کد خبر : ۵۹۹۰۷
تاریخ انتشار : ۲۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۱
یادداشت/حجت‌الاسلام مسائلی

تشیع لندنی چه خصوصیاتی دارد؟

نگاهی به سخنان دیروز رهبری در جمع اعضای مجمع جهانی اهل بیت این سوال را مطرح می‌کند که تشیع لندن‌نشین چه خصوصیاتی دارد و چرا رهبری آن را از مسیر تشیع منحرف می‌دانند؟
عقیق:رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت علیهم‌السلام و اتحادیه‌ی رادیو و تلویزیون‌های اسلامی فرمودند:

«ما تشیّعی را که مرکز و پایگاه تبلیغاتش لندن است قبول نداریم؛ این تشیّعی نیست که ائمّه (علیهم‌السّلام) آن را ترویج کردند و آن را خواستند. تشیّعی که بر پایه‌ی ایجاد اختلاف، بر پایه‌ی تمهید و صاف‌کردن جادّه برای حضور دشمنهای اسلام است، این تشیّع، تشیّع نیست؛ این انحراف است. تشیّع مظهر تامّ اسلام ناب است، مظهر قرآن است.»

اما به راستی تشیع لندن‌نشین چه خصوصیاتی دارد و چرا مقام معظم رهبری آن را از مسیر تشیع منحرف می‌داند؟ آیا این نظر شخصی مقام معظم رهبری است و یا این‌که با استناد به آموزه‌های تشیع نیز می‌توان چنین مطلبی را اثبات نمود؟

خصوصیات این تشیع

حقیقت این‌که تشیع لندن‌نشینی که مقام معظم رهبری از آن سخن می‌گویند تشیعی است که تفرقه میان مسلمانان و جنگ مذهبی را اولویت اصلی خویش قرار داده است، این تشیع با سوءاستفاده از تعصبات مذهبی مردم، تمامی مطالب دینی را به سمت مخاصمه و مواجهه با اهل سنت سوق می‌دهند و تنها از دریچه‌ی تنگ اختلافات شیعه و سنی به تمام مسائل دینی می نگرند. کار این جریان دشنام گویی به مقدسات سایر مسلمانان و برافروختن هیجانات مذهبی ‌است.

البته این تشیع اسلام و تشیع را در مصادره خویش قرار داده و افکار و عادات خویش را به عنوان معیار پذیرش اسلام و تشیع دانسته و دیگر شیعیان را افرادی منحرف و جداشده از تشیع معرفی می‌کند و آنان را با عناوینی همچون بتریه، دجالیه، بکریه، عمریه و... مورد خطاب قرار می‌دهد.

این تشیع همچون وهابیت مخالفت شدیدی با علوم عقلی دارد و با رنگ و لعاب تکفیر این مخالفت را اظهار می‌کند، آن‌گونه که در سال‌های گذشته بی‌شرمانه مرحوم آیت الله العظمی بهجت را مورد تکفیر خویش قرار داد.

این تشیع می‌کوشد تا با ترویج افراط گرایی و روش‌های موهنی همچون قمه‌زنی جاذبه‌های تشیع را به دافعه تبدیل کند و چهره‌ای متفاوت و زشت از تشیع در منظر جهانیان به تصویر کشد.

این تشیع با ارائه تهمت‌های گوناگون اجتماعی، سیاسی و مذهبی به تخریب جریان اصیل فقاهت و مرجعیت در تشیع می‌پردازند و از دیگر سوی، با ابزارهای رسانه‌ای فراوان مرجعیت خود را به عنوان تنها مرجع اعلم و دارای صلاحیت مذهبی معرفی می‌نماید.

این تشیع متن اصلی دین را به کناری گذاشته و حاشیه‌های مورد علاقه خویش را به عنوان اصول دینی خدشه ناپذیر قلمداد می‌کند. کاری به انگیزه‌های و اهداف قیام امام حسین علیه السلام ندارد، ولی برای او روضه‌های تحریف شده‌ای همچون عروسی حضرت قاسم علیه‌السلام بسیار مهم است.

این تشیع چهره‌ای غیبی و دست نیافتی و سکولار از شریعت اسلام ارائه نموده و دین اسلام به عنوان «دین آخرت» معرفی می‌کند.

این تشیع اعتراضی به سیاست‌های نظام سلطه و صهیونیست بین‌الملل ندارد و آن را دخالت اموری سیاسی می‌داند، ولی در مقابل جریان انقلابی مردم مسلمان ایران با عنوان عمل به وظیفه‌ مذهبی شدیدترین موضع‌گیری‌ها را دارند.

و خلاصه این‌که این جریان سعی می‌کند از درون مذهب به مقابله و ایستادگی در برابر اصیل تشیع بپردازند و با این مبارزه درون مذهبی، در قدم‌های شیعیان تزلزل به وجود آورده و آنها را از آرمان‌ها و شعارهای والای تشیع دور سازد.

انحراف این جریان از خط اصیل تشیع

این مختصری از افکار و رفتارهای تشیع لندن‌نشین بود که حقیر پیشتر به تفصیل درباره آنها سخن گفته‌ام. اگرچه این رفتارها و اقدامات را بعضی با عنوان طرفداری از مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام توجیه و تبلیغ می‌شوند، ولی در نگاه کلی این تشیع با خط مشی اهل‌بیت علیهم‌السلام در تعارض بوده و تاکنون بیشترین ضربه‌ها را به مکتب اصیل تشیع وارد ساخته‌اند، چنانچه معروف است که دین با وجود دوستان نادان به دشمن احتیاج ندارد؛ زیرا دین‌دار نادان، ندانسته و نخواسته، چنان آسیبی به دین می‌زند که دشمن نمی‌تواند. او از درون، دین را چنان ضایع می‌کند که دیگری از بیرون نمی‌تواند کرد. متأسفانه آن‌که به دین حمله می‌کند، دشمن است و حساسیت در برابر آن، بسیار؛ ولی آن‌که از دین، بد دفاع کرده یا آن را بد عرضه می‌کند، نامش دوست است و نیّتش نیک. همین نام و نیت موجب می‌شود کسی برآشفته نشود و او را بر جایش ننشاند؛ درحالی‌که این عرضۀ بد، چهرۀ دین را زشت می‌نماید و موجب می‌شود بر آن خرده بگیرند. در واقع دوست نادان دین، دشمن‌سازِ دین است.( محمد اسفندیاری، آسیب‌شناسی دینی، ص96.) سوگمندانه باید گفت در سال‌های اخیر این جریان با پوشش بیان عقاید شیعه و افشاگری، توهین‌های بی‌سابقه‌ای را نسبت به عقاید اهل‌سنت بیان داشته‌اند ؛ آن گونه که توهین‌های زشت جریانی مشکوک نسبت به عایشه، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله موجب بدبینی شدید اهل سنت نسبت به مذهب تشیع شده و تبعات سوء فراوانی را برای جامعه شیعیان و امت اسلامی در پی داشته است.

این در حالی است که ائمه اطهار علیهم السلام در روایات فراوانی شیعیان را از توهین و دشنام گویی به مقدسات دیگران نهی نموده‌اند و در این مسیر همواره به  آیه شریفه 108 سوره انعام استناد نموده‌اند:

«وَ لاتَسبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیسبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ کَذَلِک زَینَّا لِکلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ[1]؛ [شما مؤمنان] به [معبود] آنان‌که جز خدا را می‌خوانند، دشنام ندهید تا مبادا آن‌ها [نیز] از روى دشمنى، به‌نادانى خدا را دشنام گویند. ما بدین‌سان براى هر امتى عملشان را زینت دادیم.»

(برای ملاحظه این روایات به کتاب «لعن‌های نامقدس» مراجعه فرمایید)

از همین رو هنگامی‌که امام‌صادق علیه السلام آگاه شد مردی در مسجد آشکارا به دشمنانشان دشنام می‌دهد و نام آن‌ها را می‌برد، فرمود:

«مَا لَهُ؟ لَعَنَهُ اللَّهُ، تَعَرَّضَ بِنَا؛ او را چه شده است؟ خدا لعنتش کند. با این کار متعرض ما می‌شود.»[2]

حقیقت این‌که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نه تنها دشنام‌گویی و توهین را در مواجهه با اهل سنت را روشی نادرست می‌دانستند، بلکه حتی برای بیان آشکار و عمومی معارف شیعه نیز محدودیت هایی را قائل بودند، زیرا شوربختانه همواره بی‌توجهی به این موضوع و بیان معارف و اعتقاداتی که عامۀ مسلمانان و اهل‌سنت توانایی درک آن‌ها را نداشته‌اند، بیشترین و سهمگین‌ترین ضربه‌ها را به مکتب اهل‌بیت علیهم السلام وارد کرده و موجب فاصله‌گرفتن هرچه بیشتر عامۀ مسلمانان از معارف الهیِ آن بزرگواران شده است. وقتی اهل‌بیت علیهم‌السلام حتی جان مقدس خویش را نیز فدای تبلیغ این معارف می‌کردند، ضایع‌کردن این معارف بدین روش، از جنگ با امام و به‌شهادت‌رساندن ایشان خطیرتر است. امام‌صادق علیه‌السلام در سفارش‌هاى خویش به محمد‌بن‌نُعْمان می‌فرماید:

«یا ابْنَ النُّعْمَانِ، إِنَّ الْمُذِیعَ لَیسَ کَقَاتِلِنَا بِسَیفِهِ بَلْ هُوَ أَعْظَمُ وِزْراً بَلْ هُوَ أَعْظَمُ وِزْراً بَلْ هُوَ أَعْظَمُ وِزْرا؛ یا ابْنَ النُّعْمَانِ، إِنَّهُ مَنْ رَوَى عَلَینَا حَدِیثاً فَهُوَ مِمَّنْ قَتَلَنَا عَمْداً وَ لَم یقْتُلْنَا خَطَأً.[3]ای پسر نعمان، فاش‌کنندۀ سرّ [ما] مثل کُشندۀ ما با شمشیر خودش نیست؛ بلکه بار گناه او سنگین‌تر است؛ بلکه گناه او سنگین‌تر است؛ بلکه گناه او سنگین‌تر است.[4] ای پسر نعمان، هرکس حدیثى ضد ما نقل کند، از شمار کسانى باشد که ما را به‌عمد کشته است، نه به‌خطا.»

پس در بیان آموزه‌های دینی، نباید خودخواه بود و فقط رشد گروه خویش را دید؛ بلکه تبلیغ صحیح آموزه‌های دینی برای دیگران و هدایت و ارشاد آن‌ها، از وظایف مهم ایمانی است. از این رو در روایتی دیگر امام علیه‌السلام می‌فرماید:

گروهى مرا امام خود مى‌پندارند. به خدا قسم من پیشواى آنان نیستم. خدا آنان را لعنت کند که هرچه من پرده‌پوشى مى‌کنم، آنان پرده‌اش را مى‌درند [و آشکارش مى‌کنند.] من چنین‌وچنان مى‌گویم. آنان مى‌گویند: «حتماً مرادش فلان و بَهمان بوده است.» من فقط امام کسى هستم که از من فرمان‌بردارى کند.[5]

آری، متأسفانه امروز تصاویر و فیلم‌های شبکه های ماهواره‌ای تشیع لندن‌نشین دست‌آویزهائی است برای دور نگاه داشتن ملت‌های مسلمان از حقیقت رسالت رسول الله، صلی‌الله علیه وآله؛ این تصاویر دست‌آویزهائی است برای قتل شیعیان عراق، پاکستان و دیگر کشورهای اسلامی؛ یک استشهادی وهابی با این تصاویر روزانه ده‌ها شیعه می‌کشد.

این در حالی است که تقیّه وظیفه و تکلیفی مهم برای شیعیان است. در روایات، اهتمام‌نداشتن به تقیه معادلِ بی‌دینی فرض شده است؛ آن‌چنان‌که ائمۀ معصومین علیهم السلام فرموده‌اند:

«إِنَّ التَّقِیَّةَ مِنْ دِینِی وَ دِینِ آبَائِی، وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا تَقِیَّةَ لَهُ‌.[6]همانا تقیه از دین من و دین پدران من است و کسى‌که تقیه ندارد، دین ندارد.»

یا در روایتی دیگر امام‌صادق علیه‌السلام به اَبی‌عُمَر اَعْجَمی می‌فرماید:

«یا أَبَا عُمَرَ، إِنَّ تِسْعَةَ أَعْشَارِ الدِّینِ فِی التَّقِیّةِ، وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَاتَقِیّةَ لَهُ.[7]اى اباعُمر، نُه‌دَهُمِ دین در تقیه است و هرکه تقیه ندارد، دین ندارد.»

روایات باب تقیه آن‌قدر پُرشمار و پُراهمیت است که باید بحث آن را در کتاب‌هایی مستقل دراین‌باره دنبال کنیم. کوتاه‌سخن اینکه:

تقیه را معمولاً به‌لحاظ انگیزه و علتش به دو نوع «خوفی» و «مداراتی» تقسیم می‌کنند:

تقیۀ خوفی به‌این‌معناست است که اگر فردی احتمال دهد به‌سبب انجام عملی یا اظهار عقیده‌ای مذهبی، ممکن است مخالفان مذهبی به دین، جان، ناموس یا مال او یا دیگران دست‌درازی کنند، باید برای حفظ آن‌ها از آشکارساختن آن عمل یا نظر خودداری و تقیه کند. حتی در چنین جایگاهی می‌تواند عمل و نظر خویش را در ظاهر مطابق با مذهب مخالفان یا کافران قرار دهد.

در مقابل تقیۀ خوفی، تقیۀ مداراتی قرار دارد که براثر ترس و به‌منظور حفظ جان و عقیده انجام نمی‌شود؛ بلکه این نوع تقیّه به‌منظور حسن معاشرت با اکثریت مسلمانان یعنی اهل‌سنت تشریع شده است. تقیۀ مداراتی درحقیقت نشان‌دهندۀ اهتمام و عزمِ مذهب تشیع به همزیستی مسالمت‌آمیز و حفظ وحدت و یکپارچگی مسلمانان است تا در پرتو آن، شیعیان بتوانند مسئولیت دینی خود را در هدایت و ارشاد دیگران به انجام رسانند. [8]

بر مبنای تقیۀ مُداراتی، حتی در کشور ما یعنی جمهوری اسلامی ایران که دین رسمی آن اسلام و مذهب شیعه است، شیعیان نباید با توهین به مقدسات اهل‌سنت زمینۀ انزجار آن‌ها را از مذهب شیعه فراهم سازند. این‌گونه رفتارها نه‌تنها به همزیستی مسالمت‌آمیز شیعیان و اهل‌سنت در کشور ایران لطمه می‌زند، بلکه با ایجاد فضای تعصب و دشمنی، گفت‌وگوهای عالمانه میان مذاهب اسلامی را به مناظره‌ها و مجادله‌های تفرقه‌انگیزی تبدیل می‌کند که تنها فایدۀ آن، سوق‌دادن قشری از اقلیت مذهبی جامعۀ ایران به‌سوی تفرقه‌انگیزان معاند و دشمنان خارجی است.

راست اینکه لعن و توهین به خلفا، خدمتی بزرگ به جریان افراطگری در اهل‌سنت است. افراطی‌های اهل‌سنت ابزاری مؤثرتر از این توهین برای ترویج افکار ضدشیعی خود ندارد. بسیاری از اندیشه‌های شیعه که زمینه‌ساز بیان تهمت‌ها و برداشت‌های سوء و غیرواقعی افراط‌گرایان اهل‌سنت به شیعه است، در میان جریان‌های اعتدال‌گرای اهل‌سنت نیز پذیرفته است و از همین رو اینان تهمت‌ها و نسبت‌های سوء افراط‌گرایان اهل‌سنت را در این موضوعات نمی‌پذیرند. اما موضوع لعن و توهین خلفا نزد هیچ‌کدام از فرقه‌های اهل‌سنت پذیرفته نیست و همۀ آن‌ها از بیان آن منزجرند. از همین رو جریان افراط‌گرای اهل‌سنت با استفاده از این ابزار، گروه‌های اعتدلال‌گرای اهل‌سنت را با خود همراه می‌سازند و به موضع‌گیری و ضدیت با شیعه فرا می‌خوانند.

آری، امروز بسیاری از جریان‌های اعتدلال‌گرای اهل‌سنت به گفت‌وگوهای علمی با علمای شیعه و ارتباط با آن‌ها تمایل دارند؛ ولی دشنام‌گویی‌ها و توهین‌های عده‌ای از شیعیان و موضع‌گیری‌نکردن عده‌ای دیگر به‌طور شفاف و صریح، میان عالمان شیعه و سنی فاصله انداخته و راه را برای ایجاد سوءتفاهم‌ها و بدبینی‌ها و گسترش افراطگری در اهل‌سنت هموار ساخته است.


پی نوشت:

[1]. انعام، 108.

[2]. شیخ صدوق، الاعتقادات فی دین الإمامیة، ص107: وَ قِیلَ لِلصَّادِق علیه السلام: یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَی فِی الْمَسْجِدِ رَجُلاً یعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یسَمِّیهِمْ. فَقَالَ: مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ یعْرِضُ بِنَا.

[3]. ابن‌شعبۀ حرانی، تحف العقول، ص309؛ بحار الانوار، ج75، ص288.

[4]. امام علیه‌السلام برای تأکید، این عبارت را سه بار تکرار کرده است.

[5]. ترجمۀ غیبت نعمانی، ص56؛ محمد‌بن‌ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص37: «قَوْمٌ یزْعُمُونَ أَنِّی إِمَامُهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا لَهُمْ بِإِمَامٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ کُلَّمَا سَتَرْتُ سِتْراً هَتَکُوهُ أَقُولُ کَذَا وَ کَذَا فَیقُولُونَ إِنَّمَا یعْنِی کَذَا وَ کَذَا إِنَّمَا أَنَا إِمَامُ مَنْ أَطَاعَنِی.»

[6]. محمد‌بن‌یعقوب کلینی، کافی، ج‌3، ص566. مضمون این روایت به طرق و الفاظ مختلف از ائمۀ اطهار علیهم السلام نقل شده است؛ به‌گونه‌ای‌که تردیدی در آن باقی نمی‌گذارد.

[7]. محمد‌بن‌یعقوب کلینی، کافی، ج‌3، ص549. در ادامۀ روایت، حضرت می‌فرماید: «وَ التَّقِیةُ فِی کُلِّ شَی‌ءٍ إِلَّا فِی النَّبِیذِ وَ الْمَسْحِ عَلَی الْخُفَّین.» (و تقیه در هرچیز است؛ جز در نوشیدن نبیذ و مسح بر روی کفش.)

[8]. برای اطلاع بیشتر از معنای تقیه و انواع آن، نک: نعمت‌الله صفری، نقش تقیه در استنباط، قم: بوستان کتاب، 1381ش.

منبع:فارس


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین