۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۸ : ۰۶
عقیق: در پی اهانت و اشعار انتقادی یک شاعر،
رسالت بوذري، محمود حبيبي کسبي، سيد شهرام شکيبا و اميرحسين مدرس نامه
ای با امضای مشترک نوشته و به عقیق ارسال کرده اند که متن کامل آنرا می خوانید؛
هزار بار بشستم دهان به مشک و
گلاب
هنوز نام تو بردن، کمال بي
ادبیست
يا حميد بحق محمد، يا عالي
بحق علي، يا فاطر بحق فاطمه، يا محسن بحق الحسن، يا قديم الاحسان بحق الحسين، و
بغض آدم شکست.
برادرم، جبرائيل! اين نام را
چه خاصيت است که اندوه بر اندوه مينهد و چشمة اشک را خروشان ميکند؟
آنگاه جبرائيل شرح مصيبت
فرزند پيامبر آخرين را بازگفت که ميان دو نهر آب، تشنه لبان سر از تنش جدا ميشود.
و جبرائيل روضهخوان نخستين بود و آدم ابوالبشر نوحهگر؛ اينچنين نام حسين (عليه
السلام) قرين غم شد. آنان که روز الست به محبتش «قالوا بلي» گفتند، گلشان را با
طفيل طينت حضرتش سرشتند و دلشان را به حلاوت و حرارت مودتش آغشتند، که «اِنَ
لِلحُسَين ـ عليه السلام ـ مُحَبَهً مَکنونَهً في قُلوبِ اَلمومِنين»...
در مقابل مودت مومنين، کينهتوزيها،
تنگنظريها، حقدها و جسارتها به ساحت ابواب ايمان و امناي رحمان ـ که عالم و
عالميان به يمنشان روزي ميخورند ـ آغازيد. این شجرۀ خبیثه در سقیفۀ بنیساعده
کاشته شد و در کربلا به بار نشست. ابلیس که کفزنان غصب خلافت امیرالمومنین، علی
بن ابیطالب (علیه السلام) بود، در عاشورا از فرط شعف، رقصکنان به پرواز درآمده،
ابنایش را گفت:
«ای جماعت شیاطین! تقاص خود
را از فرزند آدم گرفته و در هلاکت آنان به منتهای آرزوی خود رسیده و آتش جحیم را
نصیبشان کردیم، مگر آنها که به محمد و آلش (علیهم السلام) بپیوندند. پس بر تشکیک
در این حقیقت به جد بکوشید و بنی آدم را به عداوت با این خاندان وادارید تا بدینوسیله
گمراهی و کفرشان محقق شود.»
***
تاریخ مشحون از این خاکپاشیها
بر چهرۀ خورشید است، تشکیک پشت تشکیک و جسارت در پی جسارت و البته این رشته سر
دراز دارد. از توطئهچینی برای قتل پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) تا غصب
خلافت، از احراق باب وحی تا فرود آمدن تیغ بر فرق محراب، از تیرباران پیکر بیجان
حسن بن علی (علیهما السلام) تا گودال قتلگاه، از عصر بنی امیه و بنی العباس که سبّ
بر منابر، سکۀ رایج سلطنت مجعولشان بود الی زماننا هذا، آمدهاند و رفتهاند
وسواسان خنّاسی که جز اهوای ابلیس در سر نمیپرورانند.دوران ما، عصر درهم
ریختگی ساحتهاست. عصر فرو بستگی ساحت قدس. انقطاع زمین از آسمان و در یک کلام عصر
غیبت. و این البته شکوۀ ما با پروردگار است، که «اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا
صلواتک علیه وآله وغیبه ولینا وکثرة عدونا وقلة عددنا وشدة الفتن بنا وتظاهر
الزمان علینا». در روزگار ما که زمانۀ غیبت معصوم است، تشکیک و تردید وارد کردن در
باورها و اعتقادات مردم، هم به اوج خود رسیده و هم از جنسی دیگر است.
میگوییم تشکیکبافی و
تردیدسازی نسبت به ساحت قدسی حضرات معصومین (علیهم السلام) بالا گرفته، از آن رو
که بر افواه کسانی جاری میشود که خود مدعی دینداری و پیروی از اهل بیت (علیهم
السلام)اند اما زنهار! که:
گر تو قرآن بر این نمط خوانی
ببـری رونـق مسـلمانـی
طرفه آنکه شیوۀ خود را مرضی
رضای حق و آل الله (علیهم صلوات الله اجمعین ) میدانند و بر مدار صواب و ثواب میبینند
اما جز همنوایی با مبغضینِ اهل بیت (علیهم السلام) و نواصب، و تقابل و ستیز با
ارکان مذهب حقۀ شیعۀ جعفریۀ اثنی عشریه، راه به جایی نمیبرند.
ما را سر آن نبود که به
ترهات و لاطائلات، حتی نیمنگاهی بیاندازیم، که اگر چنین بود، روزان و شبانمان به
پاسخگویی میگذشت. ما بر بندگی آستان حضرت دوست، اباالاحرار، حضرت ارباب و اظهار
ندبه و گریه و اقامۀ عزا بر قتیل العبرات مفتخریم و خاصه در این ایام که سرهای
قدسیان همه بر زانوی غم است، رشتهها و نوشتهها و گفتهها و سفتهها را از یک گوش
به گوش دیگر حوالت میدادیم اما اینبار دیگر جایی برای زبان در کام کشیدن نیست،
چه هر کو از غیرت شیعی بویی برده باشد، نمیتواند در برابر هجمۀ تسخر زنندگان بر
عزای اباعیدالله (عليه السلام) و در نهایت وهن مذهب آرام گیرد و برقرار باشد.
***
هرساله، مقارن ماه محرم،
آنچه مکرر در مکرر شنیده میشد، سخن گفتن از آسیبشناسی عزاداریها، در تقابل قرار
دادن شور و شعور، خرافه خواندن آئینها و شعایر حسینی، در تعارض نشاندن حماسه و
مرثیه و ادعاهايي از اين دست بود اما روزهای منتهی به عاشورای امسال، کار به جسارت
رسمی و بیواهمه به عزای اشرف اولاد آدم رسید. متشاعرانی که نام شاعر آئینی بر خود
مینهند، مرثیهسرایان و نوحهخوانان اباعبدالله (علیه السلام) را تاجر گریه و اشک
خواندند!
خود را بر جای سیدالشهدا
نهادند و از زبان حضرتش به همگان یادآور شدند که: «مرا ارباب مخوانید!» و خطاب
«ارباب» به حضرتش را شرک نامیدند!
بدون توجه به جایگاه
رفیع جناب سلمان فارسی ـ درود خدا بر او باد ـ که رسول خدا «منا اهل البیت»اش
خواند، توصیه کردند «بیایید حداقل شبیه سلمان باشیم»؛ حبذا و مرحبا به این کشفیات!
گریستن و ذکر مصائب حسین بن
علی (علیهما السلام) را ـ که سیرۀ معصومین و از افضل قربات است ـ نشانۀ عدم معرفت
به حضرتش دانستند!
نسبت خرافه و گزافه به عزای
سالار شهیدان دادند و عزاداران و مرثیه خوانان حسینی را خرافهپرست و کوفی
نامیدند!
همصدا با وهابیون و نواصب،
شفاعت را که از امهات اعتقادی ماست، به باد وهن و سخره گرفتند!
محرم را که فصل پیروزی خون
بر شمشیر است، ماه زایل شدن عقل و خرد خواندند و تاسوعا و عاشورای حسینی را به دو
روز تعطیلی تنزل و تخفیف دادند!
آبشخور فکری و جانمایۀ تمام
این بافتهها وتافته ها و ساختهها که منظومات آن، از ابتدائیات شعری نيز بی بهره
و منثورات آن، سرشار از استدلالات سست و بیپایه است، در این یک کلام خلاصه میشود؛
بیسوادی! بیسوادی! و بیسوادی!
این ترهات، چون ماری خوش خط
و خال، ظاهری فریبا اما میان تهی دارد و شاید اگر بخواهیم به تاریخچۀ آن رجوع
کنیم، باید به دهههای چهل و پنجاه بازگردیم و ردپای آن را در اندیشۀ کسانی بجوییم
که اکنون تفکرشان نیز چونان استخوانهایشان در گور پوسیده است. تفکری التقاطی با
فاصلهای بعید از سرچشمۀ معارف اهلبیت (علیهم السلام)، که چون نیک بنگری، ملغمهای
است از متحجرانهترین عقاید علمای وهابیت همچون ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و
متجددانهترین اندیشههای روشنفکران غربی مانند گورویچ یهودی و لویی ماسینیون!
البته طبیعی است آنان که سروهای تناوری چون مجلسیها، صدوقها، کلینیها، حرّ
عاملیها، شیخ مفیدها، مقدس اردبیلیها، علامۀ امینیها و ابنطاووسها را به
کناری نهند، باید هم به دریوزگی علفهای هرز و بیمقدار دست تکدی دراز
کنند.
آنان که حداقل یک بار به سفر
حج رفتهاند، به درستی واقفند که وهابیت برای القای این نگاه ضد شیعی و شبهه افکنی
در باورهای مسلم، چون توسل، زیارت، شفاعت، عزاداری و... چگونه با دلارهای آمریکایی
و صهیونیستی عرق مبلغان سلفی و تکفیری را از چهرهشان میزداید.
***
شعایر حسینی، در زمرۀ شعایرالله است و احدی
پیرامون آن اجازۀ حکم به غیر ما انزل الله ندارد. به عبارت دیگر، احد الناسي به
جهت وجود نص روایی و احادیث متقن و متعدد در موضوع عزای سیدالشهدا، اجازة اجتهاد
در برابر نص ندارد، بلکه باید به سیرة اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم
السلام) رجوع کنیم و آنسان که حضرات معصومین (سلام الله
علیهم اجمعین) با وقعۀ کربلا مواجه شدهاند و به تعظیم شعایر حسینی پرداختهاند،
به اقامة عزا بپردازیم. باید از آقایان پرسید کدام یک از این جوامع روایی معتبر را
دیدهاند؟! اصلاً یکبار «کامل الزیارات» ابن قولویه قمی را در دست گرفتهاند و
برگی از آن خواندهاند؟ «الارشاد» و «اصول کافی» شیخ مفید را چطور؟ دیدهاند؟ جلد
«نفس المهموم» و «منتهی الآمال» حاج شیخ عباس قمی و «لهوف» سید بن طاووس را مشاهده
کردهاند؟ «الامالی»، «عیون اخبار الرضا» و «من لایحضره الفقیه» شیخ صدوق، «عبقات
الانوار» میرحامد حسین هندی، «خصائص الحسینیۀ» شیخ جعفر شوشتری، «بحار الانوار»
علامۀ مجلسی، «القطرۀ» علامه مستنبط، «مدینه المعاجز» علامۀ بحرانی و دهها کتاب
روایی دیگر را چطور؟ نديدهاند؟! چه انتظار موهومی!
«مفاتيح الجنان» که در خانة هر شيعهاي يافت ميشود،
آن را هم نخواندهاند؟! طبیعی است که نخوانده باشند! زيرا آنقدر که از
کشف جناس واژهها مشعوف میشوند، از خواندن روایات نورانی اهل بیت
(عليهم السلام)، سر ذوق نمیآیند. تنها از دلهاي تيره که «صمٌ بکمٌ عميٌ فهم
لايفقهون»اند، برميآيد تا به قيمة عزای سیدالشهدا ـ که اسباب شفا است و غیر
مسلمانان نیز در تمناي آن، در صفهای طویل میایستند ـ تسخر زنند.
در تمام احادیث منقول از ذوات مقدس معصومین (علیهم
صلوات الله اجمعین)، ما به عزاداری، گریستن و ندبه بر شهدای دشت طف اکيداً توصیه
شدهایم و آنچه مدعای این حضرات است، به هیچ روی در روایات به چشم نمیخورد. اگر
بخواهیم به ذکر تمام احادیث دال بر اولویت عزاداری و گریستن بر شهدای کربلا
بپردازیم، باید چندین مجلد قطور فراهم آوریم که در مجال این مقال نمیگنجد و
اطمینان داریم که آقایان برای اثبات مدعای گزافشان، حتی یک روایت از معصومین
(عليهم السلام) برای عرضه نخواهند داشت.
***
باری ما به بیرقهای سیاه دلگرمیم؛ به دلهای سوزان
و اشکهای ریزان، به علم و کتل و دستههای عزا. ما به امام زمانمان تأسی میکنیم
که صباحاً و مسائاً بر جد غریبش ندبهکنان میگرید و میگوید اگر اشکم در عزای تو
خشک شود، خون میگریم. بقية الله الاعظم در مقام مرثیهخوان جد مظلومش، اشکوارۀ
استخوانسوز ناحیۀ مقدسه را سر میدهد و چنین میفرماید:
أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ،
أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ
الْعارِياتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى
الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى،
أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريبِ،
أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّليبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِيَةِ
فِى الْفَلَواتِ، تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِياتُ، وَ تَخْتَلِفُ إِلَيْهَا
السِّباعُ الضّـارِياتُ، أَلسَّلامُ عَلَيْك َ يا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ
ئِكَةِ الْمُرَفْرِفينَ حَوْلَ قُبَّتِكَ...
***
وصف خورشيد به شبپرّة اعمي
نرسد
که در اين آينه صاحبنظران
حيراناند
شرح این خون جگر، بگذاریم و
بگذریم؛ باشد که شبهه افکنان به پیروی از اهوای شیطان، بذر نفاق و تشکیک بپاشند و
ما که آستانبوس حضرت اربابيم، گریان و عزادار قتیل العبرات باشیم و بر علیا
مخدره، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) درود فرستیم؛ اَلسَلامُ عَلَیکِ یا مَن نَطَحَت
جَبینَها بِمُقَدَّمِ اَلمَحمِلِ، اِذا رَأت رَأسَ سَیِدِاَلشُهَداء وَ یَخرُجُ
اَلدَمُ مِن تَحتِ قِناعِها وَ مِن مَحمِلُها، بِحَیثِ یَری مِن حُولِها
اَلاَعداءُ.
امضاء:
رسالت بوذري ـ محمود حبيبي کسبي ـ سيد شهرام شکيبا ـ اميرحسين مدرس
تو باید هیئات رو اطلاع رسانی کنی نه ....
حالا این شاعر بی عقل کی بوده که خودشو شاعر خونده
توهينو اونايي مي كنن كه شان مجلس امام حسينو با سبكهاي مبتذلشون پايين مي آورند و تقليد خواننده هاي اونر آب و هنودي و غيره مي كنن
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون...
مصاحبه های رسالت بوذری با محمود کریمی را بخونی، می فهمی که از من و تو بیشتر هیاتیه!
مصاحبه های رسالت بوذری با محمود کریمی را بخونی، می فهمی که از من و تو بیشتر هیاتیه!
واقعا هيچ غرضي تو شعر اون بنده خدا نبوده ...
خود همين آقايون آقاي شكيبا بارها در موضع گيرهاي بعضا سياسيشون مشكلات فراواني داشتند ....
اون آقاي شاعر فقط هدفش اين بوده كه بايد تحريفها و سبك كردن مجلس امام حسين و از مجالس پاك كرد فقط همين.
آيا اون موقع كه ...اشعار كفر خوندو گفت قبله فقط كربلا يا وقتي سنج و دمام زدو مجلس عزاداري اامام حسن رو وهن آلود كرد اينا مكوضع گيري كردن؟
اينا در توهين فتنه گران 88 به روز عاشورا چه موضعي داشتن؟ از عقيق مي خواهيم كمي واقع بينانه تر مطلب منتشر كنه...
چه ربطی داره به فتنه ی 88
مشکل اصلی این است که همه خودشان را و برداشت خودشان را از دین و آیین درست و برداشت دیگران را انحرافی و التقاطی می دانند.انشااله خداوند به همه ما توفیق شنیدن سخنان و اتباع از احسن را عنایت فرماید.
مشکل اصلی این است که همه خودشان را و برداشت خودشان را از دین و آیین درست و برداشت دیگران را انحرافی و التقاطی می دانند.انشااله خداوند به همه ما توفیق شنیدن سخنان و اتباع از احسن را عنایت فرماید.
یا حداقل ، شبیه سلمان باشیم
مولا ، سگ آستان نمی خواهد مَرد !
او کرده قیام ، تا که " انسان " باشیم
آيا اين توهينه؟
وقتی که حسین را تو " سین " می خوانی !
در تعزیه ، روضه ی حزین می خوانی
یعنی که حماسه را غلط می فهمی
وقتی که ز کوه اینچنین می خوانی
اينا توهينه؟ يا اعتراض به سخيف كردن مجالس امام حسين؟ تو رو خدا از جاده اعتدال خارج نشيم....اين آقا اعتراض كرده.
آقاي رضا اسماعيلي
شرمنده شدم ز دوست ، تا گفتی تو
من بنده ام و مقام من جز این نیست
شرک است به بنده ای « خدا » گفتی تو
دقیقا این ابیات ادامه خط انحرافی وهابیت است که شیعه را کافر مینامند.
آیا راه اصلاح هیئت های ما توهین به مقدسات به سبک چنین اشعار سخیف و موهن است؟؟؟
آیا این شاعر از رهبر انقلاب و مراجع تقلید ، مسلمان تر است که برای خرافه زدایی به قداست زدایی از دستگاه حضرت سیدالشهدا پرداخته است.
خوارج ایا این طور نبودن؟