۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۱ : ۱۳
عقیق:یعنی هیچ گاه نبوده و نخواهد بود که زمین از یک انسان کامل خالی باشد... اهل تسنن (غیر از وهابیها) فقط برای پیغمبراکرم قایل هستند و برای غیر پیغمبر برای احدی در دنیا چنین علو روحی و احاطه روحی قایل نیستند. ولی این مطلب جزو اصول مذهب ما شیعیان است. بنابراین مسأله امامت سه درجه پیدا میکند و اگر اینها را از یکدیگر تفکیک نکنیم در استدلالهایی که در این مورد هست دچار اشکال میشویم.» (امامت و رهبری، شهید مطهری، ص 32 تا 34)
امامت در قرآن
«ما اگر بخواهیم وارد بحث امامت بشویم باید در سه مرحله بحث کنیم : امامت در قرآن، امامت در سنت و امامت به حسب حکم عقل . در مرحله اول باید ببینیم آیا آیات قرآن در باب امامت دلالت بر امامتی که شیعه میگوید دارد یا نه؟ اگر دارد آیا فقط به معنی رهبری سیاسی و اجتماعی را میگویند یا امامت به معنی مرجعیت دینی و حتی امامت به معنی ولایت معنوی را هم میگوید؟»(همان، ص35)
چند آیه هست که مورد استدلال شیعه در باب امامت است: یکی آیه إنما ولیکم ا... است... إنما یعنی منحصراً معنی اصلی «ولی» سرپرست است. ولایت یعنی تسلط و سرپرستی.
ما در دستورات اسلام نداریم که انسان در حال رکوع زکات بدهد که بگوییم این یک قانون کلی است. این، اشاره به واقعه ای است که در خارج یک بار وقوع پیدا کرده است و شیعه و سنی به اتفاق آن را روایت کرده اند و آن این است که علی(ع) در حال رکوع بود، سائلی پیدا شد، حضرت به انگشت خود اشاره کرد او آمد انگشتر را از انگشت علی(ع) بیرون آورد و رفت. پس «کسانی که چنین میکنند» اشاره و کنایه است... یعنی آن فردی که چنین کرده. آیات دیگر آیاتی است که درباره جریان غدیر است. یکی این آیه است: یاأیهاالرسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربّک... موضوع آنچنان مهم است که اگر پیغمبر(ص) تبلیغ نکند اصلا رسالتش را ابلاغ نکرده است. سوره مائده به اتفاق شیعه و سنی آخرین سوره ای است که بر پیغمبر نازل شده و این آیات جزو آخرین آیات و دستورات بوده است. شیعه سؤال میکند این دستوری که جزو آخرین دستورهاست و آن قدر مهم است که اگر پیغمبر آن را ابلاغ نکند همه گذشته ها کأن لم یکن است، چیست؟ ما میگوییم آن موضوع مسأله امامت است. به علاوه، شیعه از کلمات و روایات خود اهل تسنن دلیل میآورد که این آیه در غدیرخم نازل شده است. در همان سوره مائده آیه الیوم أکملتُ لکم دینَکم ... نشان میدهد در آن روز جریانی رخ داده که آن قدر با اهمیت است که آن را مکمل دین و متمم نعمت خدا بر بشر شمرده است و با بودن آن اسلام؛ اسلام است و خدا این اسلام را همان میبیند که میخواسته... ( همان، ص37 تا 40)
رابطه امامت با مسأله حکومت
«یک مسأله در باب امامت، مسأله حکومت است. یعنی تکلیف حکومت پس از پیغمبر صلی ا... علیه و آله چیست؟ آیا به عهده خود مردم است ... یا اینکه پیغمبر، حاکم در میان مردم برای بعد از خودش را تعیین کرده است؟ اگر اصل کلی در حکومت از نظر اسلام این باشد [که حکومت باید تنصیصی و تعیینی باشد] حتی لزومی ندارد که پیغمبر صلی ا... علیه و آله؛ علی علیه السلام را از طریق وحی تعیین کرده باشد، بلکه به نظر خودش تعیین کرده... وحی حداکثر همین قدر دخالت میکند که ای پیامبر! تو وظیفه داری کسی را که صلاح میدانی تعیین کنی. اگر امامت را به این شکل ساده و در سطح حکومت طرح کنیم آن وقت میبینیم جاذبه آنچه اهل تسنن میگویند بیشتر از آن چیزی است که شیعه میگوید، چون آنها میگویند یک حاکم حق ندارد حاکم بعدی را خودش تعیین کند بلکه امت باید تعیین کند. از نظر مجموع آنچه ما در شیعه میبینیم این مسأله که خلافت علی علیه السلام و سایر ائمه علیهم السلام تنصیصی بوده فرع بریک مسأله دیگری است که آن مسأله اساسی تر از این مسأله است. مسأله حکومت از فروع و یکی از شاخه های خیلی کوچک امامت است. (همان، ص 41 تا 45 )
امامت و مسأله بیان دین
«در مورد امامت آنچه که در درجه اول اهمیت است مسأله جانشینی پیغمبر(ص) است در توضیح و بیان دین، منهای وحی. مسأله امامت این است که آیا با رفتن پیغمبر، بیان آن تعلیمات آسمانی که در یک فرد متمرکز بود... آیا بعد از ایشان انسانی وجود داشت که واقعا مرجع احکام دین باشد آن طوری که ایشان مرجع و مبین و مفسر بودند؟ آیا یک انسان کامل این چنینی وجود داشت یا نه؟ وجود داشت با این تفاوت که آنچه پیغمبر در این گونه مسایل میگوید مستند به وحی مستقیم است و آنچه ائمه(ع) میگویند مستند به پیغمبر (ص). [البته] ما نمی توانیم تفسیر کنیم که این، چگونه بوده است.»(همان، ص 45 و 46)
در سوره مائده آیه الیوم أکملتُ لکم دینَکم ... نشان میدهد که درآن روز جریانی رخ داده که آن قدر با اهمیت است که آن را مکمل دین و متمم نعمت خدا بر بشر شمرده است و با بودن آن اسلام اسلام است. و خدا این اسلام را همان میبیند که میخواسته...
عصمت ائمه (ع)
«اساس مسأله در باب امامت آن جنبه معنوی است. امامان یعنی انسانهایی معنوی مادون پیغمبر صلی ا… علیه و آله که از طریقی معنوی اسلام را میدانند و میشناسند و مانند پیغمبر معصوم از خطا و لغزش و گناه اند . امام مرجع قاطعی است که اگر جمله ای از او بشنوید نه احتمال خطا در آن میدهید و نه احتمال انحراف عمدی، که اسمش میشود «عصمت»... شیعه میگوید اینکه پیغمبر فرمود: إنّی تارکٌ فیکم الثقلین... نص در چنین مطلبی است. این حدیثی نیست که فقط شیعه روایت کرده باشد. بلکه حدیثی است که حتی اهل تسنن از شیعه بیشتر روایت کرده اند. منافاتی نیست بین «کتاب و سنت» و «کتاب و عترت» زیرا عترت برای بیان سنت است. صحبت این نیست که ما به سنت رجوع کنیم یا به عترت؟ بلکه سخن در این است که مبیّن واقعی سنت، عترت است و تمام سنت نزد آنهاست... .
روح اصلی امامت این است اسلام که دینی است جامع و کلی، آیا همان مقداری است که در قرآن و در کلمات پیغمبر صلی ا... علیه و آله بیان گردیده است؟ یا اینکه پس از پیامبر اسلام نازل شده بر ایشان که هنوز خیلی از مسایل آن از باب اینکه باید حاجت پیش بیاید، زمان بگذرد و تدریجا بیان شود، بیان نشده بود، نزد علی علیه السلام بود. همین حدیث کتاب ا... و عترتی” عصمت را هم بیان میکند، زیرا پیغمبر میفرماید : دین را از این دو منبع بگیرید همان طور که قرآن معصوم است، یعنی در آن خطا وجود ندارد آن دیگری [عترت] هم معصوم است. » ( همان، ص 47 تا49)
منبع:قدس
211008