کد خبر : ۴۵۶۷۲
تاریخ انتشار : ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۲

«انتصاب مدیران نالایق» مصداق مهمی از سوء نیت است

یکی از مصادیق «سوء نیت» انتصاب کسانی است که حقیقتاً شایسته و لایق پُست یا مدیریت مجموعه‌ای نیستند اما در آن مقام قرار گرفته‌اند. از نگاه روایات، چنین سوء نیت‌هایی خیانت در حق الله و خانواده آسمانی محسوب می‌شود.
عقیق: محمد شجاعی از اساتید اخلاق و مدیر عامل مؤسسه فرهنگی هنری منتظران منجی در تازه‌ترین سخنرانی خود پیرامون خانواده آسمانی با موضوع «سوء نیت؛ گناهی عظیم و شرک‌آلود» و «توبه» به سخنرانی پرداخته است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:
امام رضا (ع) در نامه حکیمانه خود به حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)، سوءنیت را در حد شرک به خداوند دانسته و این دو عامل (سوء نیت و شرک به خدا) را عامل دور ماندن انسان از مغفرت خداوند می‌داند. اما به راستی سرّ این تشبیهِ ابالحسن (ع) در چیست؟
به این قاعده بسیار مهم که وسیله‌ای برای رهایی قلب از جمیع بیماری‌ها در هنگام ارتباط با دیگران می‌شود، توجه کنید؛ هرگاه انسان به بدخواهی، حسادت و بدجنسی نسبت به دیگران مبتلا شود، بی‌آنکه خود بداند، منشأ اثر دیگری را در کنار خداوند بزرگ پذیرفته و تصور می‌کند که سوءنیت‌ها و حسادت‌های او می‌تواند بدون اذن خداوند، تأثیری در طرف مقابل داشته باشد. بدجنسی‌ها و حسادت‌ها در حقیقت اعتراضی است به افعال خداوند در حق دیگران که نه تنها در حق آنان مؤثر نمی‌افتد، بلکه انسان را از حریم توحید خداوند دور می‌اندازد. چنین فردی نه تنها از نظر عقیدتی از خداوند فاصله می‌گیرد، بلکه از نظر اخلاقی نیز روز به روز از مسیر تشبّه به الله دورتر شده و از رشد انسانی باز می‌ماند.



او به جای لذت بردن از کمالی که از الله در کسی ظهور نموده است، غمگین شده و به حسادت می‌افتد.
حسادت، در حقیقت در افتادن با تمام کمالاتی است که توسط دیگران انجام می‌گیرد. شخص حسود، زیبایی‌ها و کمالات را تنها در صورتی زیبا می‌بیند که توسط او ظهور یابد، در غیر این صورت، آنان را زیبا نخواهد دید.
طبق قاعده «هو أنت»، طلب کردن هر نوع فساد، فحشا، بدی، انحراف، فقر، ذلت، غم و شکست برای انسانِ دیگری، در حقیقت طلب کردن آن برای خودمان است و پیامدش دامنگیر نفس خودمان می‌شود.
این مسئله به قدری خطرناک و خسارت برانگیز است که اهل‌بیت علیهم‌السلام هرگز کوچکترین بدخواهی را حتی به سرسخت‌ترین دشمنانشان نداشته و در شرایط گوناگون برای دستگیری و سعادت‌مندی آنها تلاش می‌کردند.
فراموش نکنیم که لذت بردن از زیبایی‌ها و کمالات دیگران، سبب رشد نفس انسان و ارتقاء درجات آخرتی‌اش می‌شود.
علوّ؛ مانعی بزرگ در مسیر رشد انسانی
علوّ، یا برتری‌جویی، از نگاه خداوند صفت بسیار نکوهیده‌ای است به گونه‌ای که قرآن آن را عاملِ دور ماندن انسان از بهشت معرفی می‌کند؛
«تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً»؛
آن سراى آخرت است که براى کسانى قرار مى‌دهیم که در زمین خواستار برترى جویى و فساد نیستند، و عاقبت (خوش) از آن پرهیزگاران است. (سوره قصص آیه83)
علوّ، به حالتی اطلاق می‌شود که انسان از اینکه در کمالی از دیگران جلوتر بوده و یا در آن از دیگران برتر باشد لذت می‌برد و همواره به دنبال چنین مقامی می‌شود. برتری‌جویی انسان‌ها می‌تواند در مسائل مادی و یا معنوی اتفاق بیفتد. علوّ در امور مادی، از موانع بزرگ دستیابی انسان به سعادت است و نشان می‌دهد که شخص حقیقتِ خود را نشناخته است. یک انسان آگاه می‌داند، که تمام ثروت‌های او (آبرو، عزت، آرامش، شادی، انواع نعمت‌ها و ...) به انسان‌های دیگر نیز متعلق بوده و باید آنها را در میان دیگران تقسیم کرده و تا سطح خویش ارتقا دهد.
رقابت در امور معنوی، برای رسیدن به رشد انسانی بالاتر، سفارش مؤکد قرآن است «فاستبقوالخیرات» اما کسی که در دایره رقابت‌های انسانی وارد می‌شود، هرگز قاعده «هو أنت» را فراموش نکرده و این قاعده را با تمام روح خود پذیرفته است، لذا تمام مقامات و کمالات خود را برای دیگران نیز طلب می‌کند. او پیرو امامانِ معصومی است که در نزدیک‌ترین مقام به خداوند تبارک و تعالی قرار دارند و از ما نیز طلب کردن این مقام و تلاش نمودن برای رسیدن به آن را انتظار دارند.
بنابراین کسی که در جریان حقیقیِ رشد معنوی قرار گرفته است هر روز نسبت به دیگران متواضع‌تر شده و تمام کمالات و دارایی‌های انسانی‌اش را در طَبَق اخلاص می‌گذارد تا دیگران را نیز به کمال برساند. او حتی از سبقت گرفتن دیگران از خودش خوشحال‌تر شده و از کمالات ظهور یافته در آنان لذت می‌برد. درست مانند پدر و مادری که در محبت به فرزند خویش آنقدر خالص‌اند که اگر فرزند خود را موفق‌تر از خود ببیند، لذت برده و به اوج شادی می‌رسند.
هوشیار باشیم که اگر نیت‌های ما در رقابت‌های معنوی با دیگران خالص نباشد، اساساً به رشدی نخواهیم رسید.
ناموفق‌ترین انسان‌ها در برداشتن سوء‌نیت‌ها از نفس، کسانی هستند که به جناح‌بندی‌ها و حز‌ب‌گرایی‌های گوناگون ملحق شده و به سبب تعلق به گروه خود (حتی گروه‌های مذهبی) به حریم رقابت‌های ناسالم وارد می‌شوند.
انتصاب مدیران نالایق؛ مصداق مهمی از سوء نیت
یکی از مصادیق سوء نیت و بدجنسی، انتصاب کسانی است که حقیقتاً شایسته و لایق پُستِ شخص و یا مدیریت مجموعه‌ای نیستند و به علل گوناگون شهوانی در آن مقام قرار گرفته‌اند. از نگاه روایات، چنین سوء نیت‌هایی در حق انسان‌های زیر گروه مجموعه، خیانت در حق الله و خانواده آسمانی محسوب می‌شود.
اگر مدیران و مسئولان و دسته‌جات سیاسی به همین دستورالعمل امام رضا (ع) عمل کنند، قطعاً جامعه مسلمان ایران به پیشرفت‌‌های عظیمی نائل خواهد شد.
در این مجال به بررسی بخش بعدی نامه امام رضا (ع) با محوریت «توبه» می‌پردازیم:
«فإنّ الله لا یغفر له، حتی یرجع عنه»
همراهیِ «إنّ» در ابتدای این جمله نشانه قطعیت و تأکید این نکته است که حضور سوء نیت و شرک در باطن انسان، حتماً او را از حیطه‌ی مغفرت خداوند دور خواهد نمود، مگر آنکه توبه نموده و از این دو عامل دست بردارد.
توبه = تغییر سبک زندگی تا رسیدن به سلامت نفس
«توبه» در لغت به معنای بازگشت است. توبه یک عمل است که باید به انجام رساند. شخص توبه کننده، پس از طی یک مسیر اشتباه باز می‌شود و خود را به مسیر صحیح (صراط مستقیم) می‌رساند.
از نگاه آخرتی، جهنم، محیطی سوزاننده است که صراط مستقیم با همه امنیت، سلامت و خنکی‌اش از داخلِ آن می‌گذرد. همه انسانها از جهنم عبور می‌کنند اما تنها تا زمانی در امنیت و سلامت از آتش جهنم خواهند بود که در مسیر صراط در حال حرکت بوده و از آن نلغزند.
لغزش از صراط مستقیم، مساوی است با سقوط در آتش جهنم، و توبه، دست برداشتن از این لغزش و حرکتِ دوباره بر روی صراط است. (حتی یرجع عنه) فراموش نکنیم که حتی اصرار بر یک گناه و عدم حیا از انجام آن، انسان را از صراط خارج نموده و او را از سلامت نفس باز می‌دارد.
توبه، در حقیقت تغییر سبک زندگی در آن نقطه‌ای است که انسان به لغزش دچار شده است. نمی‌توان با سبک زندگی آلوده، بر صراط ثابت ماند. نحوه سبک زندگی و الگوگیری انسان‌ها نشان می‌دهد که آنان، بر روی صراط مستقیم در حرکت هستند و یا در جهنمی غوطه‌ورند که هنوز شعله‌های آتش را نمی‌بینند.
خوب است بدانیم، که عبادت و یا عمل صالح زمانی در رشد نفس مؤثر بوده و آن را به باطن انسانی می‌رساند که قلبمان آن را پذیرفته باشد. آنچه را که قلب انسان با محبت و عشق می‌پذیرد، در نفس او و یا در اصطلاح ساده‌تر در نامه عمل او ثبت می‌شود. در غیر اینصورت به زحمت انداختن بدن در اعمال خیر و عبادات تأثیری در رشد انسانی او نخواهد داشت.
توبه نیز باید در قلب اتفاق بیفتد. و پشیمانیِ قلب از انجام یک گناه و تصمیم جدّی برای ترک آن، سبب پذیریش توبه از سوی خداوند می‌شود. چنین کسی اگر چند دقیقه بعد از توبه نیز از دنیا برود، خداوند را در حالی ملاقات می‌کند که به این گناه‌ آلوده نخواهد بود. اما توبه‌ای که از سر اجبار است و یا در لحظه مرگ که تمام امیدها از عوامل دیگر قطع می‌شود رخ می‌دهد، پذیرفته نمی‌باشد.
به آیه هجدهم سوره نساء توجه کنید:
«وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُوْلَـئِکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا»؛
کسی که در تمام عمر به اعمال زشت مشغول باشد تا آنگاه که به یقین مرگ را مشاهده کند در آن ساعت پشیمان شود و گوید اکنون توبه کردم، توبه او پذیرفته نیست چنانکه هر کس در حال کفر بمیرد، توبه‌اش پذیرفته نیست، برای این دو گروه عذابی بس دردناک مهیا ساخته‌ایم.
این آیه، توبه را ویژگی کسانی می‌داند که بعد از گناه به سرعت پشیمان شده و بر می‌گردند. نه آنکه آنقدر به بدکرداری و گناه خود ادامه می‌دهند تا اینکه به یقین، مرگ را نزدیک دیده و سپس توبه می‌کنند، چرا که اساساً دیگر زمانی برای گناهکاری ندارند. اساسِ این تفکر که انسان مرگ خود را دور می‌پندارد سببِ به تأخیرانداختن توبه و پافشاری بر سبک زندگی گناه‌آلود می‌شود و در نهایت توفیق توبه را از انسان سلب می‌نماید.
امام رضا (ع) می‌فرماید:
«مَنِ اسْتَغْفَرَ بلِسانِهِ و لَم یَنْدَمْ بقَلبِهِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ؛ کسی که استغفار کند، ولی قلباً پشیمان نیست (تصمیم بر تغییر سبک زندگی گناه‌آلودش ندارد) خودش را مسخره نموده است.


منبع:فارس
211008

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین