۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۵ : ۰۳
در این سوره حمد و شکر نعمتهای الهی، بسیار مورد توجه و تاکید است. در آغاز این سوره میخوانیم:
(سپاس خدایی را که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست، و در آخرت ]نیز[ سپاس از آن اوست و او حکیم و آگاه است.)
آری حمد در دنیا و آخرت برای خداست؛ زیرا اوست که مالک آسمانها و زمین
است و هرگونه تصرفی بخواهد در آن میکند و اوست که مالک آخرت است.
هر
نعمتی که از آن بهرهمندیم از خداست. از نعمتهایی که در وجود خود ماست
مانند: نعمت سلامت، حواس پنجگانه، اندیشه و عقل و تدبیر و ... تا نعمتهایی
که دور و اطراف ما را فرا گرفتهاند و به شمارش در نمیآیند و غرق در
آنهاییم. نعمتهای آخرت نیز همه از خداست.
از میان تمام عطایا و نعمتهای الهی برای نمونه به نعمت عقل اشاره میکنیم:
آیا تا به حال اندیشیدهاید که اگر از نعمت فکر و عقل بیبهره بودیم چه
میشد؟ در آن صورت کارهای ما هیچ حساب و کتابی نمیداشت. شاید تاکنون با
کسانی که از نعمت عقل بیبهرهاند برخورد کرده باشید. آنها گاهی حرف زشت
میزنند، گاهی با لباسهای نامناسب و بسیار کثیف و نامرتب در کوچه و خیابان
ظاهر میشوند و رفتار و حرکات ناپسندی انجام میدهند.
در آیات 15 تا 22 این سوره، داستان قومی ناسپاس «سبا» برای عبرت ذکر میگردد. در آیه 15 میخوانیم:
(قطعا برای ]مردم[ سبا در محل سکونتشان نشانه ]رحمتی[ بود: دو باغستان از
راست و چپ. ]به آنان گفتیم[ از روی پروردگارتان بخورید و او را شکر کنید.
شهری است خوش و خدایی آمرزنده. )
این قوم نهرهای روان، کشاورزی
خوب و زندگی مرفهی داشتند و غرق در نعمتهای الهی بودند. دو باغستان سرسبزی
که در سمت چپ و راست آبادی بود زندگی مردم را به خوبی اداره میکرد.
روستاهاشان نزدیک به هم بود به طوری که از این قریه، آن قریه دیده میشد و
حتی در شب با امنیت کامل و آرامش خاطر میتوانستند در بین آنها رفت و آمد
کنند.
با چنین وضعی که آنها داشتند، شایسته و سزاوار بود که به خدا
توجه کرده، او را عبادت کنند و شکرش را به جای آرند و از این نعمتها بهره
ببرند و با این نعمتهای دنیایی حیات جاویدان و زندگی نیکوی آخرت را برای
خود فراهم کنند.
اما شیطان آنها را وسوسه کرد و آن هم او را پیروزی کردند، مگر گروهی از مومنین.
پیروی آنان از شیطان چنین بود که درباره آخرت شک کردند و از اطاعت خداوند
سرباز زده پشت به خدا و رو به شیطان کردند. به جای آنکه آن همه نعمت را
سپاس گویند از زیادی نعمت به ستوه آمدند و گفتند: پروردگارا بین سفرهای ما
دوری بینداز یعنی سفرهایمان را طولانی کن که تا مسافتهای دور برویم و
بیابانها و بادیهها را بپیماییم.
آنها طالب تنوع بودند. کفران نعمت آنان همانند طغیان بنیاسرائیل بود که از «مَنّ» و «سلوی» به ستوه آمده، تقاضای سیر و پیاز کردند!
خداوند عذاب را به صورت سیلی سهمگین بر آنان فرستاد و شهر و دیارشان را
خراب، و جمعشان را پراکنده ساخت به گونهای که هیچ اثری از آنان باقی نماند
جز نام و سرگذشتشان. نه شهر سبا ماند و نه آبادیها و نه مردم آن. سرانجام
این قوم ضربالمثل گردید، به طوری که عربها برای هر موجودی که نابود
میشود آن را به قوم سبأ تشبیه میکنند و میگویند: «مانند نعمتها و مردم
شهر سبأ متلاشی شدند.»
پی نوشت:
کتاب گلستان سورهها – ص 182
محمد حسین جعفری
منبع:تسنیم