کد خبر : ۱۱۲۰۳
تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۹:۵۳

برداشت نادرست وهابيون ازمفهوم اله

وهابيون چه برداشتى از كلمه (اله) دارند؟
عقیق:تصوّر شيخ الاسلام وهّابيان اين است كه «إله» فقط به معنى «معبود» است، بنابراين جمله «لا إله إلاّ الله» كه شعار پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) و مسلمين جهان بوده و هست، فقط ناظر به «توحيد در عبادت» است، يعنى هيچ معبودى جز خداوند يگانه نيست، و به اين ترتيب نظر به نفى شرك در خلقت و رازقيّت و ربوبيّت و غير اين‌ها ندارد، زيرا مشركان جاهلى توحيد در خالقيّت و رازقيّت و ربوبيّت را قبول داشتند و تنها مشكل آنها عدم توحيد در عبادت بود، چون غير خدا را پرستش مى كردند.

بر خلاف تصوّر وهّابيون، مشركان عرب تنها گرفتار شرك در عبادت نبودند يا به تعبير ديگر «إله» در همه جا به «معنى» معبود نيست، بلكه گاه به معنى «خالق» است. قرآن مجيد مى فرمايد: «أَمْ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِّنَ الاَرْضِ هُمْ يُنشِرُونَ * لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ». (۱)

«آيا آنها خدايانى از زمين برگزيدند كه (خلق مى كنند و) منتشر مى سازند؟ ! * اگر در آسمان و زمين، جز «الله» خدايان ديگرى بود، فاسد مى شدند (و نظام جهان به هم مى خورد). منزّه است خداوند پروردگار عرش، از وصفى كه آنها مى كنند! ».

در اين آيات به روشنى «آلهه» جمع «اِله» به معنى «خالق» آمده است و سخن در آيه درباره «توحيد خالقيّت» است نه «توحيد در عبادت».

در آيه ديگرى همين معنى با وضوح بيشترى ديده مى شود: «مَا اتَّخَذَ اللهُ مِنْ وَلَد وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَه إِذاً لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَه بِمَا خَلَقَ وَلَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْض سُبْحَانَ اللهِ عَمَّا يَصِفُونَ * عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ». (۲)

(خدا هرگز فرزندى براى خود انتخاب نكرده؛ و خالق ديگرى با او نيست؛ كه اگر چنين مى شد، هر يك از خدايان مخلوقات خود را تدبير و اداره مى كردند و بعضى بر بعضى ديگر برترى مى جستند (و جهان هستى به تباهى مى كشيد)؛ منزّه است خدا از آن چه آنان وصف مى كنند! او داناى نهان و آشكار است؛ پس برتر است از آن چه براى او همتا قرار مى دهند! ).

در اين آيات وجود خالق ديگرى جز خداوند يگانه نفى شده (آن هم با لفظ «إله») كه اگر خالق ديگرى غير از او بود نظم جهان به هم مى خورد. اين آيه اعتقاد مشركان عرب را به تعدّد خالق روشن مى سازد چون مى فرمايد: «فَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ».

به اين ترتيب منحصر ساختن دعوت اسلام به «توحيد در عبادت» و عدم توجّه به شاخه هاى ديگر توحيد، اشتباهى بزرگ و مخالف آيات قرآن است.

تمام قراين نشان مى دهد كه «وهّابيان» روى علاقه اى كه نسبت برداشت خودشان از مسأله توحيد و شرك داشته اند، از كنار آيات ديگر قرآن كه بر خلاف برداشت آنها بوده، به سادگى گذشته و آنها را ناديده گرفته اند، با اين كه بسيارى از آنها به ظاهر حافظ قرآن بوده، امّا متأسّفانه همواره روى همان چند آيه مورد نظرشان تكيه مى كنند، چرا كه حفظ قرآن هميشه به معنى فهم قرآن نيست!

همچنين از آيات ديگر استفاده مى شود كه جمعى از مشركان فراتر از مسأله عبادت بت‌ها و خالقيّت، اعتقاد به «ربوبيّت» بت‌ها يعنى تأثيرگذارى در سرنوشت خود داشتند و در يك پندار خرافى فكر مى كردند بت‌ها به عنوان مثال نسبت به مخالفان خود، غضب مى كنند و آنها را بيچاره مى سازند و موافقان را يارى مى دهند و خوشبخت مى كنند، به عنوان مثال مشركان زمان هود مى گفتند: «إِنْ نَّقُولُ إِلاَّ اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوء قَالَ إِنِّى أُشْهِدُ اللهَ وَ اشْهَدُوا أَنِّى بَرِىءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ». (۳) (ما (درباره تو) فقط مى گوييم: بعضى از خدايان ما، به تو زيان رسانده (و عقلت را ربودهاند). هود گفت: من خدارابه شهادت مى طلبم، شما نيز گواه باشيد كه من بيزارم از آن چه شريك (خدا) قرار مى دهيد).

آنها چنين مى پنداشتند كه بت‌ها گاه خشم مى گيرند و زيان مى رسانند و گاه خشنود مى شوند و بركت مى دهند يعنى بت پرستان بت‌ها را در سرنوشت خود مؤثّر مى دانستند و نوعى ربوبيّت براى آنها قائل بودند، كه اين عقيده گروه زيادى بود.

شعر معروفى را كه شاعر عرب در مذمّت طايفه «بنى حنيفه» در جاهليّت سروده به مناسبت اين كه آنها بتى از خرما ساخته بودند و در يك سال قحطى آن را خوردند! نيز شاهد اين مدّعاست!

«أكلت حنيفة ربّها عام التقحم و المجاعة *** لم يحذروا من ربّهم سوء العواقب و التباعة» (۴)

(طائفه بنى حنيفه خداى خود را در سال قحطى و سختى خوردند، و آنها از مجازات پروردگار خود نترسيدند.

كلمه «رب» بر بت‌ها اطلاق شده و خورندگان بت را از عواقب سوء كار خود برحذر داشته تا مبادا بر آنها خشم گيرند و زيان رسانند).

شاعر ديگرى مى گويد: «أ ربّ يبول الثعلبان برأسه»؛ (آيا بتى كه روباه‌ها بر آن بول مى كند «رب» است). (۵) در طول تاريخ بت پرستى، اطلاق كلمه «رب» و «ارباب» بر بت‌ها حاكى از آن است كه آنها معتقد بودند بخشى از تدبير امور جهان به دست بت هاست.
لذا هنگامى كه يوسف مى خواهد زندانيان مشرك را به توحيد دعوت كند، مى گويد: «يَا صَاحِبَىِ السِّجْنِ ءَ أَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ». (۶)

(اى دوستان زندانى من! آيا خدايان پراكنده بهترند، يا خداوندِ يكتاى قدرتمند؟ !). (به كلمه ارباب جمع رب توجّه داشته باشيد).

شاهد ديگر: رسول خدا (صلى الله عليه وآله) طبق صريح قرآن مجيد به مشركان اهل كتاب خطاب كرد: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَة سَوَاء بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللهَ وَ لاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ». (۷)

(بگو: اى اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است؛ كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم؛ و بعضى از ما، بعض ديگر را غير از خداى يگانه به خدايى نپذيرد. هرگاه (از اين دعوت،) سر باز زنند، بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم).

تعبير به «ارباب» به خوبى نشان مى دهد كه آنها در مسأله ربوبيّت خداوند نيز گرفتار شرك بودند.

در آيه ديگرى از همين سوره مى خوانيم: «وَ لاَ يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلاَئِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْبَاباً أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُّسْلِمُونَ». (۸)

(خداوند به شما دستور نمى دهد كه فرشتگان و پيامبران را، پروردگارِ خود انتخاب كنيد. آيا شما را، پس از آن كه مسلمان شديد، به كفر دعوت مى كند؟ !).

راه دور نرويم قرآن درباره بت پرستان جاهليّت مى گويد: «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللهِ آلِهَةً لَّعَلَّهُمْ يُنصَرُونَ» (۹)؛ (آنها جز «الله» خدايانى برگزيدند تا آنها را يارى كنند).

يعنى آنها گرفتار شرك در شاخه ربوبيّت و تأثير در سرنوشت خود نيز بودند و بت‌ها را داراى تأثير فوق العاده اى مى پنداشتند.

در داستان ابراهيم (عليه السلام) در برابر بت پرستان مى خوانيم، او در آغاز با آن‌ها همصدا شد و درباره ستاره و ماه و خورشيد سه بار (هذا رَبِّى) (۱۰) گفت تا بطلان عقيده آنها را در پايان كار نشان دهد.

تكيه او بر ربوبيّت به خوبى نشان مى دهد كه بت پرستان «بابل» ماه و خورشيد و ستارگان را تدبير كننده زندگى خود مى پنداشتند؛ همچنين گفتار او در برابر نمرود. ((۱۱) )
نتيجه اين كه «إله» فقط به معنى معبود نيست، بلكه گاه به معنى «خالق» و گاه به معنى «ربّ» نيز استعمال مى شود و مشركان فقط در «عبادت» گرفتار شرك نبودند بلكه در امر «خالقيّت» و «ربوبيّت» نيز مشرك بودند.

بنابراين هرگاه قرآن مجيد مى گويد اگر از آنها سؤال كنى خالق و مدبّر عالم كيست، مى گويند خداست، منظور مدبّر آسمان‌ها و زمين است، چرا كه آيات قرآن با هم تناقض و تضادّى ندارد.

آيا با اين برداشت هاى سستى كه سران وهّابيّت از آيات قرآن به خصوص واژه «إله» دارند، مى توانند خون مسلمانان را مباح شمرده و اموال آنها را به يغما برند؟ راستى چقدر جان و مال مسلمان بى ارزش شده است! (۱۲)

پي نوشت ها:
1_(انبياء، آيات ۲۱-۲۲.)
2_(مؤمنون، آيات ۹۱-۹۲.)
3_(هود، آيه ۵۴.)
4_(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد ۷، صفحه ۲۰۹.)
5_(بحارالانوار، جلد ۳، صفحه ۲۵۳.)
6_(يوسف، آيه ۳۹.)
7_(آل عمران، آيه ۶۴.)
8-(آل عمران، آيه ۸۰.)
9_(يس، آيه ۷۴.)
10_(انعام، آيات ۷۶-۷۸.)
11_(بقره، آيه ۲۵۸.)
12_(گرد آوري از كتاب: وهّابيّت بر سر دو راهى، حضرت آيت الله مكارم شيرازي، ص ۸۹.)
منبع: حج
211008

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین