کد خبر : ۶۳۷۵۶
تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۴:۴۸

شعر/ سوئی به چشمان ترم باقی نمانده

سجاد شاکری شعری سروده است در رثای سه ساله کربلا.
عقیق:سجاد شاکری شاعر جوان و فرزند شهید محمدرضا شاکری شعری سروده است در رثای سه ساله کربلا که در زیر می خوانیم:

صلی الله علیک یا بنت الحسین


جانی دگر در پیکرم باقی نمانده
سوئی به چشمان ترم باقی نمانده

بابا! من از نسل ملک روی زمینم
چیزی ولی از شهپرم باقی نمانده

از ناقه تا خوردم زمین با گریه گفتم:
با من کسی جز مادرم باقی نمانده

دستش نوازشگر نباشد هم مهم نیست!
وقتی که موئی بر سرم باقی نمانده

دور مرا غارتگران وقتی گرفتند
معجر برایم لاجرم باقی نمانده

چشم عمو روشن! که خلخالم به پا و
بر گوش و دستم، زیورم باقی نمانده

دیگر بیا من را ببر پیش خودت که
جایی برایم در حرم باقی نمانده

شب شهادت بی بی رقیه (س)
سال 1393

***********

السلام علیک یا اباعبدالله


تنها نه در عزای تو آدم(ع) گریسته
یک کاروان رسول معظم گریسته

احمد، علی و فاطمه و زینب و حسن (ع) ..
چشمانشان برای تو نم نم گریسته

پروانه شاهد است که یک عمر چشم شمع
بر جان خود به نیت مرهم گریسته

چشمی نداشت "گل" که برایت بریزد اشک
پس جای اشک، قطره ی شبنم گریسته

خسران زده کسی است که عمرش گذشته و
بر زخم بیشمار تنت کم گریسته ..

سجاد شاکری
21 مهر 94

منبع:مشرق

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین