمدند و راهى را كه او عبور مىكرد، بستند و به زور آن جبّه را از او گرفتند و به او گفتند: اگر مىخواهى اين پول را بگير و اگرنه خودت بهتر مىدانى.
او گفت: به خدا سوگند كه من از روى رضا و رغبت آن را به شما نخواهم داد و به صورت غصب هم كه نفعى از براى شما ندارد و من شكايت شما را به حضرت رضا عليهالسّلام خواهم كرد. بالاخره با او مصالحه كردند كه سىهزار درهم و يك آستين پيراهن از ناحيه آستر به او بدهند و بر اين مطلب توافق كردند و به او دادند و او راضى گرديد و دعبل آن آستين پيراهن حضرت رضا عليهالسّلام را در كفن خود قرار داد.
و اينك به ذكر اسامى چندنفر از مفاخر و رجال بزرگ علمى و مذهبى قم از قدما و متأخرين که درقبرستان شیخان مدفون هستند مىپردازيم و شرح حال مختصرى از آنان را ارائه مىدهيم.
*- زكريابنآدم قمى
او از اصحاب حضرت رضا و حضرت جواد عليهماالسّلام است و حضرت رضا عليهالسّلام نكاتى راجع به او فرمودهاند كه حاكى از اوج مقامات علمى و معنوى اوست.
على بن مسيّب مىگويد: "به حضرت رضا عليهالسّلام عرض كردم: مسافت من بسيار زياد و راه من دور است و برايم فراهم نيست كه هر زمان بخواهم به حضور شما برسم. بنابراين از چه كسى معالم دين خود را فراگيرم؟ فرمود: از زكريّابنآدم قمى كه مورد اعتماد بر دين و دنياست. علىّ بن مسيّب مىگويد: چون به وطن خود بازگشتم به حضور زكريّابنآدم رسيده و همه مسايلى كه مورد نيازم بود از او پرسش كردم.
محمّدبناسحاق و حسنبنمحمد مىگويند: "سه ماه بعد از درگذشت زكريّابنآدم به سوى حج رفتيم، در اثناى راه نامه حضرت رضا عليهالسّلام به دستمان رسيد و در آن نوشته بودند: ياد جريانى كرده بوديد كه از قضاى الهى در مورد آن مردِ از دنيا رفته - زكريا - صورت گرفت. رحمت خدا بر او باد كه در آن روز كه به دنيا آمد و روزى كه از دنيا رفت و روزى كه زنده شده و مبعوث مىگردد! پس به حقيقت كه او ايام زندگى خود را گذرانيد، در حالى كه عارف به حق و قايل به آن و صابر بود و مشكلات را به پاى حقّ حساب مىكرد. به هر چه خدا و رسول واجب گردانيده بود قيام مىنمود. رحمت خدا بر او با كه درگذشت، در حالى كه نقض احكام نكرد و آن را تبديل ننموده و تغيير نداد. پس خداوند پاداش نيّت او را بدهد و مهمترين آرزوى او را به وى عطا كند."
زكريّابنآدم خود مىگويد: "به حضرت رضا عليهالسّلام عرض كردم: من تصميم دارم كه از ميان بستگان و خانوادهام بيرون روم. چه آنكه سفها و اهلگناه در آنها زياد شدهاند. حضرت فرمودند: نه اين كار را مكن، زيرا بلا به سبب تو از اهلبيت و بستگانت دفع مىشود، آنچنان كه از اهل بغداد به بركت موسىبنجعفر عليهالسّلام دفع بلا مىشد."
و در نقلى آمده است كه حضرت رضا عليهالسّلام به زكريّابنآدم فرمودند:
"اِنَّ اللَّهَ يَدْفَعُ الْبَلاءَ بِكَ عَنْ اَهْلِ قُمْ كَما يَدْفَعُ الْبَلاءَ عَنْ اَهْلِ بَغْدادَ بِقَبْرِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليهالسّلام"؛ راستى كه خداوند به وسيله تو از اهل قم بلا را دفع مىكند، چنانكه از اهل بغداد با قبر موسىبنجعفر عليهالسّلام بلا را دفع مىفرمايد.
سالى حضرت رضا عليهالسّلام از مدينه به حج رفتند كه زكريابنآدم زميل؛ يعنى هم محمل حضرت بود تا به مكه رسيدند.
و بالاخره از اين روايات استفاده مىشود كه آن بزرگوار در اعلادرجه وثاقت و اطمينان است.
قبر شريف او در مقبره مبارك شيخان قم، نزديكى قبر مرحوم ميرزاى قمى است و در زير بقعهاى قرار دارد كه آن بقعه، تجديد بناشده، نماى خارجى آن را كاشيكارى كردهاند.
* زكريابنادريس يا ابوجريرقمى
گفته شده است كه او از حضرتصادق، حضرتكاظم و حضرترضا عليهمالسّلام روايت كرده و كتابى نيز داشته است.
و از زكريابنآدم نقل شده كه گفته است:"اول شب وارد بر حضرت رضا عليهالسّلام شدم و تازه جريان درگذشت ابىجرير واقع شده بود. آقا راجع به او از من پرسش كردند و آنگاه بر او ترحّم فرموده و طلب رحمت كردند و همچنان با من سخن گفتند تا صبح شد و حضرت برخاستند و نماز صبح به جاى آوردند."
قبر شريف او در مقبرةالشيوخ، يعنى شيخان قم و نزديكى قبر زكريابنآدم و ميرزاى قمى است و گفته شده است كه سال رحلتش سال 201، پس از رحلت حضرت فاطمهمعصومه سلاماللَّهعليها بوده است.
* علىبنابراهيمقمى
او از جمله روات اماميه و معاصر با حضرت امام حسن عسكرى عليهالسّلام بوده است. مرحوم شيخ كلينى اعلى اللَّه مقامه در كتاب شريف كافى روايات بسيارى را از او نقل كرده و اين حكايت از كمال وثوق و اعتماد شيخ كلينى بر آن بزرگوار مىكند.
آثار متعدد علمى و روايتى از آن بزرگوار باقى مانده و نام برده شده است. (87) ليكن شايد معروفترين آنها كتاب تفسير اوست كه در دو جلد، طبع شده و متكى بر روايات شريفهاى است كه از طريق پدر بزرگوارش ابراهيم بن هاشم از حضرت باقر و حضرت صادق عليهماالسّلام نقل كرده است و چون وسايط بين ايشان و امام معصوم عليهالسّلام كم است، از ارزش بالايى برخوردار خواهد بود. ضمناً پدر او از اصحاب حضرت رضا عليهالسّلام بوده است.
او در قم از دنيا رفت و داراى قبّه شريفى است و نزديك مقبره شيخان فعلی(که هم اکنون در میان بازار الغدیر) قرار دارد و محلّ زيارت اهل ايمان و علاقمندان به اهلبيت است.
* آخوند ملامحمدطاهر قمى رضواناللَّهعليه
او از علماى بزرگ قم در زمان صفويه بوده است.
شيخ حر جبل عاملى او را با عناوين: عالم، محقّق، مدقّق، ثقه،فقيه،متكلم، محدث،جليلالقدر، عظيمالشأن ياد كرده است. او صاحب تأليفات متعدّدى بوده است، از قبيل:
1- شرح تهذيب الحديث
2- حكمةالعارفين فى ردّ شبه المخالفين
3- الاربعين فى فضايل اميرالمؤمنين
4- رسالةالجمعة
5- الفوايدالدينية در ردّ بر حكما و صوفيه
6- حَجةالاسلام و كتابهاى ديگر.
و بنابر نقلى كه كردهاند، ميان اين بزرگوار و محدث و مفسّر نامى، فيض كاشانى رحمةاللَّهعليه اختلاف در عقيده و نظر بوده و بر او خرده مىگرفته است.
صاحب كتاب روضات، بعد از نقل اين جريان مىگويد: "گفته شده كه او در آخر عمر از عقيده و روش خود برگشت و نسبت به فيض كاشانى خوشبين گرديد. و بالاخره از قم به عزم كاشان بيرون رفت تا حضوراً از او اعتذار بجويد و تمام اين مسافت را با قدم پيمود تا به كاشان رسيد و بر در خانه او آمد و نداد در داد: يا مُحْسِنْ قَدْ اَتاكَ الْمُسيئ - نام مرحوم فيض، محسن بوده است - اى محسن و نيكوكار، آدم بدكار به در خانه تو آمده است. ملامحسن فيض بيرون آمد و با هم مصافحه و معانقه كردند و هركدام از ديگرى حليّت مىطلبيد و بعد از آن ملا محمدطاهر بدون درنگ برگشت و فرمود: من از آمدنم از قم بدينجا خواستم هضم نفس و تدااه خود را و اينكه ضوان اللّ بنمايم.
بالاخره اين بزرگوار در قم، پايگاه خود از دنيا رفت و در نزديكى قبر زكريّابن آدم و در بقعه او مدفون گرديد.
* حاج ميرزا محمد ارباب
مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا محمد ارباب، فرزند محمدتقى بيك ارباب در سال 1273 ه'ق در قم و در يك خانواده كشاورز تولد يافت. پس از تعلم مقدمات و سطح، به عتبات عاليات رفت. از محضر مرحوم حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و مرحوم آقاى آخوند خراسانى استفاده كرد و مدتى از محضر افادات مرحوم ميرزاى بزرگ شيرازى بهرهمند گرديد.
مرحوم علامه تهرانى او را از تلامذه ميرزاى شيرازى مىشمارد و مىگويد: "حاج ميرزا محمد ارباب قمى، با آقا حسن قمى و مولا عبداللَّه قمى به سامرا آمد و سالهاى كمى در آنجا بود، بعد با مولا عبداللَّه به نجف رفت و ساليانى در نجف بود. آنگاه به قم بازگشت و امروز او در قم از مروّجين و محقّقين و مصنّفين است."
آن بزرگوار داراى تأليف ارزندهاى است به نام اربعين حسينيه يا چهل حديث حسينى و آن كتابى است در مقتل و تحقيقات فراوانى پيرامون فضايل و مناقب و مصايب حضرت سيدالشّهدا عليهالسّلام و روايات وارده درباره آن حضرت دارند و تا كنون دو بار چاپ شده است و مرحوم تهرانى مىگويد: "آن را در سال 1328 به نام متولّىباشى، سيد محمدباقرحسينى، كه از اولاد على بن الحسين عليهماالسّلام است، نگاشت."
از خصوصيات و مزاياى آن بزرگوار اين است كه در بزرگداشت مقام ارجمند مرحوم آيت اللَّهالعظمى حايرى چيزى نگذاشته است، زيرا او به هنگامى كه آقاى حاج شيخ عبدالكريم به قم آمده و رحل اقامت افكندهاند، خود از علماى برجسته، نافذالكلمه و محترم شهر به شمار مىرفته است، مع ذلك زعامت آن مرد بزرگ را پذيرفته و با او همكارى نموده و بسيار نسبت به وى تواضع مىكرده است.
او هر وقت مىخواسته به جايى برود سوار مركب متداول آن عصر مىشده است، گاهى كه در مسير خود به آقاى حاج شيخ عبدالكريم برخورد مىكرده، از حيوان سوارى خود پياده مىشده و اداى احترام مىنموده است، دوباره سوارمىشده و به راه خود ادامه مىداده است.
و نيز مرحوم آقاى ارباب منبر نمىرفتهاند، جز در مجلس روضهاى كه از سول مرحوم آيتاللَّهالعظمى حايرى به مناسبت سوگوارى حضرت زهراى اطهر سلام اللَّهعليها در مسجد بالاسر حضرت معصومه سلاماللَّهعليها منعقد مىشده است كه استثناءً در اين مجلس به احترام آقاى حاج شيخ عبدالكريم، منبر مىرفتهاند.
آن بزرگوار طبع لطيفى داشته و اشعار در مدايح و مراثى اهلبيت عليهمالسّلام مىگفته است و از جمله اشعارشان قطعه شعر معروفى است در خطاب به حضرت ولى عصر و يادآورى مصايب كربلا كه مطلع آن اين است:
چه خوش باشد كه بعد از انتظارى به اميدى رسند اميدواران
و اين شعر در بسيارى از مجالس خوانده مىشود و وعاظ و خطبا و گاهى مداحان، آن را با سوز مخصوص مىخوانند و اثر خاصّى در مستمعين دارد.
آن روحانىبزرگوار و موجّه در ماه جمادى الاولى سال 1341 هجرى، يك سال بعد از مهاجرت مرحوم حايرى به قم، در سن 68 سالگى درگذشت و در قبرستان شيخان قم كه مدفن بسيارى از علماى بلندپايه است دفن گرديد. رحمة اللَّه و رضوانه عليه.
پی نوشت:
بانوي ملكوت :آية الله علىاكبر كريمى جهرمى
منبع:حوزه