۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۷ : ۰۴
ایشان ادامه دادند: انسانی که زمینی فکر می کند و تفکر او محدود بین تولد و مرگ می شود و بعد از مرگ چیز دیگری را متصور نیست و وحی را افسانه می داند، به بیراهه رفته است و به تعبیر قرآن کریم «کور» است ولی اگر انسان عاقلانه و خردمندانه وحی را بپذیرد و بفهمد که انسان مرگ را می میراند نه اینکه بمیرد و لذا موجودی ابدی است، به دنبال یک فکر ابدی نیز خواهد رفت.
معظم له خاطرنشان کردند: نظام هستی در حقیقت «خلقت» است و نه طبیعت! خلقت، فعل خداست و نه شانس و اتفاق، لذا وقتی عقل این مساله را درک کرد در مقابل خداوند خضوع می کند.
حضرت آیت الله جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشتند: اگر کسی عاقلانه وارد جهان بینی شد، اولین خدمت را به خود کرده است و موحد شده، آنگاه تمام علوم زیر مجموعه فلسفه را وحیانی می داند چرا که از این منظر تمام ذرات عالم فعل خداست، همانطور که قرآن کریم قول خداست.
ایشان تاکید داشتند: تمایز علوم به تمایز موضوعات است، موضوع علم اگر فعل خدا باشد فرض ندارد که آن علم، دینی نباشد اما فعل انسان اعم از صنعت و هنر و تمام زیر مجموعه های آنها می توانند دینی یا غیر دینی باشند.
معظم له پیوند عقل و وحی را مستلزم چهار عنصر دانستند و تصریح داشتند: مسیر پیوند عقل و وحی چهار رکن اساسی دارد: اول، احتیاج عقل به وحی است که باید این اصل را قبل از هر چیز پذیرفت که عقل سراج است و وحی صراط و هرگز نباید این دو را به جای هم نشاند؛ دوم، احتجاج عقل در برابر وحی است، یعنی خود عقل از محضر خداوند این مطالبه را دارد که باید برای هدایت ما رسولان الهی را مبعوث می کردی و خداوند در پاسخ به این طلب عقل، پیامبران را مبعوث کرده است؛ سوم، اجتهاد عقل در رهاورد وحی است که عقل در سایه وحی به استدلال و کشف می پردازد؛ و در پایان دوستی عقل و وحی است که در اینجا انسان در مقابل پروردگار برابر آنچه در دعای ماه شعبان می خوانیم ناز می کند و با خداوند نجوا می کند، در اینجا دیگر فاصله ای بین انسان و خداوند نیست و محل گفتگوی خدا با بنده است.