کد خبر : ۴۰۶۷۱
تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۳۹۳ - ۲۳:۱۴

عطش و تشنگی در کربلا

اين قبر حسين بن علي است كه او را با لب تشنه و غريب كشتند.

عقیق:يکي از آزمون هاي سخت الهي، آزمون با تشنگي است. خداوند همان طوري که با افزايش و کاهش باران و بارندگي آدمي را مي آزمايد همچنين با آزمون تشنگي او را در بوته آزمايش قرار مي دهد. اين آزمون سخت به اشکال گوناگون انجام مي گيرد؛ اما مهم ترين آزمون آن است که به اختيار انجام گيرد و انسان خود را در شرايطي قرار دهد تا اهميت و ارزش آب آشاميدني را بداند.
در آيات قرآني گزارشي درباره مجاهداني داده شده که براي جنگ آماده مي شدند. در آموزش هاي نظامي آنان برنامه تشنگي قرار داده شده تا ميزان و آستانه تحمل و صبر آنان در برابر مشکلات معلوم شود. از اين رو، به مجاهدان فرمان داده مي شود در کنار رودخانه، تنها يک مشت آب بنوشند و به حرکت خود ادامه دهند.(بقره، آيه 249)

پس تشنگي يک آزمون اساسي براي دست يابي به ميزان تحمل و صبر افراد است و اين گونه مي توان افراد سست اراده و ضعيف نفس را شناسايي و از دايره مجاهدان خارج کرد تا در شرايط سخت جنگي با عقب نشيني خود مايه دردسر نيروهاي ديگر نشوند؛ زيرا وقتي گروهي سست ايمان در ميان سربازان باشند، همين گروه موجب مي شود که فرمانده بر روي آنان حساب باز کند و بخشي از ميدان را به آنان بسپارد و زمينه شکست و يا ضعف جبهه را فراهم آورند.
از ديگر آزمون هاي سخت الهي که آن نيز اختياري است ولي اختصاص به مجاهدان ميدان جهاد و جنگ ندارد، آزمون روزه است. اين آزمون به دلايلي بسيار سخت است؛ زيرا انسان بايد افزون بر ترک نوشيدن، از خوردن و امور ديگر نيز خودداري ورزد که همه آنها جزو نيازهاي ابتدايي و ضروري زندگي دنيوي بشر است و به آنها نياز جدي دارد.
البته شکي نيست که انسان بيش از همه به آب اين مايه حيات نياز دارد و او نمي تواند بيش از سه روز تشنگي را تحمل کند. حال اگر در شرايطي چون بيابان و کار و تلاش و مانند آن باشد اين فشار غيرقابل تحمل خواهد بود.
عطش و تشنگي در کربلا

يکي از آزمون هاي سخت کربلاآزمون عطش و تشنگي بود. ابن زياد، حرّ را موظف مي کند تا کاروان حسيني را به سرزميني بي آب و علف هدايت کند تا آنها را از لحاظ آذوقه و آب در مضيقه قراردهد. امام حسين(عليه السلام) از او خواست تا اجازه دهد کاروان در غاضريه و در شمال شرق کربلاکه داراي آب و آباداني بود و يا نينوا فرود آيند، امّا حرّ طبق ماموريّتي که از سوي ابن زياد دريافت کرده بود؛ نپذيرفت. قسمتي از متن اين نامه عبارتست از: «امّا بعد فجعجع بحسين، حيث يبلغک کتابي، و يقدم عليک رسولي، و لاتنزله الّا في العراء في غيرحصين و علي غيرماء: كار را بر حسين تنگ بگير، هنگامي که نامه من به تو رسيد و فرستاده ام بر تو وارد شد، فرود نياور آنها را مگر در بيابان بي آب و آبادي».(انساب الاشراف، الجزء الثالث، خروج الحسين بن علي من مکه الي الکوفه.)

پس از آن نيز عمر سعد از سوي ابن زياد ماموريّت يافت تا آب را بر روي کاروان حسيني ببندد. طبري نقل کرده که: پس از اينکه پيام ابن زياد به عمر سعد رسيد، او عمرو بن حجاج را با پانصد نفر، مامور و محافظ شريعه کرد و آنها نيز تا سه روز بين کاروان حسيني و آب فاصله انداختند تا اينکه امام حسين(ع) و يارانشان به شهادت رسيدند. (تاريخ‏ طبري، ج‏5، ص:413.منتهي الامال، ج 1، ص 625، چاپ هجرت.)

طبق نقل ابن شهر آشوب، امام حسين(ع) چاهي را در نزديک خيمه ها حفر کردند که پس از اينکه دشمن از آن آگاه شد و خبر به ابن زياد رسيد، او عمر سعد را مورد خطاب قرار داد وگفت: به من خبر رسيده است که حسين چاه حفر کرده و آبي مهيّا کرده است. از لحظه اي که اين نامه به تو رسيد تا مي تواني آنان را از حفر چاه منع کن و بر آنان سخت بگير. حتّي نگذار قطره اي از آب فرات بنوشند. (الفتوح، ج 5، ص 91.)

از عبدالله بن ابي حصين الازدي، نقل شده است که امام حسين(ع) را خطاب کرد و فرياد زد: «اي حسين! آيا اين آب را مي بيني که مانند قلب آسمان صاف است، تو يک قطره از آن را نخواهي چشيد تا آنکه از تشنگي بميري». امام حسين(ع) گفت: «خدايا او را از تشنگي بکش و هرگز او را نبخش». (ابن اثير، الكامل، ج 5، ص 158 و طبري، تاريخ طبري، ج 7، ص 3006 و بلاذري، انساب الاشراف، ج 2، جزء 3، ص 181 و ابو الفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، مصحح علي اكبر غفاري، مترجم سيّدهاشم رسولي محلاتي، نشر صدوق، چاپ تابش، بي تا، ص 118 و شيخ مفيد،الارشاد، ج 2، ص 88. بحار، ج 44، ص 389)

يزيد بن الحصين نيز که از ياران امام حسين(ع) است، به نيروهاي عمر بن سعد گفت: «اي مردم، اين آب فرات است. سگها و خوکها از آن مي خورند و شما مانع شده ايد تا فرزند پيامبر از آن بنوشد. آيا اين انسانيّت است؟ گفتند: سوگند به خدا، حسين بايد تشنه بميرد.» (بحارالانوار، ج 44، ص 318)

نقل شده است که جبرئيل پس از ترک اولاي حضرت آدم(ع) و توبه ايشان به مسئله عطش اشاره کرده است. او به حضرت آدم(ع) مي فرمايد: «يُقتَل عَطْشَاناً غَريباً وَحيداً فَريداً، لَيسَ لَهُ نَاصِرٌ وَ لَا مُعينٌ وَ لَوْ تَرَاهُ يا آدَمُ وَ هُوَ يَقُولُ وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّةَ ناصِراه حَتّي يَحُول الْعَطَشُ بَينَهُ وَ بَينَ السَّمَاءِ كَالدُّخان فَلَمْ يُجِِبهُ احَدٌ الَّا بالسُّيوفِ وَ شُربِ الْحُتُوف»؛ (كشته مي شود در حالتي كه تشنه و بي كس و تنها باشد و او را يار وياوري نباشد. اي آدم، اگر او را ببيني در حالتي كه مي گويد: (وا عطشاه، وا قله ناصراه) تا گاهي كه از تشنگي چشمش چنان تاريك مي شود كه آسمان را نتواند ديد و هيچ كس او را جواب نگويد الابا زبان شمشير و شراب مرگ).

امام سجّاد(ع) که خود شاهد صحنه هولناک کربلابود، در موارد زيادي به مسئله عطش اشاره کرده است. پس از حادثه کربلا، در بيان چگونگي دفن پيکر شهداي کربلانقل شده است که امام سجاد(ع) نيز هنگامي که بدن مطهّر امام حسين(ع) را دفن کرد، با انگشت خويش بر روي قبر چنين نوشت: «هذا قَبْرُ الحُسَيْنِ بنِ عَلِيِّ بنِ ابي طالِب اَلَّذِي قَتَلُوهُ عَطْشاناً غَريباً»؛ اين قبر حسين بن علي است كه او را با لب تشنه و غريب كشتند». (ارشاد مفيد، ص470 و 471، و مقتل الحسين مقرّم، ص320)
همچنين، هنگامي که خبر بازگشت اهل بيت(ع) از اسارت به محمّد حنفيه رسيد، وي به استقبال کاروان آمد. وقتي محمّد حنفيه در مورد امام حسين(ع) از امام سجّاد(ع) سوال مي کند، ايشان مي فرمايد: «يا عَمّاهُ! قَتَلُوهُ عَطشاناً و کُلُّ الحَيواناتِ رَيّانٌ: عموجان! پدر ما را با لب تشنه کشتند در حالي که همه حيوانات را سيراب مي کردند.» (ناسخ التواريخ، ج3، ص178)

در سخني که راوي آن را از امام باقر(ع) نقل مي کند به مسئله عطش اشاره شده است. حضرت امام محمد باقر(ع) مي فرمايند: امام حسين(ع) همان كه در كربلااست درحالي كه مظلوم و اندوهگين و تشنه و غصه دار بود، شهيد شد و هيچ کسي غصه دار و اندوهگين و گناهكار و تشنه و بيماري به زيارت آن حضرت نيايد و دعا نكند و به واسطه آن حضرت به خدا تقرب نجويد، مگر اينكه بر خداست كه حزن و اندوه او را برطرف ساخته و نيازش را برآورده کند و گناهش را بيامرزد و عمرش را طولاني كند و رزق و روزي اش را وسعت دهد؛ پس اي بصيرتمندان عبرت بگيريد. (كامل الزيارات، باب 69، ص 313؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 239)

امام صادق(ع) مي فرمايد: امام زين العابدين(ع) چهل سال براي پدر بزرگوارش گريه كرد، درحالي كه روزش، روزه دار بود و شبش، شب زنده داري مي كرد. هنگامي كه وقت افطار ميشد غلامش غذا و نوشيدني براي او ميآورد و جلويش مي گذاشت و ميگفت: بخور، ايشان مي فرمود: فرزند رسول خدا(ع) گرسنه و تشنه شهيد شد. اين جمله را تكرار مي كرد و گريه سر مي داد تا اينكه غذايش با اشك چشمش مخلوط مي شد. او همواره اينطور بود، تا اينكه به جوار رحمت حقّ شتافت. (مراجعه کنيد به: لهوف، ص233)

 

 

 منبع:جام

211008

 


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین