۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۲ : ۰۵
عقیق:نامش «ملک خانم مقرون» است. گرد دوران چنان بر پشتش سایه افکنده و
قامتش را خمیده کرده، که گویی سالهای دور و درازیست کمر راست نکرده است! با لهجهای
غلیظ، اصفهانی صحبت میکند. به سختی میتوانم از میان سخنانش، عباراتی را درک کنم.
اما یک چیز را خوب میفهمم: «میخواهم تا قیامت بماند». این جملهایست که مدام در
بین سخنانش تکرار میکند. « این قرآن را بعد عروسی، مادرم آورد خانه من». قرآنی از
قرن 13؛ عهد قاجار. نگاهی که به تاریخ میاندازم میبینم کودکی ملک خانم، خیلی از
دوره قاجار فاصله نداشته است. از پایان دوره قاجار، تا تولد او، تنها یک سال،
فاصله است. تازهعروس بوده که مادرش این قرآن خطی را بر لبه تاقچه خانهاش میگذارد،
درست نمیداند عمر این قرآن دقیقا به چه سالی بر میگردد، اما آنقدرها قدیمی بوده
که همان موقع، شوهرش که حالا، ده، بیست سالی میشود به رحمت خدا رفته است، آن را
برای صحافی نزد یک صحاف برده بود.
«تاریخ کتابت آن به دوره قاجار میرسد. دو صفحه اول،
دارای کتیبههای صدر و ذیل، قلمدانی، با حاشیه دالبری زرین که به مرور زمان دچار
آسیبدیدگی جدی شده، سرسورهها هریک کتیبه زرین و لاجورد، فواصل آیات گوی زرین
اخترنما، جداول اوراق آن به زر و تحریر لاجورد و سبز سیلو، به خط نسخ ایرانی،
دارای جلد تیماج مشکی و از نکات قابل توجه، این است که ابتدای هر سوره کنار
"بسماللهالرحمنالرحیم»، کلمه
"وقف"، کتابت شده است». این را حجهالاسلام محمد نورینیا؛ معاون اداره
مخطوطات سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی پس از بررسی این
قرآن میگوید.
از ملک خانم میپرسم: «کسی به شما پیشنهاد نداد این قرآن
را بفروشید؟ بچههایتان با اهدای آن مخالفت نکردند؟» خیلی سریع میگوید: «بچهها
گفتند بسپر دست امام رضا(ع)، پیش حاجآقا کمالی؛ از روحانیون بزرگ اصفهان، هم
بردم، گفت وقفش کن». میگوید: «پسرم خیلی مومن است. پارسال عکس قرآن را آورده بود
حرم نشان داده بود، پرسیدند میخواهی بفروشی؟ جواب داده بود: خیر! مادرم میخواهد
تعارفی بیاورد اینجا که تا قیامت بماند». از شوهر مرحومش میگوید، که با این قرآن
برای همسایهها استخاره میگرفته است. پس از فوت شوهرش، در همه این سالها همیشه
نگران بوده که قرآن بیش از این آسیب ببیند، از سویی نشانههای وقف را که در ابتدای
هر سوره میبیند، عزم جزم میکند که آن را به صاحب حقیقیاش برساند.
«من با این سختی از راه دور آمدم، تا این قرآن را با دست
خودم به شما بسپارم». درجواب این سوال که چرا از بین مراکز مختلف، کتابخانه حضرت رضا
علیهالسلام را برای وقف این قرآن انتخاب کردید، میگوید: «کجا ببرم از اینجا امنتر؟
اینجا مال امام رضاست. میخواهم خوب از آن مراقبت شود». زمانی که نوری نیا، به او اطمینان میدهد،
که این کتاب هم در نوبت مرمت قرار میگیرد تا آسیبهایش ترمیم شود و جان تازه
بگیرد و البته همانند 80 هزار کتاب خطی این مجموعه، از این قرآن هم تصویر دیجیتال
تهیه میشود، برق شادی را میتوان در چشمان ملک خانم دید. نفس راحتی میکشد و میگوید:
«خدا شما را عمر بدهد که با این کار، ما را از ناراحتی نجات میدهید».
زمانی ارزش آرامش خیال و دعای او را بهتر درک میکنم که
هنگام خروج، خانم جوان همراهش بارها با اصرار درخواست میکند که برای ملک خانم دعا
کنید.
منبع:قدس
211008