کد خبر : ۱۱۰۱۸
تاریخ انتشار : ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۰

آیا دو عقوبت یهود در سورۀ إسراء تحقق یافته است؟

اين‌ پيش‌گويي‌ خداوند در تورات كه حضرتش براي مسلمانان بازگو فرموده، حقيقتاً‌ نوعي‌ تحذير و اتمام‌ حجت‌ بر یهود بوده تا خوف ‌خداوند ذوالجلال را هميشه‌ در دل‌ داشته‌ باشند ولي‌ بايد گفت‌ آنچه‌ خدا‌ تحذير داده‌ بود‌ همگي‌ رخ‌ داده‌ و دشمنان قوم‌ يهود در دو نوبت‌، معبد مقدس‌ اين‌ قوم‌ را نیز تخریب‌ كرده‌اند.
عقیق: در خصوص اينكه تحذيرات و عقوبت‌هاي خدای تعالی در آيات نخستین سورۀ إسراء آیا واقع شده است يا نه، در ميان علما و مفسران قرآن اختلاف نظرهايي ديده مي‌شود. برخي از ايشان معتقدند هر دو عقوبت پيش از ظهور اسلام واقع شده است. عده‌اي نيز فقط به وقوع یافتن عقوبت اول قائلند، و جمعي نيز مي‌گويند اين دو عقوبت مربوط به جنگ‌هاي آخرالزمان است و لذا هيچ‌كدام از آنها تاكنون رخ نداده است. این مقال قصد دارد تا حقیقت این مسئله را مورد بررسی قرار دهد.

خداوند سبحان در آغاز سورة مباركة اسراء با ذكر سير شبانة حضرت رسول‌الله(ص) از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي در ابتدای سفر معراج، علت اين سفر شبانه را مبارك بودن و ظهور معجزات در آن سرزمين بیان فرموده و سپس اهمّ آن معجزات عجيب خود را در ضمن نقل ماجراهاي بني‌اسرائيل مذكور داشته است. نخست به متن این آیات و ترجمۀ راقم توجه فرمایید:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ سُبْحانَ الَّذِي أسْرَى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسجِدِ الْحَرامِ إلَى الْمَسجِدِ الأقصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِن آياتِنا إنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ 1 وَ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِي إسْرائِيلَ ألاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي وَكِيلاً 2 ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً 3 وَ قَضَيْنا إلى‏ بَنِي إسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً 4 فَإذا جاءَ وَعْدُ اُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا اُولِي بَأسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً 5 ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أمْدَدْناكُمْ بِأمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أكْثَرَ نَفِيراً 6 إنْ أحْسَنْتُمْ أحْسَنْتُمْ لِأنْفُسِكُمْ وَ إنْ أسَأتُمْ فَلَها فَإذا جاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً 7 عَسى‏ رَبُّكُمْ أنْ يَرْحَمَكُمْ وَ إنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ حَصِيراً 8 إنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أنَّ لَهُمْ أجْراً كَبِيراً 9 وَ أنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً ألِيماً 10

به نام خداوند بخشايندة مهربان. سبحان است آن كسي كه بنده‌اش (محمد) را شبانه از مسجد الحرام به سوي مسجد الاقصي سير داد ــ (مسجدي) كه در پيرامونش بركت نهاديم ــ تا آياتمان (معجزاتمان) را به وی بنمايانيم، همانا كه او خدای شنوا و بينا است 1 و به‌ موسي‌ كتاب‌ داديم‌ و آن‌ را براي‌ بني‌اسرائيل‌ سبب‌ هدايت‌ ساختيم،‌ كه‌ بجز مرا وكيل‌ (سرپرست‌) مگيريد 2 ــ به این سبب که (آنها) از ذرية كسی هستند كه‌ با نوح‌ (در كشتي)‌ حمل ‌كرديم‌ كه‌ او بندة‌ شاكري‌ بود ــ 3 و براي‌ بني‌اسرائيل‌ در كتاب‌ (تورات‌) حکم کرديم‌ كه ‌محققاً‌ شما دو نوبت‌ در (این) زمين‌ فساد كرده‌ و گردن‌كشي‌ بزرگي‌ مي‌كنيد 4 پس‌ هنگامي‌ كه‌ موعد اول‌ رسيد بر شما مخلوقاتي‌ از خودمان‌ را كه‌ بسيار زورمندند برانگيختيم‌، پس (شما را) در ميان‌ شهرها جست‌وجو (و تعاقب‌) كردند و اين‌ وعده‌ به انجام رسید 5 سپس‌ (اوضاع‌) براي‌ شما برگشت تا بر آنها بتازيد، و با اموال‌ و پسران‌ بر شما امداد كنيم‌ و شما را در نفرات‌ كثرت‌ بخشيم 6 (پس) اگر نيكي‌ كنيد به‌ سود خويش‌ نيكي‌ كرده‌ايد و اگر بدي‌ كنيد پس‌ (عقوبت‌ آن‌) بر‌ خودتان‌ است. هنگاميكه‌ وعدۀ ديگر (دوم‌) آمد، پس براي‌ آن‌ است‌ كه‌ (از اندوه‌) روی شما‌ را زشت‌ گردانند و براي‌ آنكه‌ وارد مسجد (الاقصي‌) شوند چنانكه‌ نوبت‌ اول‌ بدان‌ داخل‌ شده‌ بودند و براي‌ آنكه‌ بر آنچه‌ دست‌ يابند نابودش كنند، نابود كردني 7 شايد پروردگارتان‌ بر شما رحم‌ آورَد و اگر بازمی‌گشتيد (توبه‌ می‌كرديد) ما هم‌ باز مي‌گشتيم‌ (به‌ شما اقبال مي‌كرديم‌)، و (البته) جهنم‌ را زندان‌ كافران‌ ساخته‌ايم‌ 8 همانا اين‌ قرآن‌ آن (قومي)‌ را كه‌ استوارتر است‌ هدايت ‌مي‌كند و به‌ مؤمناني‌ كه‌ كارهاي‌ شايسته‌ مي‌كنند بشارت‌ مي‌دهد كه‌ براي‌ ايشان ‌پاداشي‌ بزرگ‌ (مهيّا) است 9 و اینکه کسانی که به روز پسین ایمان نمی‌آورند عذاب دردناکی برای ایشان آماده کردیم 10

اين‌ پيش‌گويي‌ خداوند حکیم در تورات ــ كه حضرتش در اینجا براي مسلمانان بازگو فرموده ــ حقيقتاً‌ نوعي‌ تحذير و اتمام‌ حجت‌ بر یهود بوده است‌ تا خوف ‌خداوند ذوالجلال را هميشه‌ در دل‌ داشته‌ باشند. وليكن‌ بايد گفت‌ كه‌ آنچه‌ خداي‌ تعالي‌ تحذير داده‌ بود في‌الواقع‌ همگي‌ رخ‌ داده‌ و دشمنان قوم‌ يهود در دو نوبت‌ معبد مقدس‌ اين‌ قوم‌ را نیز تخریب‌ كرده‌اند. به این ترتیب خداوند به یهود فهمانده است که عبادت آنها را نمی‌خواهد و این زمین مقدس را به اقوامی که بهتر از آنها باشند خواهد داد. شش قرن بعد، با ورود‌ اسلام‌ به فلسطین مسجدی بر زمین‌ مقدس آن‌ معبد‌ ساخته‌ شد و همانطور كه‌ قرآن‌ مسمّي‌ فرموده‌ بود «مسجد الاقصي»‌ نام‌ گرفت‌ (اسراء/ 1). با این نامگذاری خداوند خبر داده است که مردم از اقصی نقاط زمین برای زیارت این مسجد به آنجا خواهند رفت.


دلایل مفسران برای عدم وقوع دو عقوبت

آنچه باعث شده است تا عده‌اي از محققان علي‌رغم تمام دلايل و شواهد موجود در متن آیات، به عدم وقوع آن افساد و عقوبت‌ها قائل شوند تنها دو دليل است. نخست، احاديثي است كه عمدتاً در تفاسير روايي و اخباری، در ذيل اين آيات شريفه نقل می‌شود. در این احادیث، جمله به جملة اين آيات به تاريخ اسلام ربط يافته و مصداق آن فساد‌ها را نيز در بني‌اميه و امثالهم دانسته، و اينكه عقوبت‌هاي خداوند بر يهود و دخول در مسجد نيز به دست حضرت قائم(عج) و ياران مؤمن او صورت خواهد گرفت. و دليل دوم عبارت «عِباداً لَنا» در آية پنجم است كه ظاهراً به «بندگان خوب خداوند» و احتمالاً به ياران حضرت صاحب الزمان(عج) اشاره دارد.
 

نقل دلیل اول و ردّ آن


به عنوان مثال، در تفسیر نورالثقلین (ج 3، ص 138) در ذیل آیات مورد بحث سورة اسراء به نقل از جلد هشتم الکافی آمده است:
77- في روضة الكافي عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد عن محمد بن الحسن بن شمون عن عبدالله بن عبد الرحمان عن عبد الله بن القاسم البطل عن أبي عبد الله عليه السلام في قوله تعالى: ﴿وَ قَضَيْنا إِلى‏ بَنِي إسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ﴾ قال: قتل علي بن أبي طالب و طعن الحسن عليه السلام ﴿و لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً﴾ قال: قتل الحسين عليه السلام ﴿فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما﴾ فاذا جاء نصر دم الحسين ﴿بعثنا عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ﴾ قوم يبعثهم الله قبل خروج القائم فلا يدعون وترا لآل محمد صلى الله عليه و آله الا قتلوه ﴿و كان وعد الله مفعولا﴾ خروج القائم عليه السلام ﴿ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ﴾ خروج الحسين عليه السلام في سبعين من أصحابه عليهم البيض المذهب لكل بيضة و جهان المؤدون الى الناس ان هذا الحسين قد خرج لا يشك المؤمنون فيه و انه ليس بدجال و لا شيطان، و الحجة القائم بين أظهرهم، فاذا استقرت المعرفة في قلوب المؤمنين انه الحسين عليه السلام جاء الحجة الموت فيكون الذي يغسله و يكفنه و يحنطه و يلحده في حفرته الحسين بن على عليه السلام، و لا يلي الوصي الا الوصي. (عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 138)

اما حقيقت این است که پيروان اين نظر، ميان «تفسير» و «تأويل» قرآن خلط كرده‌اند. چرا كه اين روايات شريف همانطور كه از متنشان پيداست در بيان «تأويل» اين آيات بوده‌اند. مثلاً در آنچه حسين بن حمدان الخطيبي در کتاب هداية الكبري نقل كرده، یک از شاگردان امام صادق¬(ع) به نام مفضّل بن عمر در مقام سائل صرفاً از «تأويل» آية پنجم سورة اسراء پرسيده است (الهداية الکبری، بیروت، موسسة البلاغ، 1411 ق، ص 421). چنانكه در ادامة همين حدیث نیز حضرت امام صادق¬(ع) «تأويل» آية شريفة ﴿وَ نُريدُ أن نَمُنَّ عَلَى الذينَ ٱستُضْعِفوا في ٱلأرض ...﴾ (قصص/ 5) را بر اهل بيت پيامبر(ص) تطبيق فرموده‌اند.

در بحارالانوار نیز «تأويل» آية ششم از سورة اسراء از امیر¬المؤمنین¬(ع) منقول است که آن حضرت آیه را بر حوادث آخرالزمان در شهر کوفه تطبیق فرموده‌اند (بحارالانوار، ج 52، صص 272 و 273، ح 167). مضافاً كه در هيچ كجا از متن اين روايات، ذكري از «يهود» نشده است، كه البته بر خلاف ظاهر این آيات است. لكن اين موضوع با «تأويلي» دانستن روايات مذکور سازگار می‌آید. چون در «تأويل» قرآن ــ كه به تصريح آیه هفتم از آل‌عمران، علمِ آن فقط در نزد خداوند متعال و راسخون در علم يعني حضرت رسول اكرم(ص) و ائمة معصومين عليهم‌السلام است ــ ميان لفظ قرآن و تأويلش هيچ دلالت روشن و واضحي براي ما وجود ندارد؛ آنچه عملاً ميان اين آيات سورة اسراء و روايات مورد بحث نيز رخ نموده همین است.



بنا به فرموده آيت‌الله جوادي آملي، تفاوت ديگر ميان «تفسير» و «تأويل» قرآن در اين است كه تفسير از مقوله علم است، اما تأويل قرآن از جنس عين و وجود خارجي است. لهذا به تصريح خداوند متعال، روزي در آيندة اين جهان تأويل كل قرآن خواهد آمد (اعراف/ 53 ــ يونس/ 39). چنانكه در آيات شريفة متعددي در سورة مباركة يوسف «تأويل» به همين معنا و مفهوم به كار رفته است، يعني تحقق يافتنِ تقديرِ پيشينِ خداوند در عالم خارج (يوسف/ 6 و 21 و 36 و 37 و 44 و 45 و 100 و 101).

نقل دلیل دوم و ردّ آن 

اما دليل دوم قائلان رأی فوق را نيز قرآن تأييد نمي‌كند. چون همانطور كه علامه طباطبايي در تفسير شريف الميزان در ذیل این آیات مؤكد نموده، عبارت «عِباداً لَنا» بر مؤمن بودن آن «عباد» دلالت ندارد و كفّار نيز در واقع «بندگان» خداي تعالی به حساب می‌آیند. حضرت علامه در ضمن ردّ نظر امین الاسلام طبرسی در مجمع البیان، فرموده‌اند كه لازم نيست مجازات الهي هميشه به دست مؤمنان صورت گيرد، آن هم در مثل اين آيه، كه اين بندگان را به وصف بأس و شدت خونريزي توصيف نموده است. قول آيت‌الله جوادي آملي در درس خارجِ تفسير خود نيز، مؤيد با قول استادشان حضرت علامه طباطبايي است.

برخي از تفاسير همچون مجمع ‌البيان طبرسي اين روايات «تأويلي» را با «تفسير» اين آيات خلط كرده‌اند. آيات ديگري نيز در قرآن مجيد در بيان ماجراهاي انبياي خداوند نازل گشته و ائمة هدي «تأويل» آنها را در دوران آخرالزمان فرموده‌اند، ليكن ما عموماً در آنها چنين خطاهايي مرتكب نمي‌شويم. مانند قصص/ 5 ﴿و نُريدُ أن نَمُنَّ عَلَى الذينَ ٱستُضْعِفوا في ٱلأرض ...﴾ كه در خصوص فرعون و بني‌اسرائيل نازل شده ولي «تأويل» آن در حوادث آخرالزمان است. همچنين است در آية شريفة ﴿بَقيتُ الله خيرٌ لَكُم إن كُنتُم مؤمِنين﴾ (هود/ 86) كه در ماجراي حضرت شعيب(ع) و قوم اوست، لكن «تأويل» آن در منجي آخرالزمان است.

در خصوص كلمة «عِباداً لَنا» در اسراء/ 5 همچنین بايست بگوييم كه كلمة «عباد» در قرآن اصولاً به معناي «عباد تكويني» به كار رفته و شامل تمام مخلوقات خداوند مي‌شود. مثلاً در آية 17 از همين سورة اسراء آمده است: ﴿وَ كَفي بِذُنوبِ عبادِهِ خبيراً بصيراً﴾. و همچنين در سبأ/ 13 فرموده است: ﴿وَ قليلٌ مِن عبادِيَ الشَّكور﴾. اضافه شدن «لام ملكيّت» به كلمة «عباد» مسئله را واضح‌تر کرده است. چنانكه در آية ‌الكرسي و بسياري از آيات كريمة قرآن مؤكد گشته كه هر چه در آسمان و زمين وجود دارد همه از آنِ خداوند متعال است: ﴿لَهُ ما في السَّمَواتِ و الأرض﴾ (بقره/ 255 – نساء/ 131). و اين مالكيت خداوند استثناء ندارد و نفوس ما انسان‌ها را نيز شامل مي‌شود: ﴿ألا إنَّ لِلّهِ مَنْ في السمواتِ و مَنْ في الأرض﴾ (يونس/ 66 – روم/ 26). در اسراء/ 7 مذكور است كه آن «عباد» بر هرچه دست يابند آن را ويران مي‌كنند: ﴿وَ لِيُتَبِّرُوا مَا عَلَواْ تَتْبيراً﴾. اين از آداب مسلمانان و مؤمنان نيست كه در جهاد با کفار، زنان و كودكان و پيران را بكشند يا بناها را ويران نموده و درختان را قطع كنند.  
اما اين امر مي‌تواند از مقولة تسلط ظالمان بر ظالمان باشد كه حكم كلي‌اش در آیة 129 از سورۀ انعام مذكور است. در تورات کنونی نيز عقوبت‌هاي خداوند بر قوم يهود با تسلط يافتن اقوام خونريز و كافر بر ايشان تحذير و پيشگويي شده، و در عمل نیز به همانطور واقع گشته است. اين حقيقت در قرآن مجيد هم مذكور و مؤكّد است. خداوند سبحان در سورة اعراف پس از ذكر ماجراهاي اصحاب سبت و مسخ ايشان به بوزينگان، از اخبار خود به يهود در برانگيختن كساني كه ايشان را پيوسته معذب دارند حکایت کرده است: 

وَ إذْ تأذَّنَ ربُّك لَيَبعَثَنَّ عليهم إلي يومِ القيامةِ مَن يَسُومُهُم سوءَ العذابِ، إنَّ ربَّك لَسَريعُ العِقاب و إنَّهُ لَغَفورٌ رحيمٌ * وَ قَطَعْناهُم في الارضِ اُمَماً، مِنهُمُ الصّالحونَ و منهُمُ دونَ ذَلك، و بَلَوناهُم بالحَسَناتِ وَالسّيِئَاتِ لَعَلَّهُم يَرجِعون *  (اعراف/ 167 و 168) 

در مجموع مي‌توان گفت كه کلمة «عباد» در اين آیه حتی به انسان‌ها محدود نگشته و مي‌تواند شامل حيوانات درنده و بيماري‌هاي مهلك و حتي قحطي و گرسنگي نيز باشد، چرا كه همة اينها در يد قدرت حق تعالي است و خداوند می¬تواند با اینها بندگان خاطی را عقوبت کند. مثلاً توجه کنید که چطور خداوند سبحان در موارد بسیاری واقعة قحطی در میان یک قوم را به خود نسبت داده است، (نگا. اعراف/ 130 ـ نحل/ 112 ـ یوسف/ 46 تا 56).

اين حقيقت در نساء/ 131 مذكور است و خداوند تعالي در آنجا از توصية پيشين خود به يهوديان به رعایت تقواي خود خبر می‌دهد و همانجا مسلمانان را نیز بدین حقیقت امر فرموده، مؤکد مي‌دارد كه اگر كافر شويد همة آنچه در آسمان‌ها و زمين است در اختيار خداوند غني و حميد است:

و لِلَّهِ ما في السَّماواتِ و ما فِي الأرضِ و لَقَد وَصَّيْنَا الَّذِينَ اُوتُوا الْكِتابَ مِن قَبلِكُم و إِيَّاكُم أنِ اتَّقُوا اللَّهَ و إِن تَكْفُرُوا فَإنَّ لِلَّهِ ما في السَّماواتِ و ما في الأرضِ و كانَ اللهُ غَنِيًّا حَمِيداً.

 
دلایل دیگری از قرآن برای وقوع دو عقوبت

به جهت ادله ديگر براي اثبات وقوع آن دو عقوبت يهود، مي‌توان به آيات مشابه در قرآن رجوع كرد. آياتي همچون مائده/ 71 كه مختصراً به این موضوع اشاره می‌کند، خصوصاً که عقوبت دوم با رسالت حضرت عيسي(ع) مقارن بوده است:
وَ حَسِبُوا ألاَّ تَكُونَ فِتنَةٌ فَعَمُوا و صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللهُ عَلَيهِم ثُمَّ عَمُوا و صَمُّوا كَثِيرٌ مِنهُم و اللهُ بَصِيرٌ بما يَعمَلُون‏ * لَقَد كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إنَّ اللهَ هُوَ الْمَسيحُ ابْنُ مَريَمَ و قالَ الْمَسيحُ يا بَني إسرائيلَ اعْبُدُوا اللهَ رَبّي و رَبَّكُم‏ ... (مائده/ 71 و 72).

و پنداشتند كه عقوبتى نخواهد بود، پس كور و كر شدند. آنگاه خدا توبه‏شان بپذيرفت. باز بسيارى از آنها كور و كر شدند. هر چه مى‏كنند خدا مى‏بيند. (71) به تحقيق آنان كه گفتند كه خدا همان مسيح پسر مريم است، كافر شدند. و مسيح گفت: اى بنى اسرائيل، الله پروردگار من و پروردگار خود را بپرستيد...
 
همچنين آيات دیگری از قرآن به عقوبت‌هاي خداوند بر يهود در مدت اقامت ايشان در ارض مقدس دلالت دارند مانند: مائده/ 12 و 13 – ابراهيم/ 7 – نحل/ 112 تا 119 – إسراء/ 104 – طه/ 81.

بنابراين مي‌توان گفت كه وقايع مذكور در إسراء/ 5 و 7 عملاً در قوم يهود با حملة بخت‌النصر در سال¬ 586 ق.م. و تيتوس به سال 70 م. به وقوع پيوسته و آن دو نوبت از تأدیب این قوم محقق شده است. ليكن «تأويل» این آیات قرآن در آخرالزمان با ظهور حضرت صاحب‌الزمان(عج) و ياران پولادين او خواهد آمد.
امیر اهوارکی


پی‌نوشت:
1_(براي تفصيل مطلب نگا. حشر/ 5 و تفاسير ذيل آن، که یهود بنی¬نضیر از چند شاخه¬ای که مسلمانان از درختان ایشان به دستور پیامبر و با وحی خدا قطع کردند اینطور استدلال می¬کردند که تو پیامبر خدا نیستی چونکه در جنگ شاخة درختان را قطع کرده¬ای. و خداوند متعال در همان سوره پاسخ ایشان را داده است. در تورات یهود نیز این دستور عدم قطع درختان به وقت جنگ و جهاد مذکور است. نگا. سفر تثنيه 20/ 19)
منبع:مشرق
211008

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین