کد خبر : ۴۳۷۰۳
تاریخ انتشار : ۲۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۹
پای درس اخلاق محمد شجاعی

«سجاده»برای انسان بیدارحجلهۀعاشقی باالله است

محمد شجاعی از اساتید اخلاق می‌گوید: اگر قبل از نماز فکر کنیم که قرار است چند لحظه دیگر در مقابل چه کسی ایستاده و چه معبودی را در آغوش بکشیم، قطعاً نمازهایمان حال دیگری می‌یابد. سجاده برای یک انسان بیدار، حجله‌ عاشقی با الله است.
عقیق: محمد شجاعی از اساتید اخلاق و مدیر عامل مؤسسه فرهنگی هنری منتظران منجی در تازه‌ترین سخنرانی‌های خود به موضوع «خودشناسی» پرداخت که مشروح آن در ادامه می‌آید:
قال علی «ع»: «الدنیا أصغر و أحقر و أنذر من أن تُطاعَ فیها الاحقاد؛ دنیا کوچکتر، خوارتر و اندک‌تر از آن است که در آن از کینه‌ها پیروی شود.»
این روایت، آب خنک و خاموش کننده‌ای است برای قلبی که قرار است با کینه آتش گرفته و بسوزد. انسان درست در زمانی که عظمت آخرت و جاودانگی و بزرگیِ نفس خود را باور می‌کند به حقارت و ناچیزی دنیا یقین پیدا کرده و حقیقتاً نفس خود را رها شده و آرام می‌یابد.
توجه کنید! منظومه شمسی با تمام وسعت خود، در مقایسه با فضا، به اندازه یک دانه ارزن و یا حتی کوچکتر از آن است. حال با چنین تصویری می‌توانیم کوچکی زمین را در مقایسه با منظومه شمسی و سپس در مقایسه با عالم تصور کنیم. بنابراین دریافتیم که ما در دنیایی بسیار کوچک و ناچیز زندگی می‌کنیم، اما هر کدام از ما، می‌توانیم به مقام خلیفه اللهی رسیده و جانشین خداوند در روی زمین باشیم. عظمت هر انسان، به «وسعت روح» و ساختار نفسش بستگی دارد. اساساً تنها مخلوقِ ارزشمند در عالم، همین روح جاودانه انسانهاست.
دنیا در مقایسه با آخرت، حقیقتاً به اندازه رحم مادر است و این مقایسه، یک قیاس کاملاً حقیقی است. اما در همین رحمِ کوچک، انسان‌هایی وجود دارند که به اندازه بی‌نهایت بزرگ و ارزشمندند. حال همین انسانها، گاه به علت عدم شناخت صحیح خود و یا گاه به علت فراموش نمودن عظمت نفسشان، خود را برای مسائلِ ناچیز و بی‌ارزشی که مختصِ شرایط رحمیِ آنهاست، به انواع غصه‌ها، هیجانات، دغدغه‌ها و احساس حقارت‌های بی‌ارزش مبتلا می‌سازند.
کاش انسانها هرگز فراموش نمی‌کردند که عظمتشان بی‌نهایت بالاتر از آن است که امور حسی، خیالی، وهمی و عقلی بخواهند، قلب او را گرفتار نمایند.
هم دنیا و هم آخرت، ساخته دست یک خالق‌اند و همین خالقِ مشترک، دنیا را «ناچیز» و آخرت را «عظیم» معرفی می‌نماید. حقیقتاً اگر کسی خود حقیقی‌اش را نشناسد و یا آن را گم کرده و فراموش کند، سطحِ انسانی خود را به قدری نازل می‌بیند که امورات مربوط به دنیا می‌توانند او را تحقیر و خوار نمایند. چنین انسانی آنقدر سقوط می‌کند که تمام آرزوهایش در دریچه بسیار کوچک زنانگی و یا مردانگی تعریف می‌شود. او روح با عظمت انسانی‌اش را به اسارت کشانده و از همین رو با جیفه‌های دنیا غمگین و یا شاد می‌گردند. با چنین دریافتی، به راحتی مفهوم این حدیث نبی اکرم «ص» را در می‌یابیم: «من بَکاء علی الدنیا، دَخل النار» گریه بر امورات دنیا، علامتی روشن از روحی است که کوچک مانده و راهی به بهشت پیدا نکرده است، لذا دنیا تمام آرزوی او شده است.
اما انسانی که قیمتِ حقیقی خود را می‌شناسد، آنقدر در عواطفی که از الله و خانواده آسمانی‌اش جذب می‌کند، غرق و سرشار است که محتاج عاطفه هیچ انسان دیگری نمی‌باشد. او می‌تواند همه انسانها را از عشق و محبت خود لبریز کند بی‌آنکه از کسی توقعِ مهرورزی و عاطفه داشته باشد. او الهی را در آغوش دارد که بدون منت و بی‌نیاز از او، به بلندای ابدیت عاشقش بوده و او را از محبت خود سرشار می‌کند.
اگر تک تکِ ما، چند لحظه قبل از نماز فکر کنیم که قرار است چند لحظه دیگر در مقابل چه کسی ایستاده و چه معبودی را در آغوش بکشیم، قطعاً نمازهایمان حال دیگری می‌یابد. سجاده برای یک انسان بیدار، حجله‌ عاشقی با الله است که معشوقش به او اجازه ورود به این حجله را داده است. و هزاران افسوس که ما زمانی قدر آن را درک می‌کنیم که به برزخ متولد شده‌ایم و دیگر فرصت عاشقی به پایان رسیده است.
انسانی که خود را شناخته است، می‌داند که قلبش، ابزاری برای عشق بازیِ او و ارتباطش با غیب است. بنابراین با نهایت مراقبه و وسواس آن را خالی نگه داشته و با امورات تحقیرکننده، مشغولش نمی‌دارد.


والحمدلله رب العالمین

خانواده آسمانی 324     6/9/93

باور جاودانگی = بیداری قبل از مرگ
هر گاه غمی به سراغ ما آمد، باید در ابتدا کمی بیندیشیم که آیا این غم از مقوله دنیا (چهار قوه پایینی) است یا از مقوله ابدی (فوق عقلانی)؟ اگر این غم، غمی انسانی بود که یقیناً شادی‌آور و انبساط آفرین است. اما اگر از جنس دنیا بود باید هشیار باشیم که این غم از جنس ما نیست. جنس حقیقی ما، همان جنس الله است و تنها غمهایی با حقیقت ما سازگارند که از جنس بخش فوق عقلانی (بی‌نهایت طلبی) باشند.
ما بعد از خداوند نفر دوم خلقت هستیم و تمام آنچه که به دست خداوند خلق شده است، تنها به خاطر ما بوده است. بنابراین برای ما معشوقی جز آنچه که بالاتر از خودمان است وجود ندارد. و جز الله در این عالم، مخلوقی بالاتر از حقیقتِ انسانیِ ما آفریده نشده است. بنابراین پذیرش هر غمی که هر جنس حقیقت ما نیست، فقط برای ما تحقیرکننده می‌باشد.
باور جاودانگی، انسان را به جایی می‌رساند که فقط قیمت خود را الله می‌داند. به چنین لحظه‌ای که انسان بیدار شده و به این باور می‌رسد، در اصطلاحِ علم اخلاق و عرفان یقضه اطلاق می‌شود. کسی که به یقضه رسیده است می‌تواند حرکت انسانی خود را آغاز نموده و با تلاش آن را ادامه دهد. چنین کسی، دیگر جز غم‌های همجنس خود، غمی را به قلب خویش راه نخواهد داد.
در اخلاق، اولین قدم باور خود انسانی و یا رسیدن به لحظه بیداری است. انسانی که بیدار شده، با باطن انسانی اعمال عبادی‌اش را به جا می‌آورد. اما کسی که هنوز در خواب است، با باطن حیوانی دینداری نموده و عبادت می‌کند.
برای کسی که بیداری او با لحظه تولدش به برزخ همراه باشد، کار از کار گذشته است، زیرا بیدار شدن بعد از تولد با باطن حیوانی، دیگر بی‌فایده خواهد بود.
اما همه انسانها قادرند قبل از مرگ (تولد به برزخ)، بیدار شده و به باطن انسانی برسند. ممانعت از طغیان بخش‌های پایینی سبب موتِ آنها شده و انسان را به یقضه می‌رساند. انسانها تا به این قدرت نرسند که بتوانند از الله لذت ببرند، اساساً هنوز بیدار نشده و به بلوغ انسانی نرسیده‌اند. و تمام عباداتشان در خواب و توهم صورت می‌گیرد. انسان‌ها درست در همان لحظه‌ای بیدار می‌شوند که حس می‌کنند می‌توانند نماز را سر بکشند، می‌توانند به تنهایی به حجله عشق رفته و الله را در آغوش بکشند. می‌توانند با غیب رفاقت کنند و تنها به وجود آنان دلگرم و شاد باشند...
و درست در لحظه‌ای که انسان بیدار می‌گردد، بیماری‌های اخلاقی (غیبت، تهمت، تجسس، کینه، خشم و ...) یکی پس از دیگری به سرعت از بین می‌روند، زیرا چنین کسی که قیمت حقیقی خود را شناخته است، با هر کدام از این آلودگی‌ها، احساس بی‌شرمی و بی‌آبرویی عظیمی در خود نموده و چونان حیوان خطرناکی از آنها می‌گریزد.
خودشناسی، اساساً بهترین روش برای ترک یک خُلق است تا بدون درگیر شدن با آن رذیله، بتوانیم آن را از نفس خویش بزداییم. زیرا درگیر شدن با یک صفت، انرژی زیادی را از انسان سلب می‌کند.
خودشناسی، افق پرواز انسان را بلند و بلندتر می‌کند، به گونه‌ای که بسیاری از جهنم‌ها توان سوزاندنِ بال‌های او را ندارند.
5 راه غلبه بر بیماری‌های اخلاقی
قال امیرالمؤمنین «علیه‌السلام»: «احترسوا من صوره الجم و الحقد و الغضب و الحسد و أعدّوا لکل شیءٍ من ذلک عُدّهً تجاهدونَهُ بها، من الفکر فی العاقبه، و منع الرّذیله، و طلب الفضیله، و صلاح الآخره، و لزوم الحلم.»
خودتان را نگه دارید از تندیِ بخل و کینه‌توزی و خشم و حسد. و برای مبارزه با هر کدام از آنها از جنگ افزارهای زیر کمک بگیرید:
1- اندیشیدن در عاقبت این خُلق، 2- مبارزه با رذیله، 3- طلب نمودن فضیلت، 4- اصلاح کار آخرت، 5- لزوم بردباری
ریشه تمام این 5 اسلحه، تفکر است. باید برای داشتن یک «فکر سالم»، خوب و با تمرکز، آن را تغذیه نمود. شنیدن مباحث معرفتی و مطالعاتِ الهی با کیفیت و تمرکز خوب، نفس را به دارایی و تفکرِ سالم می‌رساند. شنیدن‌ها و خواندن‌های بی‌تمرکز، هرگز رشدی به دنبال نخواهد داشت.



منبع:فارس
211008



ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین