۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۱ : ۱۰
ربيع بن خثيم در زهد و عبادت كارش به جايى كشيده بود كه در دوران آخر عمرش
قبرى براى خودش آماده كرده بود و در لحدى كه در آن كنده بود گاهى از اوقات
مى رفت و مى خوابيد و خويشتن را موعظه مى كرد، مى گفت : اى ربيع ! يادت
نرود عاقبت بايد بيايى اينجا.
او هيچ گاه سخنى غير از ذكر خدا نمى گفت، تنها جمله اى كه غير از ذكر و
دعا از او شنيدند آن وقتى بو كه اطلاع پيدا كرد: عده اى حسين بن على (ع )
فرزند پيغمبر خدا را شهيد كرده اند، لذا در اظهار تاثر و تاسف از چنين
حادثه اى يك جمله بيان كرد كه مضمون آن اين است : واى بر اين امت كه فرزند
پيغمبرشان را شهيد كردند.
مى گويند بعدها از اين سخن استغفار نمود و مى گفت : چرا من اين چند كلمه
را كه غير از ذكر خدا بوده است به زبان آورده ام. او بيست سال از عمرش را
در عبادت گذرانيد و يك كلمه هم به اصطلاح حرف دنيا را نزد. در حالى كه در
اين فاصله شاهد شهادت سه امام بزرگوار، يعنى امام على (ع )، امام حسن (ع )
وامام حسين (ع ) بوده است !!!
همين آدم در دوران اميرالمؤ منين على (ع ) جزو سپاهيان حضرت بشمار مى آمده است.
يك روز آمد خدمت امام عرض كرد: يا اميرالمؤمنين ما درباره اين جنگ شك داريم! مى ترسيم اين جنگ شرعى نباشد!
- چرا؟
- چون ما داريم با اهل قبله مى جنگيم با مردمى مى جنگيم كه مثل ما شهادتين مى گويند، مثل ما نماز مى خوانند.
از طرفى هم ربيع خود را شيعه مى دانست و نمى خواست صريح از على (ع ) كناره
گيرى كند، لذا گفت: يا اميرالمومنين! خواهش مى كنم به من كارى واگذار كنيد
كه در آن شك وجود نداشته باشد، من را به جايى و دنبال ماموريتى بفرست كه
در آن ترديد نباشد.
هميشه، الجاهلُ مُفرِط او مفرَط، جاهل يا تند مى رود يا كند يا فقط به ذكر و دعا و عبادت اكتفا مى كند و جنبه سياسى و اجتماعى اسلام را ترك و يا بالعكس به عبادات و جنبه هاى معنوى آن پشت پا ميزند و فقط به ابعاد سياسى و اقتصادى و اجتماعى آن مى انديشد و اين هر دو خطاست.
پی نوشت:
(مجموعه آثار/ گفتارهاى معنوى ، ص 54-51)
منبع:جام
211008