۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۵ : ۱۷
* بـرزخ
انـسـان پـس از مرگ وارد عالم ديگرى مى شود كه در قرآن كريم با واژه برزخ و در روايات گاهى به همين نام و گاهى به نام «عالم قبر» از آن ياد شده است .
برزخ در لغت، فاصله ميان دو چيز را گويند.
چـون عـالم بـرزخ فـاصـله مـيـان دنـيـا و آخـرت اسـت و ايـن دو را بـهـم وصل مى كند از اين رو، آن را برزخ مى نامند.
تـوضـيح آن كه انسان پس از مرگ بلافاصله وارد عالم قيامت نمى شود؛ بلكه يك عالم خاصى (برزخ) را طى مى كند تا هنگامى كه قيامت برپا شود، و پس از آن وارد عالم قيامت مى شود. در كـتـب تفسير و روايت و نيز آثار انديشمندان اسلامى به طور گسترده درباره برزخ بحث شده است .
شهيد مطهرى درباره عالم برزخ مى گويد:
((مـطـابـق آنـچـه از نـصـوص قـرآن كـريـم و اخـبـار و روايـات مـتـواتـر و غـيـر قـابـل انكارى كه از رسول اكرم (ص) و ائمه اطهار(ع) رسيده است، استفاده مى شود كه هيچ كس بـلافـاصـله پـس از مـرگ وارد عـالم قـيـامت كبرى نمى شود، ... هيچ كس در فاصله مرگ و قيامت كـبـرى در خـامـوشـى و بـى حـسـى فـرونـمـى رود؛ يـعـنـى چـنـيـن نيست كه انسان پس از مردن در حال شبيه به بيهوشى فرو رود و هيچ چيز را احساس نكند، نه لذتى داشته باشد و نه المى، نـه سرورى داشته باشد و نه اندوهى، بلكه همه چيز را حس مى كند، از چيزهايى لذت مى برد و از چيزهاى ديگر رنج».
* قرآن و مسأله برزخ
در آيـات مـتـعـددى از قـرآن، بـرزخ و زنـدگـى برزخى مطرح شده است. يعنى قرآن علاوه بر اصل مسأله برزخ، درباره نوعى حيات پس از مرگ و خصوصيات آن مانند ادراك، گفت و شنود، احساس رنج و لذت سخن مى گويد. از جمله مى فرمايد:
((حـَتـّى اِذا جاَّءَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونَِ لَعَلّى اَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاّ اِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ))
چون مرگ يكى از آنها در رسد، گويد: پروردگارا! مرا بازگردان، شايد در مورد آنچه ترك كرده ام، عملى شايسته كنم. هرگز! اين سخنى است كه وى گوينده آن است پيش رويشان حائلى (برزخ) هست تا روزى كه برانگيخته شوند.
((وَ لا تـَحـْسـَبـَنَّ الَّذيـنَ قـُتـِلوُا فـى سـَبـيـلِ اللهِ اَمـْواتـاً بـَلْ اَحـْيـاءٌ عـِنـْدَ رَبِّهـِمـْ يُرْزَقُونَ))
كـسـانـى را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده نپنداريد، بلكه آنان زندگانند، نزد پروردگار خويش روزى داده مى شوند.
مقصود آن است كه پس از مرگ ، شهيدان حيات برزخى دارند و در نعمت به سر مى برند.
((قالوُا رَبَّنا اَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ اَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ اِلى خُروُجٍ مِنْ سَبيلٍ))
گويند پروردگارا ما را دوبار ميراندى و دو بار زنده كردى ، پس ما به گناهان خويش اعتراف داريم ، آيا راهى به سوى بيرون رفتن از عذاب هست؟
دو مـرگ و دو زنـدگـى حـاصـل نـمـى شـود؛ مـگـر آنـكـه قائل به حيات برزخى شويم .
(( ... وَ حـاقَ بـِالِ فـِرْعـَوْنَ سـُوءُ الْعـَذابَِ اَلنـّارُ يـُعـْرَضـُونَ عـَلَيـْها غُدُوّاً وَ عَشِيّاً وَ يَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ اَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ اَشَدَّ الْعَذابِ))
آن عـذاب سـخـت فـرعـونـيـان را در مـيـان گرفت . آتشى كه هر صبح و شام بر آن عرضه مى شـونـد و روزى كـه رسـتـاخـيز برپا شود (گفته مى شود) فرعونيان را در شديدترين عذاب داخل كنيد.
قـرآن دو گـونـه عـذاب بـراى فـرعـونـيان ذكر مى كند. يكى پيش از قيامت كه از آن به ((سوء العـذاب)) تـعـبـير شده است، روزى كه دو بار بر آتش عرضه مى شوند، بى آنكه به آن در آيـنـد. دوّم پـس از برپايى قيامت كه به آن ((اَشَدَّ الْعَذابِ)) گفته مى شود، فرمان مى رسد كه آنها را به آتش اندازيد. عذاب اول مربوط به عالم برزخ است .
يك نمونه تاريخى براى عالم برزخ: در جنگ بدر، برخى از كشتگان كفار را در چاهى ريختند. پـيـامـبـر (ص) بـه آنـجـا رفـت و بـه كـشـتگان خطاب كرد: اى كافران! همسايگان بدى براى رسـول خـدا بـوديـد، او را از خـانـه خـويـش رانديد و از در دشمنى و جنگ با او در آمديد، من وعده پـروردگـارم را درسـت يـافـتـم . آيـا شـمـا نـيـز وعده پروردگارتان را بحق يافتيد؟ عمر به رسول خدا گفت: اى رسول خدا، اينان، بدنهايى بى جان بيش نيستند، چگونه با آنها سخن مى گوييد؟ رسول خدا (ص) فرمود: بس كن اى پسر خطاب ، سوگند به خدا تو شنواتر از آنان نيستى ، چون برخيزم فرشتگان عذاب با گرزهاى آهنين بر سرشان مى كوبند.
از ايـن مـطلب استفاده مى شود كه انسان پس از مرگ به گونه اى ديگر زنده است ، و در عالمى كه قرآن از آن به عالم برزخ تعبير مى كند زندگى جديدى را آغاز مى كند.
* رخدادهاى عالم برزخ
در روايات بسيارى از پيامبر و ائمه (ع) مسائل عالم برزخ مورد بحث و بررسى قرار گرفته اسـت . گـرچـه پرداختن به همه آن مسائل و تبيين آنها در اين درس ميسر نيست ، ليكن براى داشتن درك درسـتـى از زنـدگـى انـسـان در عـالم بـرزخ پـيـرامـون بـرخـى مـسـايـل آن ، از جمله بدن برزخى ، مراد از قبر، و اين كه آيا مراد از عالم برزخ و عالم قبر همين گـودال خـاكـى اسـت كـه بـدن مـيـّت در آن جـاى مـى گـيـرد؟ و نـيـز دربـاره سـؤال و فشار قبر و تجسم اعمال در آن اشاره كوتاهى مى كنيم .
* بدن برزخى
ايـن را مـى دانـيـم كـه انـسـان تـركـيـبـى از روح مجرد و بدن خاكى است ، و منشأ همه ادراكات و افـعـال نـيز روح آدمى است، و بدن ابزارى مادى براى ادراك و فعاليت روح مى باشد. چنانچه در آيات قرآن آمده، روح بعد از مرگ نمى ميرد و به سوى خدا باز مى گردد.
امـا بـدن بـرزخـى يـا قـالب مـثـالى كـه روح پـس از مـرگ در آن قـرار مـى گـيـرد از لحـاظ شـكـل و قـيـافه و صورت شبيه بدن دنيايى است ولى وزن و جرم ندارد. مانند هنگامى كه خواب مـى بـيـنـيـم ؛ هـمـيـن بـدن بـا هـمـه تـوانـايـيـ هـا و ادراكـات آن وجـود دارد؛ امـا جـنـبـه مـادى آن فـعـال نـيـسـت؛ تـازه انـسـان گـاهـى در خـواب، قـويـتـر از بـيـدارى عـمـل مـى كـنـد، چـون بـه كـارهـاى بـزرگـى دسـت مـى زنـد كـه در حال بيدارى از او ساخته نيست! بنابر آنچه در روايات آمده انسان با بدن برزخى لذات و آلام جسمانى را احساس مى كند.
* مقصود از قبر در روايات چيست؟
واقـعـيـت ايـن اسـت كـه عالم برزخ و آنچه كه در قبر بر انسان مى گذرد و جزئى از عالم غيب و مـلكوت اين جهان است ، و اطلاعات و آگاهي هاى ما از آن عالم همان مقدارى است كه پيشوايان معصوم در اخبار و روايات فرموده اند.
در ايـن راسـتـا، بـه فـرمـوده علامه مجلسى بنابر آنچه از روايات بر مى آيد، مراد از قبر در بـيـشـتـر روايـات جايگاه روح انسان در عالم برزخ است. بنابراين، عالم قبر در واقـع هـمـان عـالم بـرزخ اسـت. اگـر چـه بـدن شـخـص در حـفـره و گودال خاكى دفن مى شود.
عـمـرو بـن يـزيـد مـى گـويـد: از امـام جـعـفر صادق (ع) پرسيدم: برزخ چيست؟ امام در پاسخ فرمود:
((قبر است از آن هنگام كه مى ميرد تا روز قيامت .))
بـنـابـرايـن روشـن شـد كـه مـراد از قـبـر هـمـيـن گـودال خـاكـى مـحـل دفـن بدن ميت نيست ، و نيز روشن شد اين كه در روايات سخن از عذاب قبر و فشار قبر به مـيـان مـى آيـد بـه ايـن مـعـنا نيست كه ديوارهاى قبر از دو طرف بهم نزديك شوند، و بدن ميت را بـفـشـارنـد، بـلكـه ايـن فـشـار، عذابى است كه در ماوراى اين عالم ماده دامنگير متوفى مى شود، گـرچـه مـمكن است فشار وارد بر روح موجب فشار بر بدن نيز گردد. براى همين ممكن است حتى اشخاصى كه در قبر خاكى دفن نشوند، فشار قبر داشته باشند، شبيه كسانى كه شب در بستر آرام خـوابـيـده انـد؛ ولى در اثـر خـواب هولناكى كه ديده اند فشار سختى بر بدنشان وارد مى شود!
شـخـصـى از امـام صـادق (ع ) پـرسيد آيا كسى كه بر دار آويخته شده عذاب قبر دارد؟ حضرت فرمود:
((خـداى زمـين خداى هوا هم هست ، پس خداوند به هوا امر مى كند تا او را بفشارد فشارى شديدتر از فشار قبر.))
* سؤال قبر
از جـمـله رخـدادهاى مهم و حتمى عالم برزخ سؤ ال دو فرشته ((نكير)) و ((منكر)) است . از گفتار بـزرگـان عـلمـا بـر مـى آيـد كـه سـؤ ال نـكـيـر و مـنـكـر حـقـيـقـت غـيـر قابل انكار است .
شيخ صدوق مى فرمايد: ((اعـتـقـاد مـا در پـرسش هاى در قبر اين است كه آن حق بوده و ناچار به پذيرش و باور آن هستيم .))
روايات در اين زمينه زياد است ، از جمله آن ، امام جعفر صادق (ع ) فرمود:
((مـَنْ اَنـْكـَرَ ثـَلاثـَةَ اَشـْيـاءَ فـَلَيـْسَ مـِنْ شـيـعـَتـِنـا: اَلْمـِعـْراجُ، وَالْمـَسـْاءَلَةُ فـِى الْقَبْرِ،وَالشَّفاعَةُ))
هـر كـس سـه چـيـز را انـكـار كـنـد از شـيـعـيـان مـا نـيـسـت : مـعـراج ، سـؤ ال در قبر و شفاعت .
امـّا دربـاره ايـن كـه از چـه كـسـانـى در عـالم بـرزخ سـؤ ال و پرسش مى شود؟ امام محمد باقر(ع ) فرمود:
((لا يُسْئَلُ فِى الْقَبْرِ اِلاّ مَنْ مَحَضَ الاْيمانَ مَحْضاً، اَوْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً، فَقُلْتُ لَهُ: فَسائِرُ النّاسِ؟ فَقالَ: يُلْهى عَنْهُمْ))
در قـبـر سـؤ ال نـمـى شـود مـگـر كـسـى كـه ايـمـان (خـود) را خـالص و كـامـل كـرده ، و يـا كـفر (خود) را خالص و كامل كرده باشد؛ (راوى گويد:) از امام پرسيدم : پس ساير مردم چى؟ فرمود: به حال خود رها مى شوند.
بـنـابـر گـفـتـه عـلامـه مـجلسى در رابطه با اين حديث ، از مستضعفين متوسط ميان ايمان و كفر خـالص سـؤال نـمـى شـود. امـا شـهـيـد، سـؤ ال قبر ندارد، زيرا به فرموده پيامبر اكرم (ص) برق شمشيرها بر بالاى سرش براى امتحان او كـافـى اسـت. راجـع بـه ايـن كـه از چـه چـيـزهـايـى در قـبـر سـؤال مـى شـود؟ آنـچـه از اخـبـار صـحـيـح و مـسـتـفـيـض بـدسـت مـى آيـد ايـن اسـت كـه از اصـول اعتقادات سؤال و پرسش مى شود. و از برخى روايات نيز برمى آيد كه از بعضى اعمال مهم فروع دينى هم سؤال مى شود. چنانچه امام جعفرصادق (ع ) مى فرمايد:
((يُسْأَلُ الْمَيِّتُ فى قَبْرِهِ عَنْ خَمْسٍ: عَنْ صَلاتِهِ وَ زَكاتِهِ، وَ حَجِّهِ وَ صِيامِهِ، وَ وَلايَتِهِ اِيّانا اَهْلَ الْبَيْتِ ... ))
از ميت در قبرش راجع به پنج چيز سؤ ال مى شود: از نمازش ، و زكاتش ، و حجّش ، و روزه اش و ولايت ما اهل بيت (ع ) ... .
* تجسم اعمال
يـكـى از مـسـايـلى كـه در رابـطـه بـا عـالم بـرزخ (و قـيـامـت) مـطـرح اسـت تـجـسـم اعـمـال و اعـتـقـادات آدمـى مـى بـاشـد. در ايـن رابـطـه حـكـما و متكلمان اسلامى مى گويند كه ميان عـمل و جزا رابطه علىّ و معلولى ، و بلكه بالاتر، رابطه عينيت و اتحاد وجود دارد؛ يعنى آنچه كـه در آخـرت بـه عـنـوان پـاداش يـا كـيـفـر بـه نـيـكـوكـاران و بـدكـاران داده مـى شـود تجسم عـمـل آنـهـاسـت ؛ نـعـيـم و عـذاب آنـجا همين اعمال نيك و بد است ، كه وقتى پرده كنار رود تجسّم و تمثّل پيدا مى كند؛ تلاوت قرآن صورتى زيبا مى شود و در كنار انسان قرار مى گيرد؛ غيبت و رنجانيدن مردم به صورت خورش سگان جهنم در مى آيد و ...!
امام جعفر صادق (ع) مى فرمايد:
((چون مؤمن را در قبر نهند از قبر او درى بسوى بهشت گشوده مى شود و مردى بسيار زيبا روى از آن خارج مى شود و نزد مؤمن مى آيد. شخص مؤمن به او مى گويد: تو كيستى كه من زيباتر از تـو را هـرگـز نـديـده ام؟! جـواب مـى دهـد: مـن انـديـشـه نـيـك و عمل صالح تو هستم ... و چون كافر را در گور نهند مردى زشت چهره نزد او مى آيد. كافر از او مى پرسد: تو كيستى كه هرگز زشت تر از تو نديده ام ؟ جواب مى دهد: من كردار زشت و افكار پليد تو هستم ....)).