۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۲ : ۱۹
عقیق:خطبه «همام» از خطبه هاى معروف نهجالبلاغه است كه در آن سيماى پرهيزگاران و ترسيم جمال متقين، از زبان اميرالمومنين حضرت على(ع) بيان شده است.
«همام» از ياران زاهد و اهل سير و سلوك امام بوده است، كلمه «همام» از ريشه لغوى «همم» است، به معناى كسى كه تصميم به هر كارى بگيرد آن را به انجام رساند و تا آن را تمام و كمال نكند؛ رها نكند.
»همام»، پسر «شريح» و برادرزاده «ربيع بن خثيم» است. ربيع يكى از هشت زاهد و پارساى معروف تاريخ و زمان خود است. علامه شهيد آية الله مطهرى، در كتاب سيرى در نهجالبلاغه، او را از جمله ياران و دوستان اميرمومنان على(ع) شمرده كه دلى سرشار از معرفت و روحى از آتش عشق، شعلهور داشت.
چنين روايت شده است، «همام» که مردى پارسا و عبادتپيشه بود به آن حضرت گفت: اى پيشواى مومنان، سيماى پرواپيشگان و پارسايان را برايم ترسيم فرما، آن چنانكه گويا آنان را مى بينم.
امام کمي درنگ كرد و از پاسخ سريع خوددارى فرمود و آنگاه گفت: اى همام! اطاعت پروردگار كن و از او پروا دار و به نيكى و نيكوكارى روى آر كه خدا با تقوا پيشگان و نيكوكاران است.
پاسخ كوتاه امام او را قانع نساخت و عطش درونيش همچنان باقى ماند و بدان بسنده نكرد، به طوري كه اصرار بر شنيدن پاسخ كامل، در چهره او خوانده مىشد.
امام كه اين آمادگى و عطش را در او ديد مُهر سكوت شكست و به تفصيل پاسخ خود را با حمد و ستايش الهى و درود بر پيامبر و آل او آغاز كرد:
نشانههاى پرواپيشگان، "متقين"
1- فمن علامة احدهم: انك ترى له قوه فى دين ؛ توانمندى در دين .
2- و حزما فى لين؛ دورانديشى با نرمخويى و سازگارى .
3- و ايمانا فى يقين؛ ايمان و اعتقادى در مرحله يقين و منزه از شك و ترديد .
4- و حرصا فى علم؛ حريص در تحصيل دانش .
5- و علما فى حلم ؛ آميزنده دانش و بردبارى "كه علم و حلم دو بال پروازند"
6- و قصدا فى غنى ؛ ميانهروى در هنگامه بى نيازى و ثروت .
7- و خشوعا فى عباده؛ خضوع و خشوع در عبادت .
8- و تجملا فى فاقه؛ آبرومندى، هنگام تنگدستى .
9- و صبرا فى شده؛ صبر و بردبارى در بحران سختى .
10- و طلبا فى حلال؛ جستجوگر مال حلال .
11- و نشاطا فى هدى؛ پر تحرك و پر تلاش در راه هدايت مردم .
12- و تحرجا عن طمع ؛ دورى از آز و طمع .
13- يعمل الاعمال الصالحه و هو على و جل؛ انجام كارهاى شايسته بدون آلايش به غرور و خودپسندى، و همواره ترسان از عدم پذيرش عبادات.
14- يمسى و همه الشكر و يصبح و همه الذكر؛ روز را با سرمايهايى از شكر به پايان ميبردف و صبح را با ياد خدا آغاز مىكند.
15- يبيت حذرا و يصبح فرحا: حذرا لما حذر من الغفلة و فرحا بما اصاب من الفضل و الرحمه؛ و از سوى ديگر، شب را چون غافلان يك دنده نمىخوابد، بلكه گاهى لذت شب زندهدارى و ذكر خدا، او را از بستر جدا مىكند، و اين شب زندهدارى، نشاط صبحگاهى او را نمىگيرد، ترس و نگرانى او از آنست كه در دام چالهى غفلت سقوط كند، و از آن كه فضل و رحمت الهى شامل حال او گردد، شادان است.
16- ان استضعبت عليه نفسه فيما تكره لم يعطها سولها فيما تحب؛ اگر چشمپوشى از گناهان بر او سخت و سنگين آيد، مقاومت مىكند تا به خواستههاى نامشروع تن در ندهد و ارزش و شخصيت خود را لكهدار نسازد.
17- قرة عينه فيما لا يزول، و زهادته فيما لا يبقى؛ روشنى چشم او در ماندگاريهاست، يعنى دورانديشى و جهانبينى وسيع او مانع از فريبايى دنيا، و زيبائيهاى آنست و به خاطر دستيابى به لذتهاى زودگذر دنيا، زندگى ابدى خود را تباه نسازد.
18- يمزح الحلم بالعلم و القول بالعمل؛ بردبارى و شكيبايى را با دانش مىآميزد و گفتار را با كردار.
19- تراه قريبا امله؛ آمال و آرزوى او را كم مىبينى، و شخصيت او از فرو رفتن در روياى طلايى دور است.
20- قليلا زلله؛ لغزش او نيز اندك است.
21- خاشعا قلبه؛ دل او خاشع است و در ترنم دايم ياد خدا و پيوستن به جهان بى نهايت.
22- قانعه نفسه؛ انسانى قانع و چشم و دل سير است.
23- منزورا اكله؛ از پرخورى مىپرهيزد و اسير شكم و رفاه طلبى نيست.
24- سهلا امره؛ امورات او سهل و ساده مىگذرد.
25- حريزا دينه؛ دين او محكم و پابرجاست و در برابر سيل خروشان توطئههاى شيطان و هواى نفس، چون كوه استوار است.
26- ميته شهوته؛ بر شهوات خود مسلط است و بر آن اسب سركش، لگام تقوا زده است.
27- مكظوما غيظه؛ خشم خود را فرو مىخورد و بر نيروى غضب خويش مسلط است و مىداند كجا از آن استفاده كند.
28- الخير منه مامول؛از او اميد خير دارند و از شرش در امانند.
29- ان كان فى الغافلين كتب فى الذاكرين و ان كان فى الذاكرين لم يكتب من الغافلين؛ اگر در جمع غافلان قرار گيرد از يادآوران خواهد بود و جو را به نفع حق و عدل دگرگون سازد و اگر در جمع يادآوران باشد راه غفلت نپويد و از موقعيت مناسب سوءاستفاده نكند.
30- يعفو عمن ظلمه و يعطى من حرمه؛ از كساني كه به او ستم كردند درمىگذرد و بر آن كه او را محروم كرده است، دست كرم مىگشايد.
31- و يصل من قطعه؛ با آن كس كه خويشاوندى او را بريده است، صله رحم مىكند.
32- بعيدا فحشه لينا قوله؛ ساحت قدس او را از فحش و بدزبانى دور است و زبانى نرم و مهربانانه دارد.
33- غائبا منكره حاضرا معروفه؛ كار ناپسند از او ديده نشود، بلكه خوبىهاى او زبانزد است.
34- مقبلا خيره مدبرا شره؛ او به كارهاى خير و خوب روى آورد و از شر و بدى بپرهيزد.
35- فى الزلازل وقور؛ در شدائد و سختىها، با استقامت و مقاوم است.
36- و فى المكاره صبور و فى الرخاء شكور؛ در مشكلات، بردبار و در رفاه، سپاسگزار.
37- لا يحيف على من يبغض و لا ياثم فيمن يحب؛ بر آن كه خشم گيرد، زيادهروى نكند و دوستى با كسى، او را به گناه نيندازد.
38- يعترف بالحق قبل ان يشهد عليه؛ پيش از آن كه «عليه» او شهادت دهند، به حق اعتراف مىكند.
39- لا يضيع ما استحفظ ؛ در امانتدارى سختكوش است، سهل انگارى و بى تفاوتى روا نمىدارد كه خيانت است.
40- و لا ينسى ما ذكر؛ ياد خدا و تحصيل رضايت او، كه همواره بايد در ديدگاهش باشد، از ياد نمىبرد .
41- و لا ينابز بالالقاب؛ ديگران را با لقب هاى زشت و ناروا نخواند.
42- و لا يضار بالجار؛ به همسايه ضرر نزند.
43- و لا يشمت بالمصائب؛ مصيبتزدگان را شماتت نكند.
44- و لا يدخل فى الباطل و لا يخرج من الحق؛ در امور لغو و باطل قدم ننهند، و از چهارچوب حق هم خارج نشود.
45- ان صمت لم يغمه صمته و ان ضحك لم يعل صوته؛ اگر از سخن لب فرو بندد، غمگين نشود كه سكوت او مصلحت و مفيد است و اگر چهره به خنده بگشايد به قهقهه نرسد.
46- و ان بغى عليه صبر حتى يكون الله هو الذى ينتقم له؛ اگر بر او ستم كنيد صبر و دفاع كند ولى انتقام نگيرد و مقابله بمثل نكند و آن را به خدا واگذارد.
47- نفسه منه فى عناء و الناس منه فى راحه؛ خود را در راه خدا و بندگان او به رنج و سختي اندازد تا مردم از سوى او در راحتى و رفاه باشند.
48- اتعب نفسه لآخرته و اراح الناس من نفسه؛ خود را به خاطر آخرتش در رنج نگه مىدارد، تا ديگران در سايه امنيت و آسايش قرار گيرند.
49- بعده عمن تباعد عنه زهد و نزاهه و دنوه ممن دنا منه لين و رحمه؛ كنارهگيرى او از افراد، براى پاكى و پارسايى است، معاشرت او با ديگران نيز موجب رحمت و مهربانى خواهد بود.
50- ليس تباعد بكبر و عظمه و لا دنوه بمكر و خديعه؛ دورى او از مردم به علت كبر و غرور نيست، همانطور كه نزديك شدن و ارتباط او از مكر و فريب سرچشمه نمىگيرد.
حال بياييم و با دقت خود را با اين خصوصيات تطبيق دهيم و ببينيم که چند مورد از اين ويژگيهاي متقين در ما وجود دارد و چقدر خود را به متقين نزديک ميبينيم؟!
پی نوشت:
برگرفته
از خطبه همام در نهج البلاغه
منبع:جام
211008