۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۴ : ۰۸
جمعیتی مملو از خانواده، دوستان، همکاران که از چندین ساعت قبل خود را به معراج الشهدا رسانده بودند تا با پیکر مطهر شهدای آتشنشان وداع کنند. همه منتظر آمدن پیکر شهیدانشان بودند که برای آخرین بار آنان را در آغوش بگیرند و برای مجاهدت و جانفشانی این شهدا برای نجات جان هم نوعان خود سپاسگذاری کنند. پیکر مطهر شهدا پس از دقایقی از حضور خانواده ها در میان اشک و ناله و اندوه ، با ذکر لبیک یاحسین(س) و لبیک یا زیبب(س) برای وداع وارد حسینیه شهدا معراج الشهدا شد و خانواده ها برای آخرین بار با پیکر جانفشانان شهید وداع جانسوزی کردند.
در هر وعده نماز دعا میکرد که در راه خدمت به مردم از دنیا برود
شهید علی امینی فرمانده منطقه 2 آتش نشانی و دارای یک فرزند دختر 10 ساله به نام زهرا بود که قرار بود دو ماه دیگر بازنشسته شود اما در نهایت به آرزوی دیرینه خود رسید.یونس امینی برادر بزرگتر شهید امینی در خصوص برادر شهیدش به «پویا» می گوید: علی در محیط کار و خانواده فردی بسیار فداکار، مهربان، با گذشت و عاشق خدمت بود. من سه هفته پیش برادرم را دیده بودم ،قرار بود پنجشنبه دوباره او را ببینم که این حادثه اتفاق افتاد و به شهادت رسید.
همیشه میگفت «از همرزمان شهیدم در جبهه جاماندم»/ « از خدا می خواهم در راه کمک به مردم شهید شوم»
همسر شهید علی امینی در گفتوگو با«پویا» می گوید: زمانی که به خواستگاری من آمد آتش نشان بود و من به این شغل هم علاقه داشتم. علی اصلا نمیگفت که از این شغل خسته شده ام و همیشه میگفت خدا کند که من بتوانم به مردمم خدمت کنم و به نیروها طوری آموزش بدهم که بتوانند درست به مردم خدمت کنم.
او ادامه میدهد: علی همیشه میگفت: «من که در جبهه نتوانستم در کنار همرزمانم شهید شوم، از خدا می خواهم لا اقل در این راه و در راه کمک به مردم شهید شوم.» همسرم در هر وعده نماز دعا میکرد که در راه خدمت به مردم از دنیا برود.
همسر شهید امینی در خصوص روز حادثه میگوید: در روز حادثه از بهشت زهرا(س) در حال برگشت بودیم که تلفن علی زنگ زد و دوستانش گفتند که همچین اتفاقی افتاده اما منطقه تحت امر همسرم به محدوده حادثه مرتبط نبود. من هر کاری کردم که نرود، اما قبول نکرد و گفت: «الان تعداد مردم کمتری آنجا هستند، من بروم تا سریعتر از وقوع حادثه بزرگتر جلوگیری کنم و کمک کنم تا اموال مردم در آنجا نسوزد.» زهرا امینی دختر شهید امینی که باور ندارد پدر را دیگر نخواهد دید و دست نوازشش را حس نخواهد کرد در جملاتی کوتاه میگوید: صبح پدرم را دیدم که رفت و دیگر برنگشت. دلم برای بابام تنگ شده و به او میگویم بابایی زودتر برگرد!
ماجرای قولی که شهید حاجی پور به شهید قدیانی داد
شهید محسن قدیانی 38 ساله از پرسنل ایستگاه شماره 3 آتش نشانی و دارای دو فرزند دختر 12 ساله و 6 ساله به نامهای مبینا و رومینا بود. همسر این شهید در گفتوگو با «پویا» در خصوص ویژگی های همسر شهید میگوید: محسن انسانی مومن، نماز خوان و صبوری بود و شغلش را بسیار دوست داشت. من با رفتنش دلتنگ هستم ولی به آرزویش رسید.
دوست شهید قدیانی نیز در گفتوگو با «پویا» میگوید: ما از بچگی با هم بزرگ شدیم. محسن انسانی شجاع و نترس بود و هیچ موقع ندیدم که نمازش ترک شود. محسن در گرمای تابستان بدون سحری روزه میگرفت و انسانی بسیار طاقت فرسایی بود و از کارش هم بسیار راضی بود. زمانی که دوستش مهدی حاجی پور به شهادت رسید از این موضوع بسیار ناراحت شد و بر رویش بسیار تاثیر گذاشت و سرانجام آرزویش رسید.
پدر شهید محسن قدیانی با بغضی در گلو اما دلی خوشحال از شهادت فرزندش به «پویا» میگوید : محسن بسیار شجاع و مرد کار بود. محسن دوستی به اسم مهدی حاجی پور داشت و از زمانی که او شهید شد محسن خیلی بی قراری می کرد. حتی خواب دوستش را دیده بود که به او گفته بود محسن جان نگران نباش بزودی پیش من میآیی! چند روز پیش نیز از شهادتش که محسن را به من گفت«پدر ناراحت نباش من آخر شهید می شوم!»
فریدون میگفت اگر بمیرم و دوباره زنده شوم شغل آتشنشانی را انتخاب میکنم
شهید آتشنشان فریدون علیتبار متولد سال 69 و دانشجوی ترم آخر کارشناسی بود که از سال 93 در ایستگاه شماره 1 آتش نشانی مشغول به خدمت شد. مادر این شهید در گفتوگو با «پویا» میگوید: فریدون از ابتدا به این شغل علاقه داشت و در هنرستان آتش نشانی مشغول به تحصیل شد و بعد وارد سازمان شد. روز وقوع حادثه فریدون امتحان داشت و بعد از امتحان بلافاصله به محل حادثه اعزام شد و برای نجات جان هم نوعانش به شهادت رسید.مادر ادامه میدهد: نبود فریدون من را اذیت می کند اما وقتی این حجم عظیم خدمت را مشاهده میکنم متوجه می شوم که این بچه ها لیاقت شهادت را داشتند و این باعث خوشحالی من می شود.
همچنین پدر شهید علیتبار در گفتوگو با «پویا» از خصوصیات پسر شهیدش چنین میگوید: فریدون پسری بود که تمام خانواده به او افتخار میکردند. او بسیار به شغلش علاقه داشت و شعارش این بود که اگر بمیرم و دوباره زنده شوم شغل آتشنشانی را انتخاب میکنم.پدر میگوید: به عنوان پدر هیچ وقت نمیتوانم جایش را خالی ببینم ولی از این خوشحالم که به مقامی رسید که من با این سن به مقامش غبطه میخورم.
خانوادهها پس از وداع جانسوز با پیکر شهید قهرمانشان، پیکر آنها را در میان اشک وناله و اندوه بدرقه کردند تا امروز مردم تهران نیز با حضور باشکوه خود پیکر این قهرمانان فراموش نشدنی را بدرقه منزل ابدی کنند.
شهیدان فریدون علی تبار، محمد آقایی، محسن قدیانی، حسین حسین زاده، علیرضا صفی زاده، حسین سلطانی، رضا شفیعی، امیرحسین داداشی، مجتبی کوهی، علی مستوفی، ناصر مهرورز، بهنام میرزاخانی، حامد هوایی، علی امینی، محسن روحانی و رضا نظری از شهدای آتشنشانی بودند که در حادثه ریزش ساختمان پلاسکو به فیض شهادت نائل شدند.