۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۵ : ۰۰
عقیق: در روایت آمده است که برخی از دیده بانانی که عیسی بن جعفر به آن حضرت گماشته بود، به او گزارش دادند که حضرت در دعای خود می گوید:« الهم انک تعلم انی کنت اسالک ان تفرغنی لعبادتک، اللهم و قد فعلت، فلک الحمد؛ خداوندا! تو می دانی که همواره از تو درخواست می کردم جای خلوتی برای عبادت به من بدهی و تو اکنون چنین جائی برای من آماده کرده ای، پس حمد و سپاس تو را سزا است. راوی گوید:
از آن پس هارون الرشید کسی را فرستاد که
حضرت را از عیسی بن جعفر بگیرند و به فضل بن ربیع بسپارند. حضرت مدتی طولانی در
زندان فضل بن ربیع ماند. هارون از او خواست که حضرت را به قتل برساند ولی او
خودداری کرد و از هارون خواست که حضرت را به فضل بن یحیی برمکی بسپارد.
فضل بن یحیی او را گرفته در یکی از
اطاقهای خانه اش جا داد و دیده بانانی بر آن حضرت گماشت.
امام کاظم(ع) شب و روز سرگرم عبادت و
نماز و تلاوت قرآن بود و بیشتر روزها را روزه می گرفت. فضل بن یحیی که چنین دید،
او را بیشتر گرامی داشت و وسائل آسایشش را فراهم نمود. خبر به گوش هارون رسید.
نامه ای به فضل نوشت و او را از احترام کردم به امام بازداشت و دستور قتل حضرت را
صادر کرد... .
به هر حال هارون از فضل بسیار نگران و
خشمگین شد و حضرت را به سند بن شاهک ملعون سپرد. یحیی بن برمکی پدر فضل که خشم
هارون را نسبت به فرزندش دیده بود، به دست و پا افتاد و نزد هارون رفته به او گفت
که از پسرش در گذرد و در مقابل خود یحیی
وعده داد که امام را به قتل برساند. یحیی شتابان به بغداد آمد و دستور کشتن حضرت
را به سندی بن شاهک زهری داد و او نیز انجام آن را به گردن گرفت. و بدینسان سندی
بن شاهک زهری در غذای آن بزرگوار ریخته و به نزد او آورد. حضرت از آن غذا میل
فرمود. اثر زهر را در بدن خویش احساس کرد و پس از سه روز از دنیا رفت. لعنت ابدی
حق بر قاتلین آن امام مظلوم.
211008