عقیق: دیدگاهها درباره مولوی و مذهبش متفاوت است، اما در بزرگی شخصیت مولانا شکی وجود ندارد؛ شاعری که آثارش جهانی شده و بشریت را تحت تأثیر خود قرار داده است.
در اینجا گزیده ای از سخنان آیتالله حسن رمضانی خراسانی از
استادان برجسته علوم عقلی و عرفانی و مدرس مثنوی معنوی در حوزه علمیه قم در خصوص دیدگاه مولوی درباره مذهب تشییع را آورده ایم که به شرح ذیل می باشد.
مولوی: همه بشریت در ظلمتند و علی(ع) آزاد کننده بشریت از ظلمتهاست
ابیات بسیار محکمی درباره اهل بیت و امام علی (ع) در مثنوی هست. مولوی ضمن داستانی همه بشریت را گرفتار و محصور در صندوقچه ظلمتهای شهوت و غضب معرفی میکند و علی علیهالسلام را آزاد کننده بشریت میخواند.
داستانش در دفتر ششم مثنوی، مفصل آمده که باید به آنجا مراجعه کنید. مولوی از آن داستان استفاده میکند و میگوید:
زین سبب پیغمبر با اجتهاد/ نام خود و آن علی (ع) مولا نهاد
گفت هر کس را منم مولا و دوست/ ابن عم من علی (ع) مولای اوست
کیست مولا آن که آزادت کند / بند رقیت ز پایت برکند
چون به آزادی نبوت هادی است/ مؤمنان را ز انبیا آزادی است
مولوی در اینجا پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علیهالسلام را آزاد کننده بشریت معرفی میکند. بعد مولوی خطاب به مومنان میگوید:
ای گروه مومنان شادی کنید/ همچو سرو و سوسن آزادی کنید
یعنی ای جامعه مؤمنان که علی مولای شما شده است شما باید شاد باشید، نه علی (ع) و به شما باید تبریک گفت نه علی. برای امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، این ولایت، مسئولیت است، سختی و گرفتاری وخون جگر خوردن و رطب و یابس از این و آن شنیدن است. شماها باید خوشحال و شاد باشید که علی، زمامدار و سرپرست و مولای شما شده است نه علی.
سرو و سوسن در بند و زندانی خاک و سنگ هستند، آب که به پای اینها ریخته شود میجنبند و از خاک سر در میآورند و رشد میکنند و شکوفا میشوند و آزاد میشوند. ای بشریت و ای مومنان شما هم مثل اینها با استفاده از آب ولایت بجنبید و از بند گل و لای طبیعت آزاد شوید و ببالید و باز و شکوفا شوید.
لیک میگویید هر دم شکر آب/ بی زبان چون گلستان خوش خضاب
باید هر دم و هر لحظه شکر این نعمت را بجا آورید، آن هم شکر عملی و بیزبان، نه شکر زبانی صرف، باید عملاً شکر بکنید که ولیّ شما علی علیهالسلام است. در عمل پایبند ولایت بوده باشید و عملا شکرگزار بوده باشید.
این نکته شاید کنایه به کسانی باشد که در غدیر خم به علی علیهالسلام تبریک زبانی گفتند اما در عمل کار دیگری کردند. عزیزان دقت کنید. بی زبان شکر گزار باش یعنی عملا پایبند باش نه با گفتن صرف «بخّ لک یا علی ...»
ابیات بینظیر مولوی در وصف امام علی علیهالسلام و دفاع از ولایت
یا این ابیات مولوی در اواخر دفتر أوّل مثنوی در وصف علی علیهالسلام بینظیر است که میگوید:
ای علی که جمله عقل و دیدهای / شمهای وا گو از آنچه دیدهای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد / آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست/ زانک بی شمشیر کشتن کار اوست
باز گو ای باز عرش خوششکار / تا چه دیدی این زمان از کردگار
چشم تو ادراک غیب آموخته / چشمهای حاضران بر دوخته
آن یکی ماهی همیبیند عیان / وان یکی تاریک میبیند جهان
راز بگشا ای علی مرتضی / ای پس سوء القضا حسن القضا
در یکی از جلسات روحانیان اهل سنت، این بیت را مطرح کرده و گفتم به نظر شما «ای پس از سوء القضا حسن القضا» یعنی چه؟
هر کس نظری داشت که با جان این عبارات و با مصرع اول که میگوید «راز بگشا ...» تناسب نداشت. مثلا یکی از آقایان گفت: سوء القضا یعنی آب دهان انداختن عمرو بن عبدود، و حسن القضا یعنی آن فرو نشاندن خشم توسط علی بن ابی طالب علیهالسلام. گفتم اینها درست نیست؛ چون مولوی خود حضرت را در برابر قبلیها حسن القضا و قبلیها را در برابر علی که بعد از آنها آمد سوء القضا میداند. این است آن مطلبی که مولوی درباره علی علیهالسلام میخواهد بگوید.
هنر مولوی این است که داستانی نقل میکند و حرفهای مهمش را لابهلای داستان میگوید. در اینجا هم داستان علی علیهالسلام و عمر بن عبدود است اما همان سبک مثنوی در همه کتاب، اینجا هم هست که بین داستان، نکات دقیق و مهمی را گوشزد میکند.
مولوی خطاب به علی علیهالسلام میکند که تو حسن القضایی و دیگران سوء القضایند و تو بعد از آنهایی. تو آن حسن القضایی هستی که بعد از سوء القضایی.
یا تو واگو آنچه عقلت یافتست / یا بگویم آنچه بر من تافتست
از تو بر من تافت چون داری نهان / میفشانی نور چون مه بی زبان
مولوی در اینجا صریحا اعتراف میکند آنچه من دارم از علی علیهالسلام دارم. یا تو رازها را بگو و یا من میگویم و من هم اگر بگویم از تو گرفتهام که میگویم.
تو بدون اینکه حرفی بزنی داری نور افشانی میکنی اما اگر علاوه بر آن نور افشانی، به حرف هم بیایی، شب روان را یعنی قافله بشریت را، مردمانی را که در ظلمت و تاریکی کثرات خلقیه راه طی میکنند، بیشتر راهنما خواهی بود و آنها را زودتر به راه خواهی آورد.
لیک اگر در گفت آید قرص ماه / شب روان را زودتر آرد به راه
از غلط ایمن شوند و از ذهول / بانگ مه غالب شود بر بانگ غول
ماه بی گفتن چو باشد رهنما / چون بگوید شد ضیا اندر ضیا
اگر تو بر این بشریت بانگ بزنی و آنها را با نور افشانیات راهنمایی کرده و دستگیری کنی بانگ تو و روشنایی تو که به منزله ماه هستی بر بانگ غول و رهزن یعنی نغمه شوم و ناموزون کسانی که مدعی خلافت هستند و خلیفه حقیقی نیستند غالب میشود و بشریت را از ذهول و غفلت نجات میدهد.
چون تو بابی آن مدینه علم را / چون شعاعی آفتاب حلم را
باز باش ای باب بر جویای باب / تا رسد از تو قشور اندر لباب
باز باش ای باب رحمت تا ابد / بارگاه ما له کفوا احد
مولوی در این ابیات، چقدر زیبا از ولایت دفاع میکند و کسانی را که در جلوی ولایت قرار گرفته و میخواهند نور آن را پنهان کنند غول معرفی میکند و آنها را منشا غفلت و انحراف و نسیان بشریت میداند.
منبع: مشرق نیوز
211001