۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۰ : ۱۹
عقیق:از نظر زمانی دوران قبل از بعثت رسول اکرم حضرت محمد(ص) تا حدود 150 حداکثر 200 سال را دوران جاهلی می نامند.[1]
در اصل این واقعیت که اعراب پیش از اسلام در جاهلیت به سر می بردند تردیدی وجود ندارد اما بحث بر سر این است که آیا جاهلیت از ریشه جهل و در مقابل علم و دانش قرار دارد یا به معنای دیگری است؟ برخی گفتهاند در آموزههای اسلامی این کلمه در مقابل علم و دانش که به پیامبر اکرم (ص) وعده آن داده شده بود به کار رفته است.[2]
اما این سخن درستی نیست چون با دقت در استعمالاتی که در قرآن و نهج البلاغه به چشم می خورد واژه جاهلیت در مقابل علم و دانش بالخصوص به کار نرفته است بلکه به تمام اعمال خلافی که در نتیجه جهل یا عدم حاکمیت عقل بر قوای انسانی انجام مییابد عمل جاهلی گفته میشود و مردمی که در عصر قبل از بعثت پیامبر (ص) زندگی میکردند به خدا و پیامبر و شرایع آسمانی جاهل بوده و تفاخر به آبا و اجداد خود نموده و با کبر و غرور و تعصب های غلط قبیله ای زندگی میکردند مردم جاهلی خوانده می شدند.[3]
بر این اساس میتوان گفت از نظر قرآن و روایات عصر جاهلیت، دوران متصل به ظهور اسلام، بوده است. چون در آن مقطع زمانی در تمام زمینهها به جای حق، باطل حاکمیت داشته است یعنی مردم بت پرستی میکردند و گذران زندگی آنها اغلب از راه چپاول و غارت اموال دیگران تداوم پیدا میکرد.
افتخار و فضیلتهای آنها در خونریزی بیشتر حمیت و تعصب کورکورانه و پایمال سازی حقوق دیگران خلاصه میشد. اموری چون قماربازی و شراب خواری و زنا و بی عفتی و... قبیح به حساب نمیآمدند.
همانگونه که اشاره شد برخی افراد با استناد به پیدا شدن برخی از مظاهر تمدن در پارهای از نقاط جزیرهالعرب در کشفیات باستان شناسی میگویند که نمیتوان جاهلیت را به عنوان نوعی عقب ماندگی و جهل پذیرفت و حتی میخواهند منکر وجود و دوره جاهلیت باشند.
از جمله این افراد میشود به نویسندگانی چون: عمر فروخ، یحیی الجبوری و گوستاولوبون و... اشاره کرد.
گوستاولوبون اعراب قبل از اسلام را صاحب تمدن میداند و معتقد است که چون آنها دارای ساختمانهای بزرگ و روابط تجاری با اقوام متمدن و دارای زبان کامل بودند پس صاحب تمدن میباشند و میگوید حتی اگر نتوانیم از تاریخ آنها به خوبی آگاهی بدست آوریم باز هم میتوانیم نظریه توحش اعراب را رد کنیم چون زبان یک قوم مقوّم تمدن آنها است
وی به این عقیده پافشاری دارد که تمدن برپایه سه چیز استوار است: 1- زبان، 2- روابط تجاری با ملل،3- ساختمان های بزرگ.
وی با اشاره به نظر هردوت و آرتمیدور دو مورخ مشهور یونانی قبل از میلاد که از شهر مآوب دیدن کردهاند برای نظریه خود شاهد ارائه میکند و میخواهد آن را اثبات کند.
اما آیا داشتن یک زبان کامل می تواند دلیلی بر وجود فرهنگ و دانش گستردهای باشد؟ پاسخ منفی است چون بسیاری از قبایل وجود دارند که دارای زبان اصیل و کهنی هستند ولی از علم و اندیشه و فرهنگ پیشرفتهای برخوردار نیستند.
حقیقت این است که داشتن زبان یک چیز و برخورداری از پیشرفت علمی و فرهنگی و تمدنی چیزدیگر است.
روابط تجاری هم چون مربوط به افراد خاصی از جامعه بوده در قدیم معاملات به صورت پایاپای و به اصطلاح به صورت کالا به کالا بوده است این هم دلیل بر فرهنگ و تمدن و پیشرفت علم و دانش نمیشود ملل بزرگ استعمارگر از دیرباز با کشورهای عقب مانده روابط تجاری داشته اند اما این هرگز نشان برای پیشرفته بودن ملل عقب مانده محسوب نمیشود.
همین طور ساختمان سازیهای باشکوه اگر چه دلیل برای وجود معماران کار کشته و ماهر است اما این دلالت بر وجود یک تمدن و تفکر و فرهنگ برتری ندارد.
مگر اینکه تمدن و فرهنگ را چیز دیگری منهای علم و دانش و اندیشه برتر بدانیم و ضمنا از اینجا معلوم میشود که کشف آثار باستانی ارزشمند هم نمیتواند دلیلی برای وجود تمدن و فرهنگ برجسته باشد مخصوصا با توجه به این حقیقت که از نگاه آموزه های دینی عصر جاهلیت محدود به دوره صدوپنجاه یا دویست سال قبل از بعثت رسول اکرم(ص) است و درباره قبل از آن قضاوتی به عمل نیامده است.
بنابراین وجود آثار تمدنی در اکتشافات باستان شناسی دلیلی بر وجود گستردگی علم و دانش و فرهنگ برجسته در اعراب هم عصر پیامبر اکرم(ص) و پیش از ظهور اسلام نمی باشد. گذشته از آنچه ذکر شد برای اثبات جاهلیت پیش از اسلام می توان به اموری به عنوان دلیل تمسک کرد:
قرآن کریم
قرآن کریم نه تنها اطلاق عنوان جاهلیت بر این دوره را نفی نمیکند بلکه با ارائه تعابیری این عنوان را مورد تاکید قرار میدهد. از جمله آنجا که میفرماید: «یظنون بالله غیر الحق ظنّ الجاهلیة؛ درباره خداوند گمانهای نادرستی همچون دوران جاهلیت داشتند».[4] یا در جای دیگری میفرماید: «أنحکم الجاهلیة یبغون؛ آیا حکم جاهلیت را می خواهند».[5] همینطور: «لاتبرّجن تبرّج الجاهلیة الاولی؛ به شیوه جاهلیت پیشین ظاهر نشوید».[6] با این گونه تعابیر قرآن کریم تصریح دارد که در دوران جاهلیت جهل و باطل حاکمیت داشته است و قرآن با کوتاه ترین و رساترین عبارت ها اوضاع قبل از بعثت را به تصویر میکشد.
نهج البلاغه
گذشته از قرآن در تعابیر نهج البلاغه به اوصاف دوران جاهلیت در موارد بسیاری پرداخته شده است.
از جمله در عبارتی حضرت علی(ع) میفرماید: «شما ای جماعت عرب، بدترین آیین را داشتید و در بد آب و هواترین منطقه زندگی میکردید.
در میان سنگلاخ های خشن و مارهای سمّی به سر می بردید و آب گندیده می نوشیدید و غذاهای نامطلوب میخوردید.
خون همدیگر را میریختید و با ارحام قطع رابطه میکردید و در همه حال به بت پرستی و معصیت کاری مشغول بودید».[7]
در جای دیگر میفرماید: «وضع مردم مضطرب و نگران کننده بود و بسیاری داعیه حکومت و سروری داشتند و وحدت مردم به تفرقه تبدیل شده بود و دائما در بلاء و گرفتاری و جهل به سر می بردند به طوری که دختران را زنده به گور میکردند و بت ها را می پرستیدند و با ارحام خویش قطع رابطه کرده و همدیگر را غارت می نمودند».[8]
شواهد تاریخی جاهلیت
به گواهی بسیاری از مورخان تعداد افراد باسواد و با فرهنگ در مکه و مدینه از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکرد و حتی خواندن و نوشتن مقارن ظهور اسلام در میان قریش رواج پیدا می کرد.[9]
بلاذری مینویسد: هنگام ظهور اسلام هفده نفر از قریش میتوانستند بنویسند.[10] و نکته مهمتر این که در نقل ابن قتیبه دینوری چنان بر میآید که کتابت در نزد عرب جاهلی عیب به شمار میآمد.[11]
علاوه بر این ها در قبایل بسیار بزرگ عرب حتی در عصر ظهور اسلام و بعثت پیامبراکرم(ص) هم افرادی که بتوانند بخوانند وجود نداشت تا چه رسد به اینکه بتوانند بنویسند و زمانی که رسول خدا(ص) نامه ای به قبیله «بکر بن وائل» نوشت در میان آنها کسی نبود که بتواند آن نامه را بخواند.
آن هم نامه ای را که به زبان عربی نوشته شده بود.[12] و بالاخره جاحظ مورخ و نویسنده عرب درباره مردم این دوره مینویسد: آنها امّی بودند و قدرت بر نوشتن نداشتند.[13]
نتیجه اینکه: واژه جاهلیت یک مفهوم بسیار گستردهتری دارد. علاوه بر نفی وجود فرهنگ و اندیشه و ارزشهای برتر از جامعه قبل از بعثت جزیره العرب حتی وجود علم و دانش قابل توجه را نیز از این جامعه نفی میکند و کسانی که بر اساس اغراض سیاسی یا ناسیونالیستی میکوشند اولاً جاهلیت را به معنی نادانی و جهل دانسته و سپس با تمسک به برخی یافتههای باستان شناسی یا استدلال های دیگر این معنی را مورد تردید قرار دهند و در نهایت اصل وجود دوره جاهلیت برای عرب را مورد انکار قرار دهند، سخت در اشتباهند.
چرا که چنان توجیهی خود یکی از مصادیق تعصبات جاهلی است. چون تعابیر موجود در نهج البلاغه و همینطور شواهد بسیار تاریخی بیانگر این حقیقت است که علاوه بر فقدان فرهنگ و آداب و ارزشهای برتر انسانی در دوره جاهلی آنها مردمان آن دوره از علم و دانش بهره ای نداشتند.
به عبارت دیگر سخنان امیرمومنان امام علی(ع) سطح علمی و فرهنگی اعراب قبل از اسلام را توصیف میکند و میفرماید که آنها در ظلمات و جهل و حیرت و خودفراموشی زندگی میکردند و...، این تعابیر تمام آنچه را که برخی مستشرقان با نویسندگان ناسیونالیست عرب ادعا میکنند که اعراب در بعضی از علوم نظیر: طب و هواشناسی و قیافه شناسی و باران شناسی ممتاز بوده اند رد میکند.[14]
ابن خلدون میگوید: اعراب در ابتدا هیچ علم و صناعتی را نمیدانستند و این به اقتضای زندگی ساده و بدوی آنها بود... در ابتدا اقوام عرب تعلیم و تالیف و تدوین را نمی شناختند و به سوی آن نمیرفتند و حاجت و نیازی هم به آن پیدا نمیکردند... بی سوادی در آن دوران یک صفت عمومی به شمار میرفت.
وی در مورد علم طب اعراب میگوید: طبی که بدان عمل میکردند(در اغلب موارد) مبتنی بر تجربه قاصر بعضی از اشخاص بود که از پیرمردان و پیرزنان به ارث میبردند و چه بسا که بعضی از آنها درست بود ولی بر طبق قانون طبیعی و مطابق با مزاج نبود. چنین طبی در میان عرب شایع بود.[15]
باز ابن خلدون می نویسد: آنها از این که به علم نسبت داده شوند دوری میکردند. زیرا آن را از جمله صنایع می دانستند. روسا همیشه از صنایع و هنرها و هرآنچه مربوط به آنها می شد دوری می جستند.[16]
پس در پاسخ آن عده که مردمان دوره جاهلی را میخواهد اهل علم و دانش و تمدن معرفی کنند باید گفت: جهل در آن زمان به طور مطلق حاکم بوده است و قبل از اسلام نشانهای از علوم را در میان مردمان عصر جاهلیت مشاهده نمیکنیم و تنها جهل و حیرت و گمراهی در آنجا به چشم می خورد و آنچه که مورد استشهاد برای وجود علم و دانش قرار گرفته یا مربوط به عصر جاهلیت نمیباشند یا اقدامات ناچیزی است که مقارن ظهور اسلام رخ داده است و یا مربوط به مجموعه فعالیتهایی است که اسلام برای محو جهل و بی سوادی انجام داده است.[17]
پی نوشت:
1. سیره رسول خدا(ص)، ج1، ص 153 و 156.
2.تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، ص85 تا 99
3.تاریخ تحقیقی اسلام، ج1، ص 60 تا70
***
1- تاریخ الادب العربی، العصر الجاهلی، ص38.
2- تاریخ الادب العربی، ص47؛ المفصل، ج1، ص40.
3- لسان العرب و مجمع البحرین، ذیل واژه جاهلی.
4- سوره آل عمران، آیه 154.
5- سوره مائده، آیه 50.
6- سوره احزاب، آیه 33.
7- نهج البلاغه، خطبه 91.
8- نهج البلاغه، خطبه 94.
9- معارف ابن قتیبه، ص240.
10- فتوح البلدان، ص473؛ فجرالاسلام، ص141.
11- الشعر و الشعراء، ص 334.
12- قبیله بکر بن وائل یک قبیله بزرگی بود. الصحیح فی سیرة النبی الاعظم، ج1، ص49.
13- البیان و التبیین، جزء 3، ص 15 به نقل از فجر الاسلام، ص31.
14- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج1، ص48.
15- مقدمه ابن خلدون، ص543.
16- همان، ص493.
منبع:فارس