۰۸ آذر ۱۴۰۳ ۲۷ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۳ : ۰۰
شان خداوند ستار را من اینگونه نمی بینم که ستاریت اش فقط شامل سیئات ما بندگان غافل ِصحرای محشر ندیده باشد.شان ستاریت خداوند را من در این نمی بینم که دروغ و خیانت و عجب و بدکارگی من و تو را بپوشاند.این شان خداوند نیست.چراکه نه با سترش ،و نه با عیان ساختن این کثافت کاری ها پشیزی عاید ان ذات اقدس دست نایافتنی نمی شود.
شان ستاریت خداوند را من در این حجاب ضخیمی می بینم که بروی چشم دل مان کشیده است تا هرگز،به اندازه ی لمح بصری به ادراک یک آنِ آن عصر دلگیر و سیاه دست نیازیم.
مگر نه این که قلب حضرت صاحب، "اوعی" ترین قلوب جهان هستیست و چشمان صاحب این قلب وسیع ؛ قرن هاست بر لحظه ی بازگشتن ان مرکب بدون راکب-ذوالجناح- خون می گرید که این لحظه؛تیر اخری بود که روانه ی خیام شد و زن ها فهمیدند نذر و تضرع و توسل شان هیچ کدام؛مانع اصابت بلای عظمای بی ارباب ای نشد.و حجم نا امیدی ان همه زن ضعیف و بی پناه بی محرم؛خون گریستن دارد و این تنها زینب بود که شاید کمی زودتر دیده بود انچه رباب و انها و ما هرگز ندیدیم...
دل ما
ظرفیت این روضه های رقیق را هم
ندارد
سیدتی و مولاتی یا زینب(س)...