عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۹۶۵
تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱۳۹۱ - ۲۲:۰۰
روزی امام حسن(ع) با ظاهری آراسته از خانه بیرون آمدند، ناگاه به مردی یهودی برخورد کردند، پیرمرد جلوی آنحضرت را گرفت و گفت ...

عقیق: روزی امام حسن(ع) از خانه بیرون  آمده بودند در حالیکه ظاهر ایشان آراسته و نظیف و چهره نورانی شان آرام و مطمئن بود و سوار بر اسبی چابک با شکوه و زیبایی تمام حرکت می  کردند.

پس چه بسا [در اثر دسیسه معاویه و توطئه یهود ]نا گاه بر سر راهش یک یهودی نیازمند پیر و بیمارو لاغر و بسیار بد حالی ظاهر شد ، و جلوی آن حضرت را گرفت و  [باطعنه]گفت :ای فرزند رسول خدا ! انصافم ده . فرمود :در چه چیز ؟ گفت :جد تو فرمود : دنیا زندان مومن است و بهشت کافر . و تو مومن هستی و من کافر . و [ با این حال من] دنیا را برای تو جز بهشتی که از آن بهره و لذت می بری و برای خود جز زندانی که زیان و فقرش نابودم کرده است ، نمی بینم ؟

و آن حضرت چون این سخن را شنید ...فرمود : ای پیرمرد  ! اگر می دیدی آن نعمت هایی[ ناشی از ایمان و عمل صالح] را که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده ، و خدا در سرای دیگر برای من و مومنان فراهم آورده است ، می دانستی که من در این دنیا پیش از انتقالم به آن جا ، در زندان تنگم . و اگر می دیدی آن شعله آتش دوزخ ، و شکنجه عذاب پایدار [ ناشی از کفر و گناه ]را که  خدا برای تو و هر کافری فراهم کرده است ، می فهمیدی که هم اکنون پیش از انتقالت به آن جا ، در بهشتی فراخ و نعمتی بزرگ هستی .


پی نوشت:

 فرهنگ جامع سخنان امام حسن  علیه السلام ص263


منبع: وبلاگ آلاء

کد خبرنگار 211007


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین