۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۸ : ۱۲
یکی از امیدبخش ترین و زیباترین حکمت های نهج البلاغه، حکمت 242 است که به یک معنا می توان گفت این حکمت از آن سخنان امیدبخش و جان افزا و روح پروری است که دریافتن عمق آن می تواند آتش وسوسه های نفسانی را در درون آدمی خاموش یا سرد کند. امام در این حکمت می فرماید: "اِتَّقِ اللهَ بَعضَ التُّقی وَ اِن قَلَّ، وَاجعَل بَینَکَ وَ بَینَ اللهِ سَتراً وَ اِن رَقَّ / از خدا پروا کن گرچه اندک باشد و میان خود و خدا پرده شرمی قرار ده، اگرچه نازک باشد."
اگر حکمت را از جنس نور و آگاهی - در برابر تاریکی اوهام و وساوس – بدانیم، امام العارفین در این حکمت به یک معنا در برابر بخش بزرگی از وسوسه ها و تاریکی های شیطان ایستاده است و می خواهد ما را دوباره به آغوش حق بازگرداند. توصیه امام این است که سرمایه اندک هم سرمایه است و بهتر از آن است که انسان، هیچ سرمایه و اندوخته ای نداشته باشد. پروا از خدا حتی اگر آن پروا کم و با معرفت کم تر باشد بهتر از گستاخی و هتاکی و پیمودن راه طغیان و سرکشی است همچنان که آویختن پرده شرم میان خود و خدا حتی اگر آن پرده نازک باشد بهتر از آن است که هیچ پرده شرمی میان ما و خدا نباشد. نکته مهمی که در این توصیه امام وجود دارد این است که اگرچه احتمال می رود سرمایه اندک کاهش یابد و پرده نازک رو به گسستگی و پارگی آورد اما اگر امیدوارانه نگاه کنیم نازکی می تواند به سمت مرمت و اندکی به سمت فزونی برود. به عبارت دیگر اگر آدمی بنا را بر این بگذارد که پرده شرمی حتی اگر نازک میان او و خدایش باشد و حرمت شکنی نکند چه بسا به واسطه همان شرم، آدمی از تفضل الهی برخوردار شود چرا که خداوند خود در آیه 7 سوره ابراهیم وعده داده است که: "لَئِن شَکَرتُم لَاَزیدَنَّکُم / اگر شکرگزاری کنید بر شما خواهم افزود." چه بسا اگر آدمی حرمت ها را فروگذار نباشد به واسطه وعده افزایش نعمت ها در صورت سپاس و شکر، آدمی بتواند به مراتب بالاتر تقوا دست یابد.
حق تقوا یعنی پیوستن به عبودیت خالص
در واقع سیر تقوا در درون آدمی همواره باید به سمتی باشد که شایسته پروردگار باشد، همچنان که قرآن حکیم در آیه 102 سوره آل عمران می فرماید: " يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ / پس از خداوند چنان که شایسته اوست پروا کنید و زنهار که جز مسلمان نمیرید."
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان درباره این آیات می نویسد:
تقوا عبارت است از امتثال اوامر خداى تعالى، و اجتناب از آنچه كه از ارتكاب
آن نهى فرموده، و شكر در برابر نعمتهايش و صبر در هنگام ابتلاء به بلايش
كه برگشت اين دو تاى اخير به يكى است، و آن همان شكرگزارى است. چون" شكر"
عبارت است از اينكه انسان هر چيزى را در جاى خود قرار دهد، و صبر در هنگام
برخورد با بلاى خدايى يكى از مصاديق اين معنا است. پس صبر هم شكر است و
سخن كوتاه اينكه، تقواى خداى سبحان عبارت است از اينكه، خداى تعالى اطاعت
بشود و معصيت نشود. و بنده او در همه احوال براى او خاضع گرد، .چه اينكه او نعمتش بدهد و چه اينكه ندهد - و يا از دستش بگيرد - .
اين معناى كلمه "تقوا" بود. ولى اگر اين كلمه با قيد "حق تقوا" اعتبار شود
با در نظر گرفتن اينكه حق التقوى، آن تقوايى است كه مشوب با باطل و فاسدى
از سنخ خودش نباشد، قهرا حق التّقوى عبارت خواهد شد از عبوديت خالص،
عبوديتى كه مخلوط با انانيّت و غفلت نباشد. سادهتر بگويم: عبارت خواهد شد
از پرستش فقط خداى تعالى بدون اينكه مخلوط باشد با پرستش هواى خويش يا غفلت
از مقام ربوبى. و چنين پرستشى عبارت است از اطاعت بدون معصيت و شكر بدون
كفران، و يا دائمى بدون فراموشى، و اين حالت، همان اسلام حقيقى است البته
درجه عالى از اسلام. بنا بر اين، برگشت معناى جمله:"وَ لا تَمُوتُنَّ
إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ" همانند اين است كه فرموده باشد: اين حالت
را يعنى حق التقوى را هم چنان حفظ كنيد تا مرگتان فرا رسد.
ای عبادالله که دنبال حصن و حرز می گردید
امام در خطبه 157 می فرماید: "اِعلَموا عِبادَ اللهِ اَنَّ التَّقوی دارُ حِصنٍ عزیزٍ، وَالفُجُورَ دارُ حِصنٍ ذَلیلٍ، لا یَمنَعُ اَهلَهُ، وَ لا یُحرِزُ مَن لَجَأ اِلَیه. اَلا وَ بِالتَّقوی تُقطَعُ حُمُهُ الخَطایا، وَ بِالیقینِ تُدرَکُ الغایَهُ القُصوی / بندگان خدا! بدانید که پرهیزگاری دژی محکم و استوار است و بی پروایی دژی سست و نااستوار است که از صاحبش دفاع نمی کند و پناهندگان را محفوظ نمی دارد. هان بدانید که با پرهیزگاری نیش گناهان بریده می شود و با یقین هدف نهایی به دست می آید."
فرازی از خطبه 157 که در بالا آمد به چند حقیقت درباره نقش عظیم تقوا در نگهداشت و رشد و تعالی انسان اشاره می کند. نکته اول این است که تقوا در این خطبه امام، به یک حصن و قلعه محکم و استوار تشبیه شده است. تصور کنید کسی در دو حالت زیر قرار داشته باشد. حالت اول آن است که او مورد هجوم قرار گرفته است و هیچ چیزی در دور و بر او نیست که بتواند به عنوان سپر و حفاظ از آن استفاده کند. معلوم است چنین شخصی دیری نخواهد گذشت که هلاک خواهد شد، حالت دوم آن است که همان شخص مورد هجوم قرار گرفته است اما سپری در اختیار اوست. حفاظ و قلعه ای دارد که می تواند جان پناه او در وقت هجوم باشد. نکته مهمی که امام العارفین بر آن انگشت می گذارد این است که نقطه مقابل پرهیزگاری - بی پروایی و گستاخی - که از وساوس و حیله های شیطان هستند نیز به انسان وعده حفاظت و حمایت می دهند اما این دژ به وقت معرکه چنان سست و نااستوار است که عملا از صاحب خود دفا ع نمی کند. امام در ادامه این خطبه می فرماید: به واسطه تقوا است که می توانید از نیش مارهای معاصی در امان بماند و سرانجام حلاوت یقین را در وجود خود بچشند.
منبع:شبستان