۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۸ : ۰۵
از فراز این قله باید دیدن آغاز کرد، هرکس که سراغ از علم و معرفت و کمال میگیرد باید از این فصل آغاز کند تا بهار را در جان خود جاودانه کند. هرکس عالیترین مراحل و مدارج را - که خدایی شدن باشد -، طالب است به این عرصه سخت محتاج است، کمال هرچیز در اینجا رقم میخورد: «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُم» (الکافی (ط - دارالحدیث)، ج9، ص: 311) همه چیز با کربلا شروع شده و با کربلا هم تمام خواهد شد.
همه چیز با او معنا خواهد گرفت و تاریخ بی او مشتی قصه پریشان و درهم بیش نیست. شگفتترین داستانها را در کربلا باید به نظاره نشست. باید به این سرپرسشگر تاریخ پاسخ گفت: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیاتِنَا عَجَبًا»(الکهف/9) آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟! باید به این پرسش پاسخ داد آنچنانی که یکی چون زیدبن ارقم پاسخ گفت: «رَأْسُکَ وَ اللَّهِ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَعْجَبُ وَ أَعْجَب» (الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 117) نه حسین جان! داستان سر تو حکایت شگفت هستی است!
در کربلا میتوان تمام تاریخ را مرور کرد، انسان و انسانیت را به تمامه در عاشورا میتوان شناخت، خود را هم هر روز باید از کربلا عبور داد؛ این «آینه»ایست که میتوان خویش را در زلالش دید و مانند ابالفضل العباس در پیالهاش عکس رخ یار دید، که چقدر شبیه حسینت شدهای؟! «ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما»!
کار آینه، نمود صادقانه شخصیتهایی است که در مقابلش ایستادهاند. این «آینه» نیز تلاشی است برای بازتاب هشت تصویر از مجموعه جلوههای رنگینکمانی عاشورا؛ عاشورایی که تازهتر از دیروز میجوشد و جریان دارد.
شناخت چهرهها، آن هم با عنایت به تصویری از جریان زندگی و بخصوص عقبهها و پیشینهها و داشتههای حسینی شدنها و حسینی نشدنهایشان، که این بخش ناپیدای تاریخ چهرههاست؛ این سایههای مبهم در شکوه نور و آینه تاحدی به عقب رانده شدهاند و تا مرز روشنی پیش رفتهاند تا به وضوح خود نزدیکتر شوند. چهرهها را در این آینه میتوان روشنتر و شفافتر دید.
«آینه»دارانش را سپاس که چنین فرصتی را برای تماشاگرانش آفریدهاند، آفتاب بیفروغ کربلا روشنیبخش جان و جهانشان.
یادداشت از حجتالاسلام سید علیاصغر علوی
منبع:فارس