۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۳ : ۱۷
عقیق:(من گواهى مىدهم که جز خداوند معبودى نیست، یگانه و بى شریک
است)؛ «وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِله اِلاّ ا... وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ».
پناه گرفتن، در سایه توحید هم به خاطر آن است که ریشه
تمام عقاید و افکار پاک و اعمال صالح است و هم به خاطر اینکه کسانى که مدعى الوهیت
آن حضرت بودند، به نادرستى اعتقاد خود پى ببرند.
سپس مىافزاید: (این شهادت و گواهى من به حقیقت توحید یک
شهادت ساده نیست، بلکه شهادتى است که خلوص آن آزموده شده و عصاره و جوهره آن را در
عمق عقیده خود، جاى دادهام [نه تنها زبان من که تمام ذرّات وجودم و اعماق روح و
جانم به آن گواهى مىدهند. نه یک شهادت و گواهى زودگذر، بلکه (شهادتى که تا خداوند
ما را زنده دارد به آن پایبندیم و آن را براى صحنههاى هولناکى که در پیش داریم،
ذخیره کردهایم.)
امام على(ع) پیش از آنکه دیگران را به سوى این حقیقت
بزرگ (توحید) دعوت کند، خود مظهر تمام عیار آن بود. در تمام عمرش لحظهاى براى بت
سجده نکرد و گرد و غبار شرک بر دامان پاکش ننشست. هر گامى بر مىداشت براى خدا و
هر حرکتى مىکرد براى جلب رضاى او بود. از آغاز عمرش تا پایان عمر پیامبر(ص) همه
جا در خدمتش بود و از جان و دل مىکوشید.
داستان پیکار او با «عمرو بن عبدود» در آن هنگام که
عمرو، بر زمین افتاده بود و حضرت مىخواست کار او را یکسره کند معروف است؛ سپاهیان
اسلام با کمال تعجّب دیدند که در این لحظه حسّاس، على(ع) توقّف کرد (و شاید برخاست
و کمى راه رفت) سپس برگشت و کار عمرو را یکسره کرد. هنگامى که از علّت این ماجرا
پرسیدند، فرمود: او به مادرم دشنام داد و آب دهان بر صورتم افکند، من ترسیدم اگر
آخرین ضربه را بر او وارد کنم به خاطر هواى نفس باشد، او را رها کردم تا خشم من
فرونشست، سپس براى خدا او را به قتل رساندم.
هنگامى که بعضى از یارانش پیشنهاد شرک آلودى به او کردند
که براى تقویت پایههاى حکومتت در بیت المال مسلمین تبعیض روا دار و سرشناسان و
سردمداران را از بیت المال سیر نما، فرمود: « آیا به من پیشنهاد مىکنید که براى
پیروزى خود از جور و ستم در حقّ کسانى که بر آنها حکومت مىکنم استمداد جویم؟ به
خدا سوگند تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پى هم طلوع و
غروب مىکنند، دست به چنین کارى نمى زنم.»
هنگامى که به نماز مىایستاد چنان غرق صفات جمال و جلال خدا
مىشد که جز او نمىدید و به غیر او نمىاندیشید، آن گونه که در حدیث معروف آمده
است که در پاى مبارکش پیکان تیرى در غزوه احد فرو نشست که بیرون آوردن آن در حال
عادى مشکل بود؛ رسول خدا(ص) دستور داد در حال نماز از پایش بیرون بیاورند،چنین
کردند ولى پس از پایان نماز فرمود: من متوجّه بیرون آوردن تیر در حال نماز نشدم. و
از این گونه جلوههاى توحید در زندگى مولا فراوان است.
منبع:قدس
211008