کد خبر : ۱۳۴۴۸
تاریخ انتشار : ۱۳ مهر ۱۳۹۲ - ۰۸:۰۰
یک جرعه اخلاق

وصف مومن در بیان امام علی (ع)

آنچه که مشغولیّت ذهن برای مومن می‌آورد امور دنیایی نیست. همّ و غمِ او آخرتش است. نکند آنجا سابیده شود. اگر اینجا سابیده شود توجّه نمی‌کند.

 عقیق: آیت الله مجتبی شهیدی کلهری مشهور به مجتبی تهرانی استاد مشهور اخلاق و مرجع تقلید و مدرس حوزه های علمیه تهران(مانند مدرسه مروی)بود. وی از محضر اساتید بزرگی همچون ادیب نیشابوری، آیت الله بروجردی، آیت الله حکیم، آیت الله گلپایگانی، علامه طباطبایی و... بهره برد.


این مرجع بزرگوار تقلید و استاد بزرگ اخلاق، پس از 40سال خدمت صادقانه در نشر معارف اسلامی و ترویج مکتب حقّۀ اهل‌بیت عصمت و طهارت، در دی‌ماه سال 1391ه.ـ‌ش. دار فانی را وداع گفت. در این مجال سعی داریم تا جرعه ای از بیانات ناب اخلاقی ایشان را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.

 

بسم الله الرحمن الرحیم
رُوِیَ عَن عَلیٍّ عَلیه السّلام قال:«اَلمُؤمِنُ دَأبُهُ زِهادَتُهُ وَ هَمُّهُ دِیانَتُهُ وَ عِزُّهُ قناعَتُهُ وَ جِدُّهُ لِآخِرَتِهِ ، قَد کَثُرَت حَسَناتُهُ وَ عَلَت دَرَجاتُهُ».
 ما در باب اوصاف مؤمن روایات متعددی داریم که اوصاف متعددی هم برای مؤمن نقل می‌کنند که انسان با توجّه به این اوصاف خودش می‌تواند تشخیص بدهد که مؤمن هست یا نیست. در این روایت که از امیرالمؤمنین علیه السلام منقولست حضرت چند صفت را برای مؤمن می‌فرمایند.


دأب مومن چگونه است؟


«المؤمن دأبُهُ زِهادَتُه». دأب یعنی خو، عادت. به تعبیر ما فرق بین خو و عادت و غیر آن، این است که به طور بسیار آسان یک روش را، کاری را که آدم می‌کند، فشاری هم برایش ندارد. می‌فرماید مومن دأب و روش و خو و عادتش یک عادت اینطوری است که زاهدانه است. یک آدمی نیست که از نظر دلبستگی‌اش به دنیا، طوری باشدکه اگر مثلاً فرض کنید چیزی از امور دنیایی از دستش برود، فشاری رویش بیاید ناراحت بشود. یا اگر دنبالش باشد به آن نرسد. توجه کنید از نظر درونی.


از نظر ظاهری هم چون لوازم وجودی اش به قول ما این است که با یک روش ساده‌ای زندگی را می‌گذراند و هیچ ناراحت هم نمی‌شود. عمده این است. مسأله درونی است دأب که می‌فرمایند، خیلی معمولی است.


ناراحت هم نیست اصلا و ابدا. دأبش این است. خود ما هم این اصطلاح را به کار می‌گیریم، فلانی دأبش این است، یعنی معمولی است برایش. «المؤمن دأبُهُ زِهادَتُه». مؤمن اینطوری است اصلاً. بدون فشار، بدون ناراحتی.


مشغولیت ذهنی مومن امور دنیوی نیست


«و هَمُّهَ دِیانَتُه». آنچه که مشغولیّت ذهن برایش می‌آورد امور دنیایی نیست. همّ و غمِ او آخرتش است. نکند آنجا سابیده شود. اگر اینجا سابیده شود توجّه نمی‌کند. فهمیدی؟ آنجا سابیده نشود. «و هَمُّهَ دِیانَتُه». دنبال این است که یک وقت نکند ضربه دینی به او بخورد. از دنیایش سابیده بشود مهم نیست از دینش سابیده نشود. نکند یک واجبی را ترک کند، نکند یک وقت دستش آلوده به گناهی شود. «همّ وغمّ» او دینش است.


عزت مومن قناعت است


«و عِزُّهُ قِناعَتُه». مؤمن ا‌ز آنهایی نیست که خیال کند عزّت با مال و ریاست به دست می‌آید. خصوصاً امور مالی. نه! او عزّت را در قناعت می‌بیند. این را عزّت می‌بیند. یعنی به آنچه که خدا داده است راضی است. به حسب ظاهر، معمول، طبق موازین شرعی کارش را می‌کند، آنچه را که خدا روزی او کرده قسمت او کرده، به همان می‌سازد. عزت را در ثروت نمی‌بیند.


«و جِدُّهُ لآخِرَتِه». حضرت از نظر خارجی وارد می‌شود. کوشش او یعنی تلاش بیرونی اش برای آخرتش است. آنها همه درونی بود، هر سه تایی که حضرت فرمود دأب و همّ و عزّت همه درونی بود. حالا آمد بیرونی. کوشش بیرونی‌اش برای آخرتش است. بعد می فرماید: «قدکَثُرََت حَسَناتُه». چون کوشش او روی آخرتش است لذا ضریب حسناتش می رود بالا. نتیجه‌اش اینست دیگر. بسیار خوب. حالا حسنات رفت بالا چی می‌شود؟


مزیت بالا رفتن حسنات چیست؟


«و عَلَت دَرَجَاتُه». وقتی حسنات رفت بالا خودش هم می‌رود بالا. چقدر زیبا امیرالمؤمنین می‌فرماید. حسنات رفت بالا زیاد شد، آن زیاد می‌شود و این بالا می‌رود. کثرت در آن بکار برده. حسناتش که زیاد شد او درجاتش بالا می رود. اینجا مرتبه ای بلند پیدا می‌کند. توجه کنید . اگر بخواهد علوّ درجات پیدا کند، می‌فهمد با کثرت حسنات است.


منبع:دانشجو

211008

 


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین